پاتوق شب نشینی

[Alice]

به هَرزه، بی می و معشوق عُمر می‌گذرد/بطالتم بس! از امروز کار خواهم کرد.
----
دوستان قدیمی هرگز فراموش نمی‌شوند، نخواهند شد.

[Dariush]

این کفرگویی‌ها در مورد عشق و بطالت از کجا شنیده می‌شوند؟
--------------
دوستان به فراموش نکردنِ هم اکتفاء نمی‌کنند:)

[Alice]

از دهان شیرین حافظ شیرازی شنیده می‌شود.
------
تورواسپاگتی اکتفاء کنید.

[undead_knight]

پارازیت وسط کلام شیرین عشق:))

دوست داشتم من همه مثل این جماعت زن خواران یک گنگ! داشتم،آدم خسته میشه یه تنه اون هم با پریود مغزی جواب همه رو بده:))
البته فکر کنم هرگز گنگ دار! نمیشم چون یا واقعا هیچکس همنشینی منو دوست نداره یا خودم دوست ندارم همنشین داشته باشیم

[مزدك بامداد]

دوستان قدیمی هرگز فراموش نمی‌شوند، نخواهند شد.

یادی از آرش بیخدا

[Alice]

البته فکر کنم هرگز گنگ دار! نمیشم چون یا واقعا هیچکس همنشینی منو دوست نداره یا خودم دوست ندارم همنشین داشته باشیم

من که توی گنگت هستم! چرا ناراحتی؟ تو هم عاشق شدی؟
++
این مزدک وسط بحث عشق هم ول کن اسلام نیست!

[Dariush]

پارازیت وسط کلام شیرین عشق:))

دوست داشتم من همه مثل این جماعت زن خواران یک گنگ! داشتم،آدم خسته میشه یه تنه اون هم با پریود مغزی جواب همه رو بده:))
البته فکر کنم هرگز گنگ دار! نمیشم چون یا واقعا هیچکس همنشینی منو دوست نداره یا خودم دوست ندارم همنشین داشته باشیم

اینجا هم زنان از مردانِ فمنیست سواری می‌گیرند:))

[undead_knight]

من که توی گنگت هستم! چرا ناراحتی؟ تو هم عاشق شدی؟
++
این مزدک وسط بحث عشق هم ول کن اسلام نیست!

عاشق؟! من وقتی عاشق میشم حالم خیلی هم خوب میشه:)))
ما اتحاد موقت داریم،هیچکی توی گنگ من نیست،من تنها شکار میکنم:))منظورم اینه که یکدستی نسبی که توی زنخواران! یا مثلا اسلام گرایان یا بعضی اسلام ستیزان و... میبینم رو در خودم حس نمیکنم،همیشه حتی در مواردی که اهداف نزدیکه بازم این یک دستی رو در کسی نمیبینم،فکر کنم بیشترش به خاطر این باشه که از داشتن گنگ خوشم نمیاد:))

+چیکارش داری بابا هر کس با یه چیزی خوشه خب:))

[undead_knight]

اینجا هم زنان از مردانِ فمنیست سواری می‌گیرند:))

ما بخیل نیستیم،مردان هم میتونند سواری بگیرند به شرط داشتن حیا و عفت:))))

[Dariush]

ما بخیل نیستیم،مردان ه میتونند سواری بگیرند به شرط داشتن حیا و عفت:))))

از این خبرها نیست؛ شلاغی در دست، زبانی آتشین در دهان؛ ندیدی این بانوی عاشق چگونه بر سرت می کوفت؟!