• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 3 از 7 نخستیننخستین 1234567 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 21 به 30 از 65

    جُستار: خاطرات دوران مدرسه و دانشگاه

    1. #21
      سرنویسنده یکم
      Points: 27,797, Level: 98
      Level completed: 45%, Points required for next Level: 553
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سرگرم
       
      مشغول
       
      Reactor آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,377
      جُستارها
      9
      امتیازها
      27,797
      رنک
      98
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,641
      از ایشان 2,863 بار در 1,134 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      به طور کاملا اتفاقی دستم خیلی ملایم خورد به باسن معلممون
      این رو گفتی من رو یاد چه خاطراتی انداختی!!!!
      متولدین دهه ی مبارک 60!! حتما یادشونه که از شوخی های رایج اون دوران دست زدن به باسن دوستان یا در اصطلاح انگشت کردن دوستان بود. در دبیرستان های پسرانه همه همدیگه رو انگشت میکردن و از این کار بعنوان باجنبه بودن و به خود شک نداشتن یاد میشد.
      من یک دوست توخسی داشتم که سرگرمی مورد علاقه اش این کار بود و به این کار یک جور سادیسم داشت. با همه از دوست و دشمن این شوخی رو تکرار میکرد من هم چندین بار رفتم روی مخش که تو این مدرسه تو همه رو انگشت کردی ولی عمرا بتونی آقای فلانی(ناظم مدرسه) رو انگشت کنی!
      یکبار موقع زنگ تفریح بعلت بارش باران آقای ناظم ایستاد جلوی در ساختمان و گفت که همه بیان تو. ناگهان همه ی بچه ها مثل گَله ی رَم کرده به سمت در ورودی ساختمان هجوم بردن.
      دیدم که داخل ساختمان انگار دعوای بدی شده!! محض فضول بازی رفتم جلو ببینم کی به کیه دیدم ناظم مدرسمون داره ضمن فحش کش کردن به قصد کُشــــــــــــــــــــــ ــت!!!! این دوست عزیز مارو زیر مشت و لگد خورد و خاکه شیر و لت و پار میکنه!! یادش گرامی و راهش پر رهرو باد...
      انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد

    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از Reactor گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (09-24-2012),Anarchy (09-24-2012),mamad1 (09-24-2012),Russell (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    3. #22
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من به نسبت بقیه رفقا اینجا بچه مثبت بودم،در زمان دبستان فکر کنم با یکی دعوا کردم زندگ تفریح وسط دعوا نمیدونم چی شد کفشش رو در آوردم انداختم پشتبوم بغلی،بنده خدا زنگ خرده بود هنوز دنبال کفشش میگشت

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    4. 4 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (09-24-2012),Anarchy (09-24-2012),mamad1 (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    5. #23
      سخنور یکم
      Points: 21,740, Level: 92
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 610
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      مرد تنهای شب
       
      ریلکس
       
      mamad1 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2012
      نوشته ها
      914
      جُستارها
      12
      امتیازها
      21,740
      رنک
      92
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,725
      از ایشان 3,184 بار در 911 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      چقدر شماها کتک میخوردینـــ....
      منم شنیدم پسرا رو خیلی کتک می زندنــــ...
      دست و پاشو اهرم کرده بود به در ؟
      اره فقط هم شلنگ بود

      یک دستش تو دست معلم بود که داشت میکشیدش

      یک دستش به یک سمت در

      دو تا پاشو هم از دو طرف به دو سمت چهار چوب در اهرم کرده بود

      خیلی کم تونست مقاومت کنه

      بعد افتاد تو خاک

      به جون خودم قطره های اشکش انقدر بزرگ بود که کف کلاس شل و گل درست شد

    6. 4 کاربر برای این پست سودمند از mamad1 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (09-24-2012),Anarchy (09-24-2012),Russell (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    7. #24
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      مهربد حالت شیطانی نداریم !!
      از بدجنس بهتره

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    8. 3 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-24-2012),Mehrbod (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    9. #25
      سخنور یکم
      Points: 21,740, Level: 92
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 610
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      مرد تنهای شب
       
      ریلکس
       
      mamad1 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2012
      نوشته ها
      914
      جُستارها
      12
      امتیازها
      21,740
      رنک
      92
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,725
      از ایشان 3,184 بار در 911 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      یک خاطره ای از دوران دبیرستان بگم
      سال دوم ریاضی
      اولین روزی که رفتیم سر کلاس شیمی استاد شیمی که یک ترک تبریزی بود
      گفت فلانی اسمت چیه؟ گفتم ....


      گفت پاشو بیا درسو ازت بپرسم
      گفتم استاد روزه اوله درسی ندادید
      گفت چه طور دانش اموزی هستی ؟ باید از قبل بخونی
      اون روز بخیر گذشت و طرف درسشو داد


      هفته بعد هنوز از دم در وارد نشده بود گفت فلانی پاشو بیا پای تخته
      من هنوز برام سواله این دیوس فامیل منو از بین 40 تا ادم بعد از یک هفته چه طوری حفظ شده بود

      با کنایه گفت حالا هفته پیش درس دادم یا نه؟



      پرسید یک کلمه هم بلد نبودم
      توی دفتر یک صفر اینشکلی گذاشت -0-
      تمام شد و رفت


      هفته بعدش به خودم گفتم این که از من دو بار پرسیده ایندفعه از یکی دیگه می پرسه
      تا از در اومد داخل گفت فلانی ایندفعه دیگه مطمئنم خوندی پاشو بیا پای تخه
      ما رو بگو به زمین و زمون فحش خواب اور میدادیم از این شانس قشنگ

      نتیجه اون روز هم یک -0- بود


      این اتفاق دقیقا یک بار دیگه هم رخ داد و من 3 تا -0- گرفتم
      استدلال هفته سوم هم همین بود که دو بار از من پرسیده و دیگه نمی پرسه


      تا اینکه هفته 4 عین ادم نشستم خوندم
      باز هم تا وارد کلاس شد گفت فلانی بیا پای تخته
      رفتم و جواب دادم و 18 گرفتم

      از اون 3 تا صفر یک دونشو بهم ارفاق داد ولی دو تاشو محاسبه کرد مرتیکه عقده ای

      نهایتا هم بهم داد 10

      خییل حرف بودا درس شیمی رو شدم 10 به اون راحتی

    10. 4 کاربر برای این پست سودمند از mamad1 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (09-24-2012),Anarchy (09-24-2012),Russell (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    11. #26
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      با این خاطراتی که دوستان تعریف میکنن باید اعتراف کنم خاطرات من برای شما که انقدر دوران تحصیلتون پرهیجان بوده هیچ جذابیتی ندارهـــ... :)
      ما اصن کتک خوردن و این چیزایی که می گید نداشتیم ؛ خاطرات ما درباره حجاب و لاک زدن و آرایش (که همیشه سر اینا بدجوری گیر میدادن) و گاهی اوقات "پسر" (که اوه اوه اگه ناظم اینا میفهمیدن کار به خونواده و پدر مادر می کشید) بودهــ...
      مثلاً موقع زنگ تفریح ما تو کلاس بودیم ؛ یکی از دوستام به دوس پسرش زنگ زده بود صدا رو روی اسپیکر گذاشته بود ما هم همه بالا و پایین میز و نیمکتا بودیم ریخته بودیم رو سره این دوستمون و تیکه مینداختیم میخندیدیمـــ... ؛ بعد ناظممون (یه خانم بی ریخت بدقواره عینکی بداخلاق ؛ درسته خیلی گیر بود ولی گاهی هم مهربون میشد ما دوسش داشتیم) یهو اومد تو کلاس دید همه رفتیم روی میز و نیمکتا تو یه نقطه تجمع کردیم داریم میخندیمـــ... ؛ گفت چیه چه خبر شده؟ (گوشی آوردن جرم بود چه برسه باهاش به پسر زنگ بزنن) ما هم همه قلبامون تند تند می تپید ؛ همه نفسمون تو سینه حبس شده بود صدامون در نمیومد ؛ من فک کردم که این دوستم دیگه کلن کارش تموم شدهـــ... ؛ آخه فکر می کردیم صدا رو شنیده ؛ خوشبختانه اومد یه سرچی زد دید خبری نیست و چیزی گیرش نمیاد رفتـــ... ما هم یه نفس تازه کشیدیمـــ... هوووه :)
      خلاصه جرمای ما این چیزا بود... :)

    12. 4 کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-24-2012),mamad1 (09-24-2012),Russell (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    13. #27
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      اینها کار مهربد است. منرا هم تغییرداده به غافلگیر، لابد این حالات را برایمان می‌پسندد.
      این شیطنت‌ها یحتمل از سربه‌زیری زیاد در دوران تحصیل ناشی می‌شود.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      امیرجان حالا که گفتی دیگه حتما مهربد باید بیاد بگه تو دوران مدرسه چطوری بوده و چه اتفاقاتی براش افتاده!!

      راستش هیچی به یاد ندارم. دوران سیاه و نکبتی‌ای بودند و ارزش زیادی برای بیاد سپردن ندارند

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    14. 5 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-24-2012),mamad1 (09-24-2012),Ouroboros (09-24-2012),Russell (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    15. #28
      سخنور یکم
      Points: 21,740, Level: 92
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 610
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      مرد تنهای شب
       
      ریلکس
       
      mamad1 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2012
      نوشته ها
      914
      جُستارها
      12
      امتیازها
      21,740
      رنک
      92
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,725
      از ایشان 3,184 بار در 911 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      با این خاطراتی که دوستان تعریف میکنن باید اعتراف کنم خاطرات من برای شما که انقدر دوران تحصیلتون پرهیجان بوده هیچ جذابیتی ندارهـــ... :)
      ما اصن کتک خوردن و این چیزایی که می گید نداشتیم ؛ خاطرات ما درباره حجاب و لاک زدن و آرایش (که همیشه سر اینا بدجوری گیر میدادن) و گاهی اوقات "پسر" (که اوه اوه اگه ناظم اینا میفهمیدن کار به خونواده و پدر مادر می کشید) بودهــ...
      مثلاً موقع زنگ تفریح ما تو کلاس بودیم ؛ یکی از دوستام به دوس پسرش زنگ زده بود صدا رو روی اسپیکر گذاشته بود ما هم همه بالا و پایین میز و نیمکتا بودیم ریخته بودیم رو سره این دوستمون و به دوستش تیکه مینداختیم میخندیدیمـــ... ؛ بعد ناظممون (یه خانم بی ریخت بدقواره عینکی بداخلاق ؛ درسته خیلی گیر بود ولی گاهی هم مهربون میشد ما دوسش داشتیم) یهو اومد تو کلاس دید همه رفتیم روی میز و نیمکتا تو یه نقطه تجمع کردیم داریم میخندیمـــ... ؛ گفت چیه چه خبر شده؟ (گوشی آوردن جرم بود چه برسه باهاش به پسر زنگ بزنن) ما هم همه قلبامون تند تند می تپید ؛ همه نفسمون تو سینه حبس شده بود صدامون در نمیومد ؛ من گفتم که این دوستم دیگه کلن کارش تموم شدهـــ... ؛ آخه فکر می کردیم صدا رو شنیده ؛ خوشبختانه اومد یه سرچی زد دید خبری نیود و چیزی گیرش نمیاد رفتـــ... ما هم یه نفس تازه کشیدیمـــ... هوووه :)
      خلاصه جرمای ما این چیزا بود... :)
      خیلی خوب بود
      اینو گفتی یاد یه خاطره افتاد

      توی دبیرستان من هم گوشی اوردن جرم بود


      یک روز همه بچه ها گوشی اورده بود که جلو هم کلاس بزارن که اره دوربین گوشی من 3 مگا پیکسله
      مال من ان 95 هست و از این دیوس بازیا

      یک نفر تو کلاس چو انداخت که مدیر مدرسه میخواد همه رو بازرسی بدنی کنه

      شاید یه 20 نفری که گوشی داشتن همشو دادن به یک نفر که ببره یه جایی قایم کنه تا تو بازرسی بدنی جناب مدیر گیر نیفتن

      همین اتفاق هم نیفتاد


      جناب مدیر اونروز واسه بازرسی بدنی نیومد
      بعد بچه ها رفتن سراغ گوشی هاشون

      اما گوشی در کار نبود
      گوشی ها رو گذاشته بودن تو لوله ناودونی
      تا اخر سال هم گوشی هاشون پیدا نشد
      گویا دزد برده بود
      خیلیا رفتن شکایت کردن
      هیچ ابی باز نشد

      گوشیای قشنگشون از بین رفت بیچاره ها

    16. 4 کاربر برای این پست سودمند از mamad1 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (09-24-2012),Anarchy (09-24-2012),Russell (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    17. #29
      سخنور یکم
      Points: 21,740, Level: 92
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 610
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      مرد تنهای شب
       
      ریلکس
       
      mamad1 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2012
      نوشته ها
      914
      جُستارها
      12
      امتیازها
      21,740
      رنک
      92
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,725
      از ایشان 3,184 بار در 911 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      راستش هیچی به یاد ندارم. دوران سیاه و نکبتی‌ای بودند و ارزش زیادی برای بیاد سپردن ندارند
      دبیرستان جی ؟
      دانشگاه چی ؟
      سربازی چی ؟


      هیچ هیچ؟

    18. 3 کاربر برای این پست سودمند از mamad1 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-24-2012),Russell (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    19. #30
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mamad1 نمایش پست ها
      خیلی خوب بود
      اینو گفتی یاد یه خاطره افتاد

      توی دبیرستان من هم گوشی اوردن جرم بود


      یک روز همه بچه ها گوشی اورده بود که جلو هم کلاس بزارن که اره دوربین گوشی من 3 مگا پیکسله
      مال من ان 95 هست و از این دیوس بازیا

      یک نفر تو کلاس چو انداخت که مدیر مدرسه میخواد همه رو بازرسی بدنی کنه

      شاید یه 20 نفری که گوشی داشتن همشو دادن به یک نفر که ببره یه جایی قایم کنه تا تو بازرسی بدنی جناب مدیر گیر نیفتن

      همین اتفاق هم نیفتاد


      جناب مدیر اونروز واسه بازرسی بدنی نیومد
      بعد بچه ها رفتن سراغ گوشی هاشون

      اما گوشی در کار نبود
      گوشی ها رو گذاشته بودن تو لوله ناودونی
      تا اخر سال هم گوشی هاشون پیدا نشد
      گویا دزد برده بود
      خیلیا رفتن شکایت کردن
      هیچ ابی باز نشد

      گوشیای قشنگشون از بین رفت بیچاره ها
      20 نفر گوشی داشتن؟ چه خبره ما فقط یکی دو نفر میاوردنـــ...
      باید میرفتید اونی که چو انداخته رو مفصل می زدید که دیگه از این کارا نکنهــ... :)

    20. 4 کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-24-2012),mamad1 (09-24-2012),Russell (09-24-2012),sonixax (09-24-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •