گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی
mosafer
باید چه جور باشد را که من تعیین نمی کنم
کلا با این غروری که در دوران زندگی خود دارید متعجب شدم که چه راحت بعد از مرگ را چنین بی ارزش می دانید و حتی برایتان چندان مهم نیست جنازه یتان را چه می کنند
من ابرتن هستم, ولی چون کاربرد دارد هستم. دوست دارم آزاد باشم و هر آنچه میخواهم
بگویم بی آنکه ترسی از "سردی" یا "گمنامی" یا "پسزدگی" از سوی دیگران داشته باشم:
چشمداشت دیگران = در بند رفتن رفتار شما
اگر دیگران شما را نمونهوار آدم نیکخو و رامی بشناسند, آنگاه شما برای نگهداشتِ چشمداشت آنها وادار میشوید
در زندگی پُرگاه به نیکخویی و رامی بیجا وانمایید, بجایش اگر ابرتن و سرخود و نفریده باشید, آزادید هر آنجور
که دوست دارید رفتارید و از بازگویی راستی هیچ نترسید, چون از سیاهیِ بیزاری و نفریدگی که رنگی بالاتر نیست.
پس از مرگ هم اگر فندآوری پیشرفته بود هم خب همین گزینهیِ فِسُرش پیکر خواستنیتر است, ولی تا آن زمان که این فندآوریها فراگیر میشوند هم شاید رفتم زیر اتوبوس, چه دانیم؟
پارسیگر