Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
ساختارشناسی زبان پارسیک - برگ 26
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 26 از 39 نخستیننخستین ... 789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 251 به 260 از 390

    جُستار: ساختارشناسی زبان پارسیک

    1. #251
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها
      لطف دارید و ممنون + امیدوارم پشیمون نشید از این حرفتون
      خواهش میکنم, هیچ رنجه‌ای ندارد.


      امشب من بودم و ماه بود و تو بودی !
      همه‌یِ بودنت به رنگ آبی عشقی میدرید آسمان سیاه شب را
      در آغوش می کشیدم سرتاسرِ منی را که از جنس من بود
      امشب همه‌یِ ستارگان بر ما رشک بردند
      چشم از چشمان ِ مستمان برنداشتند و خیره نگریستند امان
      زمزمه هایشان را میشنیدی مهربانم؟
      گویی بر من نمیدیدند که چنین دیوانه‌وار عشق ات را فریاد برآورم[1]
      امشب نگاه زیبای ستارگانی مهمان بزم[2] امان بود که سالها مرا جز در کفن ندیده بودند
      رهایم کردی از هر چه از آنِ زمین بود
      آن اندازه آسوده و آن اندازه سبک که جز زمین کسی بی حسی ام را ندید
      امشب هر چه بود من بود و من بود و من....

      این واژگان را بجا گذاشتم:

      جنس = گُن[3]
      کفن = مرگ‌جامه, مرده‌پوش[4], گورجامه, ...
      حس = سُه[5], سهش / حس کردن = سُهیدن
      عشق




      ١٠٠% پارسی:
      گاهیکه بخواهیم در هوایی گام نهیم که توفانیست
      گاهیکه بخواهیم در هوایی گام نهیم که توفانیست
      پشت دادن بر شانه‌هایی که خود خیسِ بارانند شکوهِ دیگریست
      می‌گذاری سر بر شانه ات خیس باران شوم؟




      ----
      1. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ
      2. ^ Boxtan || بختن: نجات دادن; رستگاری بخشیدن Dehxodâ, Ϣiki-En to rescue
      3. ^ Gen <— Gon || گه‌ن: جنس Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En genus; sex; gender
      4. ^ mord+e+puš::Mordepuš || مرده‌پوش: کفن Ϣiki-En shroud
      5. ^ Sohidan || سهیدن: حس کردن to sense
      mosafer این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-04-2013),Reactor (04-05-2013)

    3. #252
      سخنور یکم
      Points: 33,211, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      تهی
       
      ریلکس
       
      viviyan آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2011
      نوشته ها
      791
      جُستارها
      22
      امتیازها
      33,211
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,400
      از ایشان 2,245 بار در 716 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      هتا واژه پارسیه؟ منبع میدید لطفا؟

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از viviyan گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-05-2013)

    5. #253
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی viviyan نمایش پست ها
      هتا واژه پارسیه؟ منبع میدید لطفا؟
      آری, نه (:

      هتّا[1] همان هاتا (بی بازوات[2])‌یِ اوستایی است که ساییده شده و بازوات گرفته.

      همچنین آری در پارسیک[3] بازوات هم داریم, مانند واژگان پلّه, کلّه, خُرّم, ...






      ----
      1. ^ Hattâ || هتا: حتی; این واژه پارسیکه و نیازی به نوشتن آن بریخت حتی نیست; ساییده‌یِ هاتا (اوستا) Ϣiki-En even
      2. ^ bâz+vât::Bâzvât || بازوات: تکرار حرف; تشدید Ϣiki-En, Ϣiki-En shadda; tashdid
      3. ^ pârs+ik::Pârsik || پارسیک: زبان پارسیِ نزدیکتر به پهلویک D4f persian persisch

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-05-2013),MaSteRyk (04-05-2013),Reactor (04-05-2013)

    7. #254
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭٭

      پورسینا و بیرونی دو دانشمند گرانمایه پارسی، در نوشته های خود می کوشیدند که واژه های پارسی را برای واژه های بیگانه بکار برند:

      در زیر نمونه هایی از واژه های برگزیده این دو دانشمند بزرگ ایران زمین را می نمایانیم:
















      رونوشت[1] از واژه گزینی پورسینا و بیرونی | فرهنگستان زبان پارسی




      ----
      1. ^ ru+nevešt::Runevešt || رونوشت: کپی Dehxodâ, Ϣiki-En copy
      Reactor این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    8. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (04-05-2013),Reactor (04-05-2013),Sotude (04-19-2013)

    9. #255
      سرنویسنده یکم
      Points: 27,797, Level: 98
      Level completed: 45%, Points required for next Level: 553
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سرگرم
       
      مشغول
       
      Reactor آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,377
      جُستارها
      9
      امتیازها
      27,797
      رنک
      98
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,641
      از ایشان 2,863 بار در 1,134 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من قبول دارم که باید فکری اساسی برای کندن شر این همه واژه ی عربی از ادبیات زبان پارسی کرد.
      اما مهربد عزیز چه الزامی هست که ما سعی کنیم واژه های اوریجینال انگلیسی مثل کامپیوتر و دانلود و خیلی از واژگان دیگه رو به رایانه و فروبار و غیره تغییر بدیم.
      و آیا الزامی هست که به همین شیوه هم سخن بگیم؟
      انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد

    10. #256
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Reactor نمایش پست ها
      من قبول دارم که باید فکری اساسی برای کندن شر این همه واژه ی عربی از ادبیات زبان پارسی کرد.
      اما مهربد عزیز چه الزامی هست که ما سعی کنیم واژه های اوریجینال انگلیسی مثل کامپیوتر و دانلود و خیلی از واژگان دیگه رو به رایانه و فروبار و غیره تغییر بدیم.
      و آیا الزامی هست که به همین شیوه هم سخن بگیم؟
      من هم با اینکه واژگان انگلیسی و وامگرفته شده‌یِ فرهنگی برگزیدگیِ[1] برابریابی ندارند موافقم reactor جان, ولی بیشتر زمانها برابرهای پارسی اشان خواستنی‌تر هستند.

      نمونه, ما کارواژه‌یِ[2] رایانتن[3] «رایانیدن[4]/رایاندن[5]» را داریم که میتوانیم بسادگی از آن این واژگان را برکشیم:

      رایانتن = to compute = محاسبه کردن
      رایانش = computation = محاسبه کردن!
      رایانشیک = computational = محاسبه کردنی!!

      "رایانشیکیدن" = computationalize = ؟
      "رایانشیکش" = computationalization = ؟؟

      رایانه = computer = محاسبه‌گر
      رایانگان = computers
      رایانگیدن = computerize = ؟
      رایانِگِش = computerization = ؟؟

      زمانیکه برایمان بخوبی و بارها بار بهتر از عربی اش و کمابیش همتراز و گاه بسیار بهتر از انگلیسی اش کار میکند, چرا نکنیم؟

      یا نمونه‌یِ دیگر, ما یک کارواژه بنام «ورتیدن[6]» داریم:

      ورتیدن = to be varied
      ورتانیدن = to vary
      ورتنده[7] = variable
      ورتندگی[8] = variability
      ورتندگیدن = variabilize
      ورتا[9] = variant
      ورتایی[10] = variance
      ...

      من برای اندیشیدن شخصی خودم واژگان پارسیک[11] را میپسندم.

      این هم چند تا واژه‌یِ دیگر:

      ٭٭٭ واژگان رایانه‌ای


      to compress



      هم‌فشردن[12] —>

      با همفشارش, اندازه‌‌‌یِ این پرونده به کمتر از نیم میکاهد = With compression, the size of this file reduces to less than half.

      این پرونده همفشرده است, برایِ خواندن آن نیاز به واهمفشارنده‌یِ[13] فراخور داریم.

      بازهمفشردن = re-compress





      Variable

      ورتنده —>

      برای نوشتن این خوارزمیک[14] دستکم نیاز به دو ورتنده میرود.




      Value

      ارزش —>

      ارزش این ورتنده چنده = what's the value of this variable

      کارواژه‌یِ ما «ارزیافتن[15] (ارزیابی کردن)» همتراز همتای انگلیسی خود to evaluate خواهد بود:

      برای ارزیابش این پردازه نیاز به بازنویسیِ همگردان[16] میرود.






      ----
      1. ^ bar+gozid+eg+i{pasvand}::Bargozidegi || برگزیدگی: اولویت priority
      2. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل verb
      3. ^ Râyântan || رایانتن: محاسبه کردن to compute
      4. ^ Râyântan <— Râyânidan || رایانتن: محاسبه کردن to compute
      5. ^ Râyântan <— Râyânidan <— Râyândan || رایانتن: محاسبه کردن to compute
      6. ^ Vartidan || ورتیدن: تغییر کردن; تغّیر Ϣiki-En to vary
      7. ^ vart+ande::Vartande || ورتنده: متغیر Ϣiki-En variable
      8. ^ vartand+eg+i{pasvand}::Vartandegi || ورتندگی: متغیر بودگی Ϣiki-En variability
      9. ^ vart+â{pasvand}::Vartâ || ورتا: گوناگون: چیزهای که دگرسانی اندکی با یکدیگر دارند Ϣiki-En variant
      10. ^ vartây+i{pasvand}::Vartâyi || ورتایی: سنجش پراکندگی Ϣiki-En variance
      11. ^ pârs+ik::Pârsik || پارسیک: زبان پارسیِ نزدیکتر به پهلویک D4f persian persisch
      12. ^ ham+fešordan::Hamfešordan || همفشردن: Ϣiki-En to compress
      13. ^{pišvand}+ham+fešâr+ande::Vâhamfešârande || واهمفشارنده: decompressor
      14. ^ Xwârazmikidan || خوارزمیکیدن: الگورتیم کردن to algorithmize
      15. ^ arz+yâftan::Arzyâftan || ارزیافتن: یافتن ارزش Ϣiki-En to evaluate
      16. ^ ham+gardândan::Hamgardânidan <— Hamgardândan || همگردانیدن: Ϣiki-En to compile

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    11. #257
      رهگذر
      Points: 2,080, Level: 27
      Level completed: 54%, Points required for next Level: 70
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Gilgamesh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      23
      جُستارها
      0
      امتیازها
      2,080
      رنک
      27
      Post Thanks / Like
      سپاس
      30
      از ایشان 64 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      برابر‌های که می‌نویسم درستند؟
      Might=زور
      Mighty=زورمند
      Power=توان
      Powerful=توانمند
      Force=نیرو
      Forceful=نیرومند

    12. #258
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Gilgamesh نمایش پست ها
      برابر‌های که می‌نویسم درستند؟
      Might=زور
      Mighty=زورمند
      Power=توان
      Powerful=توانمند
      Force=نیرو
      Forceful=نیرومند
      اتفاقا داشتم هماکنون روی همین می‌پژوهیدم! (:

      ولی شوربختانه درست نمیدانم, این واژگان بیش از اندازه درهمیده و تیره و تار هستند, این چند تا را میدانم در این آرِشِ[1] اشان بیگمان درست به کار رفته‌اند:

      توان = power
      توانمند = powerful
      نیرو = force
      نیرومند = forceful
      ابرنیرو = super-force

      ولی هر کدام باز میتوانند جای دیگر بنشینند. «نیرومند» بنمونه بیشترین نزدیکی معنایی را با strong و mighty دارد, گرچه ساختاری به forceful نزدیک باشد.


      در کنارش, این واژگان زیر و بسیاری دیگر را هم داریم که انگار پس از چند هزار و اندی سال سرانجام خود ما! باید دسته‌بندی اشان کنیم و هنوز یک گنج‌واژ[2] درست و درخور برای پارسیک[3] درست نشده!


      توانا, توانایی
      زاو[4], زاوی
      توانمند
      زاور
      پرتوان, پرنیرو, ...
      توش[5]
      ...







      ----
      1. ^ Âreš || آرش: معنی Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ meaning; sense
      2. ^ Ganjvâž || گنجواژ: واژه‌نامه‌ی مترادفها Ϣiki-En thesaurus
      3. ^ pârs+ik::Pârsik || پارسیک: زبان پارسیِ نزدیکتر به پهلویک D4f persian persisch
      4. ^ Zâv || زاو: پرتوان; پرزور; زبردست Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ mighty
      5. ^ Tuš || توش: استقامت Dehxodâ, Ϣiki-En stamina

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    13. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Gilgamesh (04-06-2013)

    14. #259
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭ پاسخ به «سروش دباغ»

      ناشناس

      رونوشت از گفتگو با مجله شهروند امروز (جستار)


      1- در باره "ترافرازنده" گفته اید: اگر درباره‌ی آن توافق شود و بسامدِ کاربردی پیدا کند، شاید بتواند بارِ معنایی ترانساندانس را به خود بگیرد.
      خوب چه کسانی قرار است توافق کنند؟ چه کسانی قرار است آنرا بکار برند؟
      غیر از این است که شماها باید این کار را بکنید؟ مشکل دقیقا اینجاست که نویسندگان و روشنفکران ما (جز تنی چند مانند ادیب سلطانی) می ترسند از به کار بردن واژگان نوساخته، چه رسد به برساختن آنها!
      یک نوع نوواژهراسی (neologiphobia) دارند. نه تنها واژگان نوساخته را بکار نمی برند بلکه کلی هم غر می زنند و انتقاد می کنند و گاهی مسخره می کنند و ...
      ظاهرا دوست ندارند به خود زحمت داده و واژه ی جدیدی بیاموزند و حتا جلوی کار کردن دیگران را هم می گیرند.

      2- مثلا آقای حیدری ملایری بدون ادعا، بدون تبلیغات و بدون اعمال زور و ... آمده یک واژه نامه اخترفیزیک در وبسایت خود گذاشته و کلی واژگان جدید برساخته است. دیگران را هم مجبور نکرده مثلا به جای رصدخانه بگویند نپاهشگاه. فقط پیشنهاد داده و البته دلایل علمی، منطقی، ریشه شناسیک و زبانشناسیک هم ارائه داده است. ایشان یک کار علمی را پایه ریزی کرده اند و خوب به طبع، خیلی ها (منجمله من) کار ایشان را پسندیده اند. باید اجازه داد این پیشنهادها در معرض داوری مخاطبان (اینجا افراد مرتبط با اخترفیزیک) قرار گیرد تا بخت پذیرش خود را بیازمایند. وقتی می گوییم "لزومی ندارد برای فلان واژه معادل درست شود" یعنی این بخت پذیرش را از این واژه ها سلب کنیم. اجازه این زورآزمایی را ندهیم.

      3- بنده یک مثال بزنم، در یکی از سایت ها آقای ادیب سلطانی را مسخره کرده اند که چرا به جای ایالات متحده آمریکا گفته اند استانهای یگانسته آمریکا! درواقع این آقا واژه ی "یگانسته" را به اصطلاح نقد کرده است.
      در انگلیسی united از فعل to unite از ریشه unitus و unus لاتینی (به معنای یک) ساخته شده و به معنی "یکی شده" است.
      تا جاییکه بنده می دانم "متحده" از ریشه ی "وحد" (به معنای یک) برگرفته شده است و معنی آن هم "یکی شده" است.
      در ترکی هم به "متحده" می گویند birlesmik . این واژه از واژه ی بیر(یعنی یک) درست شده از واژه ی "بیر" اومدند فعل birleşmek (یکی شدن) و birleştirmek (یکی کردن) را برساخته اند.

      خوب ما هم می تونیم "یکیدن" و "یکاندن" را برسازیم و استفاده کنیم. آقای سلطانی هم همین کار رو کردند و "یگانستن" رو برساختند.
      احتمالا شما می دونید که "استن" هم مانند "ایدن" و "آندن" فرمولی است در زبان فارسی برای برساختن اسم(مانند دانستن، خواستن، کاستن، یارستن، شایستن، پایستن، کامستن(. یعنی به جای "یکیدن" می تونیم یکستن و یکسته را برسازیم. و بد نیست بدانید که در لری به جای فهمیدن می گویند فهمستن!
      و احتمالا شما می دانید که در زبان پهلوی از خیلی چیزها من جمله اسم، صفت، اسم مصدر، قید و حتا حروف اضافه هم فعل بر می ساخته اند. مثلا "همیدن" رو از "هم" می ساختند و "اباگیدن" رو از "باگ(با)" می ساخته اند. "فرودیدن"، "گوشیدن"(گوش دادن/استماع)، "پیداگیدن" (پیدا شدن/ظهور)، "کامگاریدن" (موفق شدن)و .... فقط نمونه هایی از توان بالای برساختن فعل و واژه در زبان پهلوی بوده است.
      حالا اگر کسی آمد و خواست از این توان و از این فرمول ها بهره ببرد، ما به جای تمسخر و تخریب بهتر است همیاری کنیم تا حداقل در آینده قشر فرهیخته و دانش آموخته ی جامعه با شنیدن واژه های نوساخته نشگفتند و با خواندن هر کتابی آماده آموختن واژگانی نو باشند.

      4- نمونه دیگر، چند سال پیش آقای عباس معرفی در مخالفت با واژه ی رزمایش (رزم+آزمایش) قلم فرسایی کرده بودند. گذشته از اشتباهات عجیب ایشان در نقد این واژه، شما امروز می بینید این واژه کاملا جا افتاده( با سرچ "رزمایش" بیش از یک میلیارد یافته در گوگل می آید).یعنی افراد تاثیرگذار ما نوواژهراسی شدیدی دارند به جان واژه و واژه ساز می افتند و بی رحمانه می خواهند از میدان بدر کنند. آیا انگلیسی ها که burqini(burqa+bikini) را ساختند با مخالفت روبرو شدند؟ اصلا کسی پرسید چه لزومی دارد؟ کسی مقاله نوشت؟

      5- نکته دیگری بحث جا افتادن یک واژه است. قرار نیست واژه علمی "ترافرازنده" را همه بفهمند و بر سر زبان مردم عادی جاری شود. حوزه کاربرد این واژه با واژه ی "پیامک" و "رزمایش" فرق می کند. هر واژه باید در حوزه کاربرد خودش فهمیده شود.

      6- نکته آخر اینکه معنای لغوی واژه به نظر من بسیار مهمتر از معنی ای است که قرار است روی یک ترم بار شود. ترافرازنده معنی دارد معنی آن هم یعنی بالا رفتن(فرازیدن) از یک سطح به سطح دیگر. معنی اش هم دقیق است. مثلا به جای hair transplant در فارسی می گویند کاشت مو، در حالیکه transplant به معنای کاشت نیست بلکه معنای برداشتن از یک جا و کاشتن در جای دیگر است و اگر "تراکاشت" گفته شود همه ی این مفهوم را در خود دارد. و شنونده می داند که قرار است موهای بخشی از سر به بخش دیگر سر منتقل شوند!

      بنده تا وقتیکه "ترامون" را ندیده بودم معنی "قطر" را واقعا نمی دانستم، با اینکه به قول شما معنی روی آن بار شده است و پذیرفته شده است. اما وقتی معنی ترا (از یک سو تا سوی دیگر) و مون (اندازه) را فهمیدم تازه آنوقت متوجه معنی واقعی و ریاضی قطر ( dia+meter) شدم. و البته آنوقت متوجه شدم که تراکنج(dia+gonal)، پیرامون(peri+meter)، پیرابند(contour) و .. که آقای ملایری پیشنهاد کرده اند یعنی چه!
      از کودکی به جای اینکه معنی لغوی واژگان را به ما بیاموزند، شرح واژه را به ما می آموزند.

      پریسکوپ یعنی وسیله ای که با آن از درون زیر دریایی، بیرون را می بینند!
      تلسوپ یعنی چیزی که با آن ستارگان را می بییند!
      میکروسکوپ یعنی ابزاری که با آن چیزهای ریز را می بییند!
      آندوسکوپ یعنی ابزاری که درون بدن را می بینند!

      اگر واژگان پیرابین، اختربین، زیربین و درون¬بین را بیاموزند دیگر نیازی به توصیف و تشریح نیست، خود واژه گویای خود است.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    15. #260
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها
      کار سختی هست و چون شما سعی (سعی پارسی ست؟ )تمام بر این امر دارید برایتان سهل ست(بجای سهل؟) و این واژه ی " اوباشتن" میشه صرفش کنید؟
      نه به هیچ روی سخت نیست, تنها چون دیرزمانی است ما ایرانیان خشک‌اندیش شده‌ایم و کارواژگان[1]
      را شلم شوربایی "صرف" میکنیم سخت به نگر میاید, اگر نه بنمونه برای شما صرف کردن «داشتن» سخته!؟


      داشتن —> دار = با من کاری داری؟

      کاشتن —> کار = بیاید در روز نهالکاری درخت بکاریم.

      انباشتن —> انبار = برخی نابکار خوراک را در زیرزمینها می‌انبارند.

      اوباشتن[2] —> اوبار = خوراک را چنان می‌اوبارید که انگار از جنگ برگشته!

      فروباشتن[3] —> فروبار = این نرم‌افزار را پیشتر فروباشته ام.

      نگاشتن —> نگار = نام اش را بر روی شنهای فرناد[4] نگاشتم.

      آگاشتن[5] —> آگار[6] = نامتان را در این تارنما بیاگارید.

      درگاشت[7] = آنتروپی
      هزگاشت[8] = extropy

      ...





      ----
      1. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
      2. ^ u+bâštan::Ubâštan || اوباشتن: بلع کردن; بلعیدن; فروبردن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En to ingurgitate; to swallow; to devour
      3. ^ foru+bâštan::Forubâštan || فروباشتن: فروبار کردن; داونلود کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De to download herunterladen
      4. ^ far+nâd::Farnâd || فرناد: ساحل Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En coast; shore
      5. ^ â{pišvand}+gâštan::Âgâštan || آگاشتن: ثبت کردن fa.wiktionary.org, Ϣiki-En to register
      6. ^ â{pišvand}+gâštan::Âgâštan <— Âgârdan || آگاشتن: ثبت کردن fa.wiktionary.org, Ϣiki-En to register
      7. ^ dar{pišvand}+gâšt::Dargâšt || درگاشت: آنتروپی Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ entropy
      8. ^ haz+gâšt::Hazgâšt || هزگاشت: پادواژه‌یِ درگاشت Ϣiki-En extropy

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. جداییده: ساختارشناسی زبان پارسیک
      از سوی محمد در تالار ادبسار
      پاسخ: 34
      واپسین پیک: 08-11-2016, 08:11 PM
    2. پاسخ: 22
      واپسین پیک: 04-17-2014, 03:53 PM
    3. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    4. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •