• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 7 از 16 نخستیننخستین 12345678910111213141516 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 61 به 70 از 266

    جُستار: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      خب انگار من از همه آخرتر به این تاپیک رسیدم.
      من در محیطی بزرگ شده بودم که باورها به کسی تزریق نمیشد.یعنی محیط خانواده ام بسیار باز و راحت برای جلب هر عقیده ای بود.مادرم یک زن خانه دار بسیار ساده و مهربان و البته یک مسلمان معمولی بود.پدرم با اینکه سواد بالایی نداشت، اما خیلی مطالعه داشت و البته بی دین بود!از روزهای کودکی ام، شوخی ها و مسخره کردن باورهای دینی توسط پدرم را به یاد دارم:مثلا یک بار که من حدود 12 ساله بودم با پدرم به مراسم ترحیم یکی از اقوام رفته بودیم و طبق معمول صدای بلند و کرکننده تلاوت قرآن به گوش میرسید.ناگهان پدرم که صدای بلند قرآن از ان بلندگوهای منو و قراضه اعصابش را به هم ریخته بود، در گوش دوست بقل دستی اش گفت:"هیچ بی ناموسی این جوری کتاب میخونه آخه؟میخای کتاب بخونی مثل آدم بزار جلوت بخون دیگه، این داد و هوار دیگه واسه چیه!" همین جمله باعث خنده های بی پایان آن دو شد و در نهایت محبور شدیم برای حفظ آبرو مسجد را ترک کنیم.اما حضور من در یک کلاس موسیقی سنتی و آشنایی من با جمعی از "عرفا" باعث شد که من به عرفان و جست و جوی معنویات در زندگی گرایش پیدا کنم.
      معمولا داستان همه ما از اسلام شروع میشود.من هم از این قاعده مستثنا نیستم، اما آنچه من از ابتدا در دین میجستم، نه عاقبت به خیری، بلکه معنویت و عرفان بود.شیفته رمز و رازها و سیر و سلوک های عارفانه بودم.خب میدانید کسانی که افکار اینچنینی دارند چگونه آدمهایی هستند:انسانهایی از جامعه به دور افتاده، گوشه گیر،همیشه لاغر و مریض،همیشه در حال تعظیم و تشکر وهمیشه فروتن و بی ادعا و بی توجه به جامعه و سیاست و همیشه دچار سوء هاضمه و سوء تغذیه به خاطر روزه های مداوم و.... .من نیز چنین بودم.نمیدانم اولین بار کی کتاب "چنین گفت زرتشت" را دیدم.به نظرم هشت سال پیش بود.چند قطعه اش را خواندم، اما چنان که باید در من تاثیر نداشت با اینحال تلگنری بود بر من.میدانید، شما وقتی باور دینی دارید، میپندارید دنیا در همین چارچوب باید تعریف شود و مفاهیم شما یونیورس است.برای من شگفت آور بود که چگونه میشود در این دنیا،انسانی چیزهایی مثل شر،جنگجویی،غرور و تکبر،خشم،گردن فرازی و... را تبلیغ کند و از فروتنی و ساده زیستی و نیکی و صلح و آرامش و... را پست و فرومایه بداند؟با اینحال همچنان راه خودم را میرفتم.اما چند سال بعد، دوباره این کتاب به همراه کتاب فراسوی نیک و بد به دستم رسیدند.این بار، این کتابها همچون پتکی بر سرم فرود آمدند.نمیدانم تاکنون چنین چیزی برایتان پیش آمده است یا نه و آیا میتوانید تصورش را بکنید.مثل آدمی شده بودم که پس از سالها زندگی، ناگهان و کر و لال شده باشد.با جهان پیرامون خود نمیتوانستم ارتباط برقرار کنم و گوشه اتاق تاریکم همچون انسانی مفلوج کز کرده بودم.انگار من به این جهان تعلق نداشتم و همه برایم غریبه بودند و از همه کس و همه چیز میترسیدم.چند ماهی چنین گذشت.میدانید وقتی باورهای دینی در ذهن تان جذب شده باشند،هر چیز را در همان حوزه تعریف میکنید و همیشه خود را در معرض امتحان و آزمایش و ... میبینید و خروج از آن وضعیت به معجزه میماند و این تازه آغاز راه است.درد و عذاب و رنجی که برایتان میماند، جانکاه است.خود را یک قربانی یک توطئه بزرک میبینید.جهان انتزاعی شما نابود شده است ئ اکنون تنها و سرگشته در گوشه ای از جهان رها شده اید.چنین بود که سرسام عظیمی مرا فراگرفته بود و رهایم نمیساخت.اما به هر حال هر چه بود،شاید بدترین دوران زندگی من همان دوران بود که با زمستانی سرد و تیره و تار همزمان شده بود. پس از آن اندک اندک به زندگی بازگشتم و اینبار غذایم شده بود کتاب.عمده مطالعه ام پیرامون تاریخ و فلسفه بود.از تاریخ فلسفه ویل دورانت شروع کرده بودم.کتابخانه ای در شهر ما هست که پر است از کتاب عتیقه تاریخ و فلسفه(این کتابخانه اولین کتابخانه ملی ایران است و تاسیس 1306 است).آنجا خانه ی دوم من بود.انگار دوباره متولد شده بودم.انگار پس از سالها نابینایی، بینایی ام را بدست آورده بودم.جهان برایم گرم و زیبا شده بود ، انگار همه چیز رنگ گرفته بودند.زندگی را دوست میداشتم و آموختن بزرگترین لذتم شده بود.و اینچنین بود که در دفتر خاطراتم نوشتم:
      از آسمان به زمین صعود کردم.آمدم ،چون از کتابهای آسمانی بیزار شده بودم و دلم میخواست کتابهای زمینی را بخوانم.اکنون زمین را میپرستم.راستی کاش جاده ی بین زمین و آسمان یک طرفه نبود تا میشد چند کتاب زمینی را به آسمان برد.
      نیچه پدر معنوی من بود و هست و من همیشه او را خواهم ستود.پس از او شوپنهاور فیلسوف بزرگ زندگی من بود.در این راه همچنان در حال آموختن هستم و در حال مطالعه.
      راستی راسل گرامی مرا همدرد خود بدانید.بزگترین افسوس زندگی من این است که در رشته ای که مورد علاقه ام نبود تحصیل کرده و هنوز تحصیل میکنم.رشته ای مرتبط با ریاضی و تکنولوژی!وحشتناک است!

      اینهم از داستان من.

    2. 13 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-11-2012),iranbanoo (12-11-2012),ixzee (01-17-2013),mahtab71 (12-15-2012),mamad1 (12-11-2012),Mehrbod (12-11-2012),nirvana (12-11-2012),Russell (12-11-2012),Soheil (12-15-2012),sonixax (12-11-2012),undead_knight (12-11-2012),viviyan (12-11-2012),yasy (12-14-2012)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      یک چیز دیگر.این تاپیک بی نظیر است.بعضی از خاطرات دوستان را که میخوانم، ناخودآگاه گریه ام میگیرد.تصور نمیکردم افرادی که تجربه ای مشابه تجربیات من داشته باشند اینقدر زیاد باشند.میدانید من در دوره ای از زندگی همه دوستان خود را از دست دادم.تنهایی خرد کننده ای مرا در بر گرفته بود.از آسمان و خدا که رانده شده بودم، در زمین هم تنهای تنها بودم.در حسرت یک هم کلام و دوست میسوختم!بارها و بارها تصمیم جدی برای خودکشی گرفته بودم.هنوزهم وقتی گاهی به آن دوره مینگرم، باورم نمی شود که زنده مانده ام.

    4. 13 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-11-2012),iranbanoo (12-11-2012),ixzee (01-17-2013),mahtab71 (12-15-2012),mamad1 (12-11-2012),Mehrbod (12-11-2012),Russell (12-11-2012),Soheil (12-15-2012),sonixax (12-11-2012),undead_knight (12-11-2012),کافر_مقدس (12-11-2012),viviyan (12-11-2012),yasy (12-14-2012)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      از دوستان و گرامی‌امان، سمکینگ (Samking)، ایرانبانو، Unknown ناشناخته، بانو Angela و دیگر هموندان فراخوانی میکنم اگر دوست داشتند درباره چرایی و چگونگی رسیدن به باورهای امروزشان بنویسند

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 6 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (01-13-2013),mahtab71 (01-13-2013),SAMKING (01-12-2013),Soheil (01-13-2013),sonixax (01-12-2013),undead_knight (01-13-2013)

    7. #4
      شناس
      Points: 1,509, Level: 22
      Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      محمد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      85
      جُستارها
      4
      امتیازها
      1,509
      رنک
      22
      Post Thanks / Like
      سپاس
      7
      از ایشان 88 بار در 47 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من در مورد دینم تحقیق کردم و با علم و دانش دینم رو انتخاب کردم! این چیزایی هم که درمورد سوسیس کالباس گفتید رو لطفن الکی به دین نچسبونید!اسلام یه دین ازاده که متسفانه افرادی مثل شما سعی دارن اون رو محدود و زشت جلوه بدن

    8. 3 کاربر برای این پست سودمند از محمد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (01-13-2013),Soheil (01-13-2013),sonixax (01-28-2013)

    9. #5
      نویسنده سوم
      Points: 7,260, Level: 56
      Level completed: 55%, Points required for next Level: 90
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mahtab71 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      179
      جُستارها
      1
      امتیازها
      7,260
      رنک
      56
      Post Thanks / Like
      سپاس
      871
      از ایشان 590 بار در 175 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی محمد نمایش پست ها
      من در مورد دینم تحقیق کردم و با علم و دانش دینم رو انتخاب کردم! این چیزایی هم که درمورد سوسیس کالباس گفتید رو لطفن الکی به دین نچسبونید!اسلام یه دین ازاده که متسفانه افرادی مثل شما سعی دارن اون رو محدود و زشت جلوه بدن
      معلومه شما از این تازه مسلمونا هستید و گرنه اینایی که از قدیم الایام مسلمون بودن و کارت مسلمونیشون سال 57به بعد صادر نشده میدونن که اینطور باورایی بین اکثر مذهبیا بوده.

    10. 3 کاربر برای این پست سودمند از mahtab71 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (01-13-2013),Russell (01-13-2013),sonixax (01-13-2013)

    11. #6
      شناس
      Points: 1,509, Level: 22
      Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      محمد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      85
      جُستارها
      4
      امتیازها
      1,509
      رنک
      22
      Post Thanks / Like
      سپاس
      7
      از ایشان 88 بار در 47 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      میدونم این باورها بوده اما ارتباطی به اسلام نداره و فقط زیاده روی توی احکام دینی هست و ربطی به اسلام نداره

    12. 2 کاربر برای این پست سودمند از محمد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (01-13-2013),Soheil (01-20-2013)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      از هموندان گرامی بانو Fiona و سرور mohamadreza58 درخواست میکنم اگر دوست داشتند درباره چرایی و چگونگیِ رسیدن به باورهای امروزشان بنویسند

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    14. 7 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (02-27-2013),Fiona (03-30-2013),mohamadreza58 (02-27-2013),Ouroboros (02-27-2013),Russell (02-27-2013),sonixax (04-07-2013),undead_knight (02-28-2013)

    15. #8
      شناس
      Points: 658, Level: 13
      Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
      Overall activity: 40.0%
      نِشان‌ها:
      Frequent Poster
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mohamadreza58 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Feb 2013
      نوشته ها
      64
      جُستارها
      0
      امتیازها
      658
      رنک
      13
      Post Thanks / Like
      سپاس
      25
      از ایشان 139 بار در 53 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      مهربد عزیز داستانش طولانی است. فقط در همین حد بگویم که تبدیل شدن از فردی مذهبی به انسانی لیبرال که شعارش "زندگی کن و بگذار زندگی کنند" راهی بس طولانی بود که یکی از اولین دلایلش علاقه به دانستن و کشف موهبتی به نام کتاب بود.

    16. 6 کاربر برای این پست سودمند از mohamadreza58 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Fiona (03-30-2013),MaSteRyk (06-04-2013),Mehrbod (02-27-2013),sonixax (04-07-2013),undead_knight (02-28-2013),Waffen (03-04-2013)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mohamadreza58 نمایش پست ها
      مهربد عزیز داستانش طولانی است. فقط در همین حد بگویم که تبدیل شدن از فردی مذهبی به انسانی لیبرال که شعارش "زندگی کن و بگذار زندگی کنند" راهی بس طولانی بود که یکی از اولین دلایلش علاقه به دانستن و کشف موهبتی به نام کتاب بود.
      محمد جان خب اگر انگیزه و حوصله کردید بدرازا بنویسید - دیگر دوستان و من هم پیشتر بدرازا نوشته ایم.

      اینجا یک جورهایی بایگانی‌ای است از اینکه هر کدام از ما چگونه از شّرِ این باورهای پاد‌بشری آزاد شده‌ایم و در راستای جستارِ دیگر هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی - برگه 6 پیش میرود.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    18. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (04-07-2013)

    19. #10
      شناس
      Points: 658, Level: 13
      Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
      Overall activity: 40.0%
      نِشان‌ها:
      Frequent Poster
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mohamadreza58 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Feb 2013
      نوشته ها
      64
      جُستارها
      0
      امتیازها
      658
      رنک
      13
      Post Thanks / Like
      سپاس
      25
      از ایشان 139 بار در 53 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      خب همه چیز از روحیه کنجکاو یک نوجوان آغاز شد. وقتی 13 ساله بودم ساعات فارغ از تحصیل را در مغازه پدرم می گذراندم. در آنجا روزنامه های باطله فراوان بود. خواندن این روزنامه ها کم کم شد سرگرمی من. بعد از مدتی با توجه به دستمزدی که بابت کار می گرفتم شروع کردم به خواندن روزنامه های غیر باطله که با همشهری شروع شد. سر زدن های مرتبم به روزنامه فروشی باعث شد تا مجله ای بیابم به نام نجوم. ماهنامه ای بود در زمینه ستاره شناسی. خواندن این مجله و آشنا شدن با پدیده های کیهانی سوالات بسیاری در ذهنم ایجاد کرد. در همین سالها از محله ای که در مرکز شهری که در آن زندگی می کردیم به محله ای در خارج شهر با کمترین امکانات کوچ کردیم. جایی که هیچ سرگرمی برای یک نوجوان وجود نداشت. در آن محل همسایه ای یافتیم که پسری هم سن سال من داشت در رفت آمد به منزل آنها کتابخانه ای یافتم که متعلق به برادر بزرگتر او بود و بدون استفاده. من شدم مشتری دائم آن. طی 6 ماه همه کتابهایش را خواندم. هر چه بیشتر می خواندم سوالات بیشتری در ذهنم شکل می گرفت. در سالهای دبیرستان یک کتابخانه عمومی بزرگ در شهرمان افتتاح شد. طبیعتا من با ولع تمام عضو آن شدم. در همین سالهای دبیرستان در جستجوی پاسخ سوالاتم دوستی یافتم مذهبی که از بحث هایش در کلاس مشخص بود او هم همین دغدغه ها را دارد ولی ظاهرا بیش از من می دانست. با او همراه شدم. و تبدیل شدم به یک بچه مذهبی مسجدی. وقتم صرف مطالعه کتاب های مطهری و شریعتی شد. بعد از آن کتابهای سروش. البته بگویم که قبل از آن در دوران نوجوانی مطالعاتم بیشتر داستان های علمی و تخیلی، ادبیات کلاسیک ایران و جهان بود. خلاصه کنم که در دوران دبیرستان و سال اول دانشگاه کماکان همان فرد مذهبی بودم.
      در سالهای دوم به بعد دانشگاه بود که کم کم با فلسفه و سپس فلسفه غرب آشنا شدم. بعد از آن در تحصیلات تکمیلی منطق و فلسفه علم و رویکردهای شناختی و اپیستمولوژی را آموختم. و شاه کلیدی که در این دوران یافتم ابزاری بود به نام تفکر انتقادی.

      همه این تغییرات فکری و تجربه ای که در دوران مذهبی بودنم در تحمیل عقایدم به اطرافیان داشتم باعث شد تا اصل تساهل را در زندگیم همیشه در نظر بگیرم. زمانی به خاطر عدم رعایت این اصل باعث رنجش افراد نازنینی شدم که دیگر نمی خواهم این تجربه تکرار شود.
      بنابراین شعارم این است زندگی کن و بگذار زندگی کنند.

      ببخشید که طولانی شد.

    20. 8 کاربر برای این پست سودمند از mohamadreza58 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (04-02-2013),Fiona (03-30-2013),folaani (02-28-2013),iranbanoo (03-30-2013),Mehrbod (02-27-2013),sonixax (04-07-2013),Theodor Herzl (02-27-2013),undead_knight (02-28-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 24
      واپسین پیک: 01-22-2018, 09:46 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •