افتضاحترین بیشتر میخورد. یکی از ویژگیهای خوب عربی در کوتاه شدن واژههاست, ولی این
کوتاه کردن هم هزینهبردار است و در پایان به گنگی زبان میانجامد. نمونهوار همینجا هر کس که
نوشتهی ِشما را میخواند گیج میشود که این "فصیح" دیگر چیست و چه صیغهایست؟ هنگامیکه برابرهای
پارسی "فصیح" میشوند «زبانآور» یا «زبانگشا» و سرانجام «روان» که هر کدام از اینجا به خودی خود روشن و گویا هستند.
یا
پارسی زبانگشاترین زبان است.
پارسی روانترین زبان است.