شرق در همه چیز ولمعطل است(بله، حتی ادبیات)، تنها چیزی که برای افتخار داریم اینست که کمتر از بشر غربی آدم کشتهایم، اما چنان بدبخت و خاکبرسر هستیم که این را هم بجای ابژهی بالندگی، نشان ِ سرشکستگی میدانیم و به خبیثترین آدمکشان غربی چنان با دید شیفتگی و حسرت و تحسین مینگریم که بیت اول و آخر این شعر باید «بدا به حالمان» باشد... بنیانهای فرهنگی جامعهی ایرانی هم شکمپرستی و عرفانزدگی و کارگریزیست که دستاوردهای بزرگ آن از جمله نذریپذون و حنابندون و ختنهسورون هستند، هه هه..