از آنجاییکه به صورت فیزیکی، برای هیچ کامپیوتر یا جاندار زندهای در جهان این امکان وجود
ندارد که با mapping بتواند کارهایی که نیاز به یک تراز ویژهای از هوشمندی دارند را انجام دهد.
برای درک سادهتر، هر آدمی با یادگیری قانونهای شطرنج میتواند آغاز به بازی کند، ولی هیچ آدم و یا ماشینی نمیتواند همه حرکتهای شُدنی در شطرنج را در برنامه
خود داشته باشد. چرایی آن به این بازمیگردد که شُمار حرکتهای ممکن و شُدنی در شطرنح عددی نزدیک به یا 43^10 (
http://en.wikipedia.org/wiki/Shannon_number) میباشد.
کنار آن بیافزایید که شمار تکههای (particles) سازنده جهان ما نزدیک به 100^10 تخمین زده است.
به بیان دیگر، شما نمیتوانید هیچ ماشین با RAM و یا آدم و مغزی داشته باشید که همه این دادهها در آن جا بگیرد.
پس نمیتوان برای یک بازی ساده مانند شطرنج هم برنامهای نوشت که از روی حافظه (mapping) بازی کند.
«خودآگاهی» اما در اینجا ابزاری است که به سیستم اجازه میدهد با بکارگیری هوشمندانه منابع (resource)
ذهنی/مغزی، بتواند تنها یک یا دو حرکت فراتر (و یا در بازیکنهای پیشرفته شطرنج، تا 10 حرکت و بیشتر پیش رو را) ببیند.
در این جایگاه، خودآگاهی بمانند فانوسی است که در شب (جهان ناشناخته) تنها به ما اجازه میدهد
دو گام فراتر از خودمان را ببینیم؛ که البته دیدن همان دو گام برای رسیدن به هر نقطهای کافی خواهد بود.