درست است نگرش ما به چیزی که در بالا آمد بسیار نزدیکتر است.
بسیار خوب, ولی همچنان این باور که یک روش, آنچه در بالا آمده, برای توضیح یک واقعیت, آنچه در گفتمان
تکنولوژی آمده, دارد بکار میرود مایهیِ نگرانیست. میتوان دید که سخن شما میتواند دستِ بیش به این بپردازد که
شناختشناسانه (epistemologically) آنچه در گفتمان تکنولوژی بدان پرداخته شده است ریشه در واقعیت ندارد
زیرا روش بکار رفته بهمان و بیسار لغزشها را میتواند داشته بوده باشد; هر آینه این همچنان پیوندی یکراست از
نادرستی را نشان نخواهد داد, چُنانکه یک ساعت خراب هم دوبار در روز زمان درست را نشان میدهد, گرچه آری, خراب باشد.
نکتهیِ دیگری که ربط شما میتواند بنمایاند از اعتبار انداختن انگیزهیِ¹ کسانیست که به گفتمان
تکنولوژی میپردازند و این در بدترین چهرهیِ خود چیزی بجز «سفستهیِ پرداختن به کس بجای
سخن / ad hominem» یا در بهترین چهره, زهرآلودن سرچشمه و گمانافکنی بیشتر نخواهد بود.
سخن کوتاه, بگذارید آنچه در ذهن دارید را بیاورید تا ببینیم گفتگو به کدام راستا میرود.
¹
در پیوند به گفتمان تکنولوژی, من بیشتر از آنکه باور شود دربارهیِ اینکه نمونهوار کازینسکی asocial بوده,
دوست دختر نداشته, باکره بوده و ازینرو به بمبگذاری روی آورده نوشتار خواندهام. جدا از حقیقت داشتن یا نداشتن اینها,
بایستی پذیرفت که اینگونه تازشها, که بسیاریشان بسیار هوشمندانه و نایکراست به اعتباراندازی پرداختهاند — او
بسیار باهوش بود ولی چون او را زود به هاروارد فرستادند دوستانش را از دست داد و کم کم antisocial
شد و ... — رویهمرفته هیچکدام به درستی یا نادرستی سخنان وی, آنچه در آرماننامهیِ Industrial Society and Its Future
آمده نپرداخته و تنها سفستههایی کارآمد (effective) برای مردمفریبی (+ خودفریبی) ولی ناکارآمد برای شناخت واقعیت, میباشند.