بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
چیز بدی نیست که :)) وقتی به خاطر دیگران خودت رو در رنج و سختی نمی اندازی یکی از مصادیق بارز تن آسایی میشه دیگه:)تن آسا. [ ت َ ] (ص مرکب ) تناسا و تناسان هر دو بمعنی آسوده تن و صحیح المزاج . (انجمن آرا) (آنندراج ). تن آسا و تن آسای ، کسی که همیشه خویشتن را پرورش می دهد و نوازش می کند. (ناظم الاطباء). تن آساینده . تن پرور. آسایش خواه :
در اوهرکه گویی تن آساتر است
همو بیش با رنج و دردسر است .
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
خوب در راستای شخصیت شناسی تحلیلت دور از واقعیت است.
فرض کنید با کسی میخواهید اشنا شوید او می آید جلو دست میدهد و سلام میکند و در چشمان شما خیره نگاه میکند.
حالت بعدی اینکه فرد در دست دادن به شما پیش دستی میکند و دستان شما را میفشارد و با یک لبخند سلام میکند
هردو اصول را رعایت کرده اند اما دومی دقیقا میدانسته که باید چه طور با شما کانکت شود .یعنی اینکه از اعمالی استفاده کرده که هم توجه شما را جلب کند و هم یک حس اطمینان در شما ایجاد کند.
موقع نگارش و نام نویسی نیز همینطور کسی که خود را با نامش میخواهد معرفی کند ممکن است اصول را طوری تغییر دهد تا معرفی خود را خاص جلوه کند و به دنبال تمایز است و نه صرفا رعایت کردن اصول.
نتیجه گیری اینکه اسامی با فرمهای خاص (مثلا viviyan که همه در یک راستا قرار گرفته اند به جای Viviyan که تنها اصول نامنویسیست ) بیانگر توجه به تمامی جوانب نام نویسی است و اینکه افراد با دیدن این نوع از نام نویسی چه حسی بدان ها دست میدهد
Mehrbod (01-24-2013),nirvana (01-23-2013),Soheil (01-25-2013),undead_knight (01-23-2013)
مهربد؛
گفته هایت در مورد من در اکثر موارد راست و درست است و باید اضافه کنم
که اگر چه هنوز در ادبیات و هنر بر سر این موضوع بحث بوده، اما من مطمئنم
از اینکه چیستیِ کلام بر چگونه بیان کردن اش ارجحیت دارد.علاوه بر این ، تمرین
نویسندگی و نگارش را به جایی غیر از فروم ها و سایت های اجتماعی موکول میکنم.
حال بگذریم از اینکه شما به شکل عجیبی گشته اید و بی نظم ترین نوشته ام
که حاصل مرور خاطرات و نوشتن توامان و بی وقفه آنها بدون هیچ بازنگری ای بود را
پیدا کرده و من نیز در اقدامی تلافی جویانه به قصد ایرادِ یک موردِ نقصِ کاری ، این
نوشته ای که در حال خواندنش هستید را به فرمِ بهینِ پیشنهادی شما می نویسم!
و در نهایت اینکه بخشی از سختیِ موجود در خواندن نوشته های من از همان
شعار معروف نیچه(برای همه کس و هیچ کس) نشات گرفته ؛ فقط تنها فرقش در این
است که نیچه یک زبان شناس قهار بود و من بیش از آنچه که برای خواندن و نوشتن لازم
است نمیدانم، بنابراین ناچارم آن نقصان را به این شکل (رعایت نکردن قوانین نگارش)
جبران کنم!
پ.ن:فکر میکنم در تمام این فروم تنها دو نفر هستند که میتوانند شخصیت مهربد
را از روی نوشته هایش تحلیل کنند: آلیس و مهربد!
من شیرازی نیستم، اما به سبب چند سال زیستن در شیراز، با تمام اصول زندگی ایده آل شیرازی آشنا هستم
و تمام استعداد های لازم برای شیرازی شدن را کسب کرده ام!
به پندار من اگر همه ی چیزهایی که در مورد دیگر ایرانیان(ترکها، لرها و...) می گویند دروغ باشد(که هست)
اما آنچه که در مورد شیرازی ها می گویند خیلی به حقیقت نزدیک است.
واقعن برای همتون متاسفم، یک مشت تنبلِ فریبگرِ تن آسایِ پاد همبودیک هنجار شکن... در این سخنگاه گرد هم اومدن
راستی آنارشی مشکلش چیه؟ شخصیتش چگونه هست؟
از نگر من آدم سالمی هست مشکلی تو نوشتنش ندیدم
امیر دو هزار و پونصد و نود و یک هم همینطور
این دوتا تنها جمله هاشون کمی بلنده و موقع خوندن نوشته هاشون باید خیلی چشم رو ایور اونور چرخوند!
آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
sonixax (01-25-2013)
از روی نگارش آنارشی میتوانم بگویم (به سبک کفبینها، فالُش بگیرم که ...) که برای خودش نمینویسد، برای هنایشگذاری یا همان تاثیرگذاری روی دیگران مینویسد (:
به گمانم هرگز نمیشگفتد (تعجب نمیکند)، بجایش با گزافکاری (غلو) در نشانههای سَگاوندی (:?!) میکوشد دیگران را اندکی پایین کشیده و در سخن باریکبینی و نقد کند.
امیر نگارشی 100% درست و دودلواره (وسواس) و هتا بیمارگونه دارد، این نوشتار را بنگرید:
این نوشته یک شاهکار نگارشیکه! امیر بر پاد Alice یا من برای آسانِش خواننده پاراگرافنما هم نمیزند، همه پاراگرافها بجا و درست هستند.نوشته اصلی از سوی Ouroboros
نشانههای سگاوندی 100% درست به کار رفتهاند، شاید تنها کسی که شایسته همسنجی در این تراز باشد هموند دیگران Kaveh است:
نوشته اصلی از سوی Mehrbod
کاوه شاید تنها کسی در سراسر زندگی من باشد که دیدهام {} را درست به کار برده باشد، بنگرید به اینکه هیچ لغزشی در نوشتارش نیست، لغزشهایی که بسیاری از مردم دارند:
100% درست:
در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا (آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی) تجربه زندگی بهتری در یک دنیای با اکثریت غیر همجنسگرا دارد.
نادرست، لغزش در اسپاشگذاری میان وا کردن کمانکها (پرانتز) با اِسپاش:
در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا ( آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی ) تجربه ...
نادرست، لغزش در اسپاشگذاری پیش از نقطه پایان گزاره:
... با اکثریت غیر همجنسگرا دارد .
امیر و کاوه در نگارش خودشان بسیار بسیار باریک هستند و بسیار کم میبینید لغزشی از آنها سر بزند، هر آینه میتوان با
باربیکبینی باز بالاتر نکتههای ریزی در آورد که کمتر به چشمتان میخورند، برای نمونه در نگارش امیر این اسپاشهای افزوده را بیابیید:
میان «را پیشبینی» دو تا ' ' به کار رفته، از آنجاییکه شمار اینها فراوانه میتواند یک hint کوچک از شخصیت امیر به ما بدهد و آنهم اینکه گرچه امیرنوشته اصلی از سوی Ouroboros
بسیار در درستنویسی و پیروی از مهادهای خود (اصول زندگی) پایبند است، ولی این باریکبینی را بر پاد آنچه من گفتم "بیمارگونه" دنبال نمیکند، بساکه برای هنایندگی هر چه بالاتر بر خواننده این را میکند- در تارخوان یا browser شاید دو تا اِسپاش یا فاصله را نشان ندهد، ولی هنگام ویرایش میتوان دید.
به سخن دیگر، امیر به خواست آزاد خودش نگارشی درست و رسا میگذارد تا به دیگران نشان دهد که در سخنانش چه اندازه سنجیده است،
ولی برای "خودش" اینگونه نیست و میتواند لغزشهای خویشتن را بپذیرد. به گونهای، "فریبگری" امیر و Alice را اگر بهمسنجیم، آلیس اندکی خودآزاری
دارد و براستی اگر سخنش فَرزام (perfect) نباشد احساس بدی پیدا میکند، امیر اینگونه نیست و (شاید پیشتر در زندگی بوده ولی امروز نه) بیشتر برای "خوشی بردن" از رسایی سخنش (+ پاداش به خواننده) آنرا با این همه باریکبینی بنگارشی سراسر درست میاورد.
یک نمونه دیگر از لغزش امیر:
..درمان آنرا...
آنرا بجای "آنرا" یا "آن را"، نیماِسپاشی که بیجا بکار رفته ولی همچنان کارکرد خودش (باریکبینی و دگرسانی امیر از دیگران) را دارد، پس نیازی به ویرایش نداشته.
در همسنجی من نمیتوانم "اینرا" بپذیرم، داشتن چنین واژهای در نگارشم مرا بسختی میرنجاند، از دید من تنها "آنرا" یا "آن را" پذیرفتنی هستند، "آنرا" آزارنده است.
فرجامیابی
آلیس و امیر و کاوه همگی فریبگر هستند، آلیس فریبگری راستین است که از خودش مایه میگذارد، اگر نادرست نوشت خودش هم اندکی آزار میبیند،
امیر اگر نادرست نوشت خودش آزار بسیار اندکی میبیند و فریبگر کامیابتری است؛
کاوه در این میان یک درونگرای فرای همه ماست (فریبگر ناخواسته)، او خودش را بی چون و چرا کاردرست میبیند و گرچه در همه چیز از دیگران
بهتر نمیداند، ولی در چندتایی چیز، چند چیزی در زندگی که تنها خودش میداند و بس از همه هومنان (آدمیان) سرتر است و خود نیز آگاه به آن.
آلیس در نوشتن، نگارشِ درست (مهادهایش {اصولش}) را فداکاری میکند و پاراگرافنما میزند (چشم خواننده کمتر چپ و راست میرود)، امیر
ولی مهادهایش را به تنآسایی خواننده میبرگزیند، به گونهای سخنش را مَهند میداند و خواننده را زمانی شایسته خواندن میداند که همان چشمانش
را چپ و راست کند، با این همه بر پاد Dariush هنگام نوشتن بسیار نکتهسنج است و به خواننده با زیبایی نگارشش بجایش "پاداش" میدهد.
همینرا امیر در کاربرد واژگان گوناگون و بیشتر زمانها (از دید من) افزوده ولی زیباییشناسانه بدست میاورد:
همه چیز درباره هلوکاست
گرچه آفرینگویی کسرا را نباید تنها برای زیبایی قلم امیر دانست (سوگیری کسرا درباره هالوکاست)، ولی همچنان کارکرد خودش را در "فریبگری" نامبرده دارد.نوشته اصلی از سوی David Hume
من که هنوز چیز چندانی نگفتم درباره نگارش و شخصیت شما ایرانبانو جان، در کنار آن روشنه که تنخوان (cold reader) خوبی نیستید (:نوشته اصلی از سوی iranbanoo
روشنه که شیوهی دست دادن و درود گفتن و ترتیب آن، نخست درود یا نخست دست دادن مَهندی (اهمیت) دارد. نه تنها این
مهندی دارد، اینکه کسی اینها را "بخوبی" انجام دهد یا ندهد هم مهندی دارد: نشان میدهد آگاهانه دست به فریبگری میزند یا نه.
رویهمرفته همینکه کسی بخواهد شما را زیرهناید (تحت تاثیر بگذارد) نشان از فریبگری او میدهد! این واژه "فریبگری" چَم
ببایست بدی ندارد، تنها از خودآگاهی او در کوشش به اندیشانیدن شما به چیزی که خود میپسندد و میخواهد است.
من اینجا از تنها ابزاری که فت و فراوان داشتیم و همان نگارش باشد برای منششناسی سود بردم، ولی دامنهی آن و همین تنزبانخوانی (body language)
بسیار گستردهتر و گیراتر از اینهاست، برای همان کسی که دست آدم را میفشارد بی اندازه نکته ریز و مِه آنجاست که میتوان در نگر گرفت:
کسانی که دست شما را سِتـپر (محکم)، ستپرتر از دیگران میفشارند فریبگر هستند، میخواهند به شما "دلگرمی" و "دلاستواری" بیجا از خود بدهند.
کسانی که دست شما را شل و ول میفشارند، دو دستهاند، یا خودباور بسیار بالا که نیازی به زیرهنودگی (تحتتاثیر گذاری) شما نمیبینند، یا
با خودباوری اندک که گرایشی به دست دادن و داوری شدن ندارند.
کسانی که دست شما را کمی بیشتر از اندازه نگه میدارند خودباورتر هستند، کسانی که زود پس میکشند اندکی از خود نامطمئن هستند.
کسانی که نخست دستشان را پیش میآورند از کنترل کردن و ژیرایی (active بودن) بیشتر خوشی میبرند تا ناژیرایی.
...
شما این نکتههای ریز در نگارش و رفتار و .. فراوانه و همهی آنها نیز بافتار-بند (context-dependent) هستند، در بافتار سخن و یاجایی که هستید هر رفتار ریزی
میتواند نمایانگر بخشی از منش کسی باشد که با او روبروئید. لغزش تنزبانخوانی بالاست، ولی یافتیکهایی (heuristic) هایی داریم که آنرا شدنی و کاربردین میکنند.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)