• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 2 از 2

    جُستار: نوشتارهای گوناگون از تاریخ و فرهنگ

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)

      نوشتارهای گوناگون از تاریخ و فرهنگ

      راستی و مستی
      چرا در فرهنگ ایران بینش ِشاد که همان خوش بینی است، مستی و دیوانگی و سرخوشی و آبستنی خوانده میشد؟

      منوچهر جمالی

      مستی یا دیوانگی یا سرخوشی یا آبستنی، همان بینش شاد و خندان است ازآن رو پاکبازان را صفاها با
      «می لعل» است که غیر از «راستی»، نقشی درین جوهر نمیگنجد حافظ هومان یا بهمن، که
      «اصل خرد و خنده و بزم» است ،
      «اصل آبستنی» است که درتاریکی هر جانیست ،
      واصل زاینده کیهان و انسانست
      هومن داری =نوشیدن می با بهمن، اصل خردوبزم
      شاد خواری = نوشیدن می با «شاده»، که سیمرغ میباشد

      هو= ِبه = وهو= بهو = هائو
      هو = خنده ( کردی )
      بهی = قطب جهان = ارکه ( درفارسی)

      مست، راست است. حقیقت، در مستی پیدایش می یابد. این اندیشه، ریشه ژرف در فرهنگ ایران دارد، و به هزارگونه عبارت بندی شده است. مثلا اسدی طوسی، گرشاسپ نامه را با این آغاز میکند که جمشید در گریز از ضحاک، ودر پنهانی، گمنام به زابلستان میرسد:

      چو جمشید در زابلستان رسید بشهر اندرون، روی رفتن ندید
      خزان بد، شده زابر و وزبادتفت سرکوهسار و زمین زرّ بفت
      کشیده سرشاخ میوه بخاک رسیده به چرخشت، میوه زتاک
      گل از باده ارغوانی به رشگ چکان ازهوا، مهرگانی سرشگ ..
      رزان دید بسیار بر گرد دشت برآن جویبارو رزان، برگذشت

      پائیزیا خزان، فصل «انگورچینی» و گرد آوردن رز، و بردن آن به چرخشت،و لگدمال کردن و سائیدن (ساویدن) و صاف کرد افشره انگوربوده است،
      چنانچه منوچهری گوید:
      اندام شمارا به لگد خرد بسایم -- زیرا که شمارا بجز این نیست سزاوار

      که سپس آنرا درخمره ها برای «تخمیر بباده» میبردند. از این رو پائیز، موسم چیدن رز و ریختن درخمره و پوشانیدن سرخمره، تا تبدیل به می بشود بوده است، و اینها همه، همراه با جشنهای بزرگ باده در ایران بوده است، که هم زرتشتیگری برضد این جشنها، جنگیده، وهم اسلام سپس تا توانسته، بقیه آثار آنرا محو و نابود ساخته است. در کردی به ماه مهر، ره ز به ر، میگویند که دراصل به معنای «انگور رس» است. نام اصلی پائیز در هزوارش «رسپینا» بوده است که مرکب از «رس + بینا = رس وینا» میباشد، و به معنای «فروریختن می و رسیدن انگور» است، چه وین، انگور سیاه را گویند ( برهان قاطع ). در حالیکه دیده میشود که نوشیدن می، در همین داستان، به نخستین انسان، که سپس به یکی از شاهان کاسته شده است، نسبت داده میشود. در واقع، پیوند می ( ومهرگان ) با جم، بیان فطرت انسانست. گوهر انسان راست است، چون بامستی وخرّمی و شادی پیوند دارد. آنقدر باید نوشید که خرّم یا سرخوش شد. این اندازه می نوشی بوده است. از انسان در مستی، حقیقت میزاید. درخم افکندن شیره انگور، پیوند با «آبستن شدن» داشته است. چنانکه سعدی گوید :
      خُم، آبستن ِخمرِ نه ماهه بود در آن فتنه، دختر بیفکند، زود

      البته در ادامه بررسیها دیده خواهدشد که خُم، که دراصل به معنای «نای» است و همان خام = خامه امروزیست، اصل زایش و زهدان آفرینش شمرده میشده است. ازاین رو، مرده را در خمره می نهادند، چون خمره و کوزه و سبو، نماد زهدان سیمرغ بود تا مرده ازسر زاده شود. از این رو درترکی به قبر، «سین» میگویند. قبر، سیمرغست. تبدیل شیره انکور به می درخم، بیان همان روند پرورش نطفه به جنین و کودک بوده است. این دوباهم اینهمانی داشتند .

      ازنطفه آب انگور، دختر رز، در شکم خُم یا خمره پرورده و زائیده میشود. در تحفه حکیم موءمن، خاطره ای بنیادی، بیادگار مانده است که روشنی به اندیشه نخستین ایرانیان میاندازد، که این داستانها ازآن رُسته است. در تحفه دیده میشود که نام جداوار، که ماه پروین باشد، ساطریوس هست. البته این همان سا تیروسSatyrus یونانی است. سا تیروس در اسطوره های یونانی خدای بیشه وجنگل است که همیشه ملازم با خوس Bacchus خدای شراب و مستی است. در کردی خدای بیشه ( یا فرشته نیستان ) هه ل نامیده میشود که همان «ال»، سیمرغ میباشد. ولی خود واژه ساتیر، از اصل یونانی Satyriasis برخاسته که به معنای میل وکشش زیاد به عشقبازی و همآغوشی است. این اندیشه چه ربطی به «جدوار= ماه پروین» دارد ؟ ماه پروین، بیان قرار گرفتن خوشه ثریا در هلال ماه ( رام ) بوده است که زهدان جهان بشمار میآمده است. در این تصاویر باید به اندیشه هائی که ایرانیان درآنها بیان کرده اند بود، نه به اینکه آیا آنها انطباق با علم ستاره شناسی دارند یا نه. آنها، اندیشه های خود را در تصاویر بیان میکردند، نه در مفاهیم.

      این همآغوشی یا اقتران را که «بُن عشق کیهانی» باشد، نیاکان ما، اصل پیدایش جهان میدانستند. همه جهان و انسان، از این عشق، که در روز 22 ماه دی ( دسامبر) صورت میگرفت پدید میآمد. این روز، «باد» نام دارد که به معنای «عشق و جان» است. خواه ناخواه، روز 23( دی به دین )که اینهمانی با روز بیست و چهارم( روز دین ) دارد، نخستین روز پیدایش جهان و ا

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-30-2012),sonixax (04-30-2012)

    3. #2
      سخنور سوم
      Points: 6,715, Level: 53
      Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
      Overall activity: 20.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      Sapientiam Discenti
       
      خالی
       
      Kaveh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2012
      نوشته ها
      446
      جُستارها
      20
      امتیازها
      6,715
      رنک
      53
      Post Thanks / Like
      سپاس
      339
      از ایشان 1,475 بار در 409 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      جهت کمی مزاح!!! ، درسهائی از تاریخ زرفشانمان را مرور کنیم :

      درس اول: ما یک کشور بزرگ بودیم، روسیه ارتش قوی داشت، دولت ایران ببو بود. در جنگ های ایران و روس بخش وسیعی از ایران سابق تبدیل شد به روسیه فعلی. به همین دلیل ما سه شعار مهم را سی سال می دهیم: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس دوم: انقلاب مشروطه اتفاق افتاد، مشروطه خواهان که به آنها افتخار می کنیم، به سفارت انگلیس پناهنده شدند، کلنل روس مجلس ملت و کشور را به توپ بست. روس ها پادشاه دیکتاتور را پناه دادند. در تمام مدت انقلاب مشروطه روس ها مخالف مشروطه و انگلیس ها طرفدار مشروطه بودند، به همین دلیل ما هم مشروطه را دوست داریم، هم شعار می دهیم: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس سوم: کمونیست ها در روسیه سرکار آمدند، آنها تمام قراردادهای ظالمانه با ایران را می خواستند لغو کنند، اما نکردند. در عوض تصمیم گرفتند جمهوری گیلان را ایجاد کنند تا به جای این که کمونیست های گیلان که فرق کمونیسم با ازون برون را نمی دانستند و پیشنمازشان رهبر حزب کمونیست شان هم بود، بروند به روسیه، روسیه بیاید به گیلان. در نتیجه میرزا کوچک خان مستقیما بوسیله روس ها کشته شد، سرش را هم فرستادند برای رضا شاه. به همین دلیل ما سالهاست شعار می دهیم: مرگ بر انگلیس، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل.



      درس چهارم: رضا شاه دیکتاتور بزرگی بود و همه را کشت، مثلا ۵۳ نفر از اعضای حزب کمونیست را دستگیر کرد و یکی از آنها، تقی ارانی در زندان کشته شد، بعد بقیه اعضای کمیته مرکزی، یعنی همان ۵۲ نفر دیگر به روسیه پناهنده شدند و به دلیل همین که به روسیه پناهنده شده بودند، در آنجا کشته شدند یا تبعید شدند یا بیچاره شدند. به همین دلیل کمونیست های ایران و سایر ایرانیان که حداقل نیم ساعتی توده ای بوده اند، همیشه شعار می دهند: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس پنجم: جنگ دوم جهانی اتفاق افتاد. ایران تبدیل به پل پیروزی شد. آمریکا و انگلیس از روی این پل رد شدند تا به روسیه کمک کنند، در عوض وقتی روسیه پیروز شد، اولین کاری که کرد، این بود که چون کشور کوچکی بود، تصمیم گرفت آذربایجان را هم برای خودش بردارد. آذربایجان و کردستان یک سال از ایران جدا شدند و به همین دلیل روشنفکران و سیاستمداران ما همیشه شعار می دهند: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس ششم: دولت مصدق سرکار آمد، مصدق چون مخالف روسیه بود، به عنوان طرفدار انگلیس شناخته شد، اما چون علیه انگلیس مبارزه کرد، معلوم شد آمریکایی است. مخالف اصلی مصدق در طول سه سال حزب توده بود، و یک صبح تا شب هم آمریکا کودتا کرد. بعد از کودتا هم اولین دولتی که کودتا را برسمیت شناخت، شوروی بود. توده ای ها هم به شوروی پناهنده شدند، تعدادی از آنها در شوروی بیچاره شدند، تبعید شدند، اعدام شدند و تعدادی از آنها هم زمانی که در شوروی پناهنده بودند، طرفدار اقدامات دولت شاه در اصلاحات ارضی بودند. در نتیجه ما ایرانیان هرگز فراموش نمی کنیم که باید شعار بدهیم: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس هفتم: آمریکایی ها انقلاب سفید کردند، انگلیسی ها هم رفتند پی کارشان، حکومت در دهه چهل کاملا دست آمریکا افتاد، روس ها و توده ای ها اصلاحات ارضی را تائید کردند، توده ای ها مشغول آموختن دروس پزشکی در شوروی شدند، تعدادی از آنها هم در شوروی تبعید، کشته و یا بدبخت شدند و برخی از پناهندگان به شوروی فرار کردند و این بار از دست شوروی به ایران پناهنده شدند، در نتیجه روشنفکران ایرانی همواره چپ باقی ماندند و هرگز فراموش نکردند که شعار بدهند: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس هشتم: در ایران انقلاب مسلحانه آغاز شد. نیروهای مسلح و فداکار، آمریکایی ها را کشتند، تعدادی از آنها برای جنگ با اسرائیل رفتند. آنها برای کمک به سوی شوروی رفتند، شوروی به آنها گفت که انقلاب مسلحانه کار غلطی است، بهتر است اطلاعات جمع کنند و به شوروی بدهند تا شوروی با آمریکا بجنگد. درست در همان زمانی که این افراد کشته می شدند، دولت چین و شوروی با ایران روابط درخشان داشت و ایرانیان همواره یاد گرفتند شعار بدهند: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس نهم: انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد، سفارت آمریکا اشغال شد، سفارت اسرائیل محو شد، رایطه ایران و انگلیس همواره در تمام این مدت تیره و تار بود، سفارت روسیه روز بروز بزرگتر شد، سفارت روسیه هم با توده ای ها رابطه داشت، هم با فدائی ها، هم با مجاهدین، هم با حزب اللهی ها، به همه هم می گفت: خط امام بهترین خط از نظر خط شناسی است. توده ای ها و فدائیان در جبهه ای که روسیه در آن به عراق کمک می کرد کشته می شدند، اما با سپاه و کمیته همکاری می کردند، دولت ایران کمونیست ها را دستگیر کرد. کمونیست ها از دست جمهوری اسلامی به آمریکا، انگلیس و روسیه پناهنده شدند، بعدا از دست روسیه به آمریکا و انگلیس پناهنده شدند و در آنجا شعار دادند: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس دهم: جنگ آغاز شد. صدام حسین کمونیست بود، موشک صدام حسین سوخو و اسلحه اش کلاشینکف و کاتیوشا بود، ما با موشک آمریکایی و توپ آمریکایی و مسلسل آمریکایی علیه کسانی که اسم حزب شان حزب بعث بود، می جنگیدیم. در تمام مدت جنگ شوروی به صدام کمک می کرد و به ایران کمک نمی کرد، ما در طول جنگ یاد گرفتیم که صدام آمریکایی است، انگلیسی است و اسرائیلی است. در حالی که آمریکا صدام را نابود کرد، اسرائیل هم عراق را بمباران کرد و عاقبت هم دشمن ما را آمریکا و انگلیس از بین بردند و در تمام این مدت روسیه و ونزوئلا و کوبا آخرین طرفداران صدام بودند. و ما همواره شعار می دادیم: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس یازدهم: شوروی سقوط کرد. امام خمینی سقوط کمونیسم را پیش بینی کرد، روسیه شد بیست کشور و پنج کشور آن در دریای خزر ماندند، زمانی که یک کشور بود و شاه خائن بود، سهم ما از خزر ۵۰ درصد بود، بعد تبدیل شد به ۲۰ درصد، بعد رسید به ۱۵ درصد، بعد رسید به ۱۲٫۵ درصد، بعد کم تر شد و کم تر شد، ما می توانستیم اعلام کنیم که ایران هم تبدیل به پنج کشور شده است، و در نتیجه ۵۰ درصد بگیریم، اما ما چون گاز لازم نداریم و نفت داریم و تا زمان ظهور حضرت هم مشکل انرژی نداریم و بعد از آن هم با نور تغذیه می کنیم، همچنان معتقدیم آمریکا و انگلیس و اسرائیل باید از آذربایجان و ترکمنستان و روسیه و تاجیکستان و غیره بیرون بروند تا پای برهنه ما باشد و پوتین که وقتی به تهران آمد، شعار می دهیم: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل.



      درس دوازدهم: ما از آمریکا و انگلیس و اسرائیل بیزاریم، روسیه از اینکه ما از آمریکا و انگلیس و اسرائیل بیزاریم خوشحال است. ما می خواهیم بجنگیم، روس ها به ما اسلحه می دهند و از ما پول می گیرند و ما می گوئیم مرگ بر آمریکا، ما می خواهیم در سازمان ملل از انرژی هسته ای دفاع کنیم و چین و شوروی علیه ما رای می دهند و ما می گوئیم: مرگ بر انگلیس، ما می خواهیم بوشهر را راه بیندازیم و روس ها که طرف قرارداد هستند، راه نمی اندازند و ما می گوئیم مرگ بر اسرائیل. ما با مافیا مخالفیم، در نتیجه با اروپا می جنگیم و مافیای روسی دوست ماست. ما با آمریکا مخالفیم، در نتیجه روسیه از دشمنی ما با آمریکا پول در می آورد، ما با اسرائیل مخالفیم، در نتیجه روسیه هم به ما اهانت می کند، هم پول ما را می گیرد.

      فردا پوتین به تهران می آید تا مثل تمام این ۱۵۰ سال پاهای برهنه ملت را له کند، و ما باید یادمان نرود که حتما شعار بدهیم: مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل

      ما ملتی فهیم ، بزرگ ، باهوش ، با اراده ، قوی ، غیرتمند و خیلی چیزهای دهن پرکن خفن هستیم!!!


      اما یک اشکال کوچک داریم ، آن هم اینکه از تمامی علوم رایج فقط تاریخ را بلد نیستیم ، که آن هم اصلا مهم نیست و تک ماده میزنیم ! و تازه به حول قوه الهی و مدد مقامات عظمی داریم میرویم که کم کم اصلا درس تاریخ و درسهای تاریخ را از بیخ گل بگیریم و کلا بی خیال شویم این صاب مرده را….

      منبع سایت خلیج فارس
      Qui Tacet Consentire

    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از Kaveh گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (04-30-2012),sonixax (04-30-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •