نوشته اصلی از سوی
Ouroboros
ما معیار مشخصی برای سنجیدن میزان آگاهی نداریم، ما میتوانیم ۱، برای وجود نوع مشخصی از «حس» یا «حواس» در جانداران جستجو بکنیم و از علائم فیزیولوژیک نتایج «منطقی» بگیریم، مثلا اگر یک جانور نوسیسپتور داشت نتیجه بگیریم که «میتواند درد را حس بکند». ۲، به برخی جانداران مسئولیتهایی از قبیل شمارش را بیاموزیم و سپس نوع استفاده از آنرا برسی بکنیم، مثلا میمونها یکبار که شمردن را بیاموزند میتوانند مفاهیمی مثل «بزرگتر» و «کوچکتر» را تشخیص بدهند که سطح بالایی از «آگاهی» میطلبد. ۳، میتوانیم برای فاکتورهایی که نشان دهندهی «آگاهی اجتماعی» هستند جستجو بکنیم، مفاهیمی مثل همکاری و نوعدوستی و ... که فراتر از سطوح ضروری و قابل توضیح از طریق غرایز کور محصول فرگشت صرفا بیولوژیک هستند. ۴، میتوانیم حافظهی جانداران را بیازماییم که چه نوع دادههایی را به چه نحوی و برای چه مدتی ذخیره میکنند و چه میزان به آن دسترسی دارند. که خود میتواند باز برای «نتیجهگیری منطقی» دربارهی زوایای دیگر توانایی ایشان برای «شناخت» چیزها مورد استفاده قرار بگیرد.
خلاصه: ما نمیدانیم جانداران چه حس میکنند و چگونه جهان را درک میکنند.