به هر روی در جایگاه کنشورزی ما ناچار از گزیدن یک راهی هستیم و این دانستهها که در این جُستار به آنها پرداختهایم
و حسی که در پایان میدهد بیمانند به همان حسّی نیست که ناگهان درمیابیید این همه آدم دینداری که پیرامونتان میبینید
در یک توّهم به سر میبرند و آری, آفرینش و آفریدگار و جهان پس از مرگی در کار نیست..! ژرفای این حس اینبار تنها چند
برابر بیشتر است, زیرا خودفریبی در بستر تکنولوژی کمابیش جهانگستر است و اندکشمار کسانی شاید هرگز در زندگیاتان
ببینید که به این پرسمان, چنان که ما اینجا بدان پرداختهایم, هرگز هتّا دمی اندیشیده باشند چه رسد به واکاوی و ژرفاندیشی و سرانجام, راهکاریابی و فرجامیابی.
ازینرو اگر شما هم توانستهاید در پس این همه دروغ و فریب و خودفریبی ببینید که تکنولوژی یک
ابرسازوارهی خودآماج و مهارگسسته است, پیش از هر چیز به خودتان باید آفرین بگویید که
توانستهاید از خودفریبی بپرهیزید و پذیرای واقعیت, هر اندازه تلخ یا ناخواستنی ولی همچنان واقعیت, باشید.
اینک, اینکه چگونه میتوان گام پسین را برداشت و چه دگرگونیهایی در زندگی شخصی, جهانبینی و سرانجام آماج
زندگی نهاد خود یک روند جداگانه را میپیماید و رویهمرفته شما نمیتوانید چیزی را از دست داده باشید چون کسیکه
هتّا پذیرای بی چون و چرای سرنوشت شوم میشود باز آزادتر و شادتر و خودباورتر از کسیست که در زندان خودفریبی گرفتار است.