• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 1 از 2 12 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 19

    جُستار: عقل قوی تر است یا احساس

    Hybrid View

    1. #1
      شناس
      Points: 1,377, Level: 20
      Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      مهربون
       
      مرزبان آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2015
      نوشته ها
      67
      جُستارها
      5
      امتیازها
      1,377
      رنک
      20
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12
      از ایشان 17 بار در 15 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      عقل قوی تر است یا احساس

      سلام بر برو بچ . من میخوام یه سلسله بحث هایی رو راه بندازم که البته روی سخنم با کوروش ایران هست . خوشحال میشم اگه ما رو دنبال کنید . حتی اگه نظراتتون با من مخالف باشه . در نهایت این منم که از شما چیز جدیدی یاد میگیرم .

      حالا میتونید به من بگید عقل قویتره یا احساس ؟منظورم تو تمیم گیری های مهمتونه .

    2. #2
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مرزبان کوچک نمایش پست ها
      حالا میتونید به من بگید عقل قویتره یا احساس ؟منظورم تو تصمیم گیری های مهمتونه .
      احساس چیست؟
      احساس اصلا تعریف و فرمول درست و حسابی داره؟
      یه چیز بی سر و ته.
      یا اینکه بگم انواع مختلف داره.
      اصلا ما تاحالا سراغ بحث راجع بهش تحلیلش نرفتم، چون توی زندگی کاربرد کمی داره و برام مشخص شده که اعتبار عقل بیشتره و احساس براحتی اشتباه میکنه.
      معلومه که عقل برتره.
      احساس فقط یه احساسه. مثل غریزه. و میدونیم که غرایز انسان براحتی اشتباه میکنن.
      این عقله که بر اساس منطق و اثبات و تحلیل واقعی کار میکنه و یه چیز کلیشه ای و ناخودآگاه نیست.
      بخوای وارد وادی احساس بشی سر و ته نداره آخرش هم به چیزی نمیرسی.
      احساسی اگر بخواد بر عقل غلبه پیدا کنه باید مستقیم دریافت کنی و اثباتش خودش باشه بدیهی باشه اونقدر قوی باشه که به عقل بگه برو کنار داداش! یعنی آفتاب آمد دلیل آفتاب. چنین احساسی یعنی یک الهام کامل. ولی غیر از این دیگه بقیش اعتبار نداره.
      منکه چنین الهام هایی یادم نمیاد داشته بوده باشم. اگر بوده خیلی کم به ندرت که فراموش کردم.

    3. یک کاربر برای این پست سودمند از kourosh_iran گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Moshref (07-26-2015)

    4. #3
      رهگذر
      Points: 3,065, Level: 34
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      master آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Mar 2014
      نوشته ها
      24
      جُستارها
      7
      امتیازها
      3,065
      رنک
      34
      Post Thanks / Like
      سپاس
      22
      از ایشان 34 بار در 17 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      درود. اشتب نکنم یکی از تعاریفی که درباره احساس و چیستی اون می دن اینه که احساس همه اون مواردی که با حواس های پنج گانه(شایدم جدیدا بیشتر شده)درک می شه...مثلا شما خورشید رو در آسمان می بینید و می شه گفت شما وجود خورشید رو احساس کردید، گرماش می خوره به پوستش و گرماشو احساس می کنی...یا من یخی رو لمس کردم و سرمای یخ رو با لمس کردن احساس کردم...احساس و عقل به نظر دو موجود مکمل هم هستند که اصلا معنا نداره فکر کنم که بگیم یک کدوم قوی تر از اون یکی هست!!باید هر دو کنار هم باشند...مثلا اونکه خورشید رو احساس می کنه با به کاربردن عقلش می گه شاید این احساس توهمی بیش نیست...شاید الان خورشیدی در آسمان نیست و یا یک فیزیک دان می گه، احساسم می گه خورشید دقیقا در فلان نقطه است ولی علم و عقلم با پژوهشهایی که انجام داده فهمیده که نور خورشید هشت دقیقه طول می کشه به چشم من برسه.پس الان خورشید دقیقا اون جایی نیست که احساس می کنم....
      حالا من فکر می کنم اکثر ما احساسی عمل می کنی...
      باز باید دقیقا منظور از احساس مشخص بشه..احساس حتی می تونه در شاخه های مختلف علمی تفاوت معنا و مفهوم ولو بسیار اندک داشته باشه...مثلا در روانشناسی، فیزیک، گفتگو های روزمره، فلسفه...و کلا اون احساسی که در گفتگوی های روزمره و حتی فلسفی بیان می شه به نظرم تعریف درست و حسابی نداره....و در کل به نظرم احساس نشات گرفته از حواس پنجگانه و اون غریضه های انسانیه و اون عادت ها و تفکرات زشد کرده از کودکی اشخاصه و یا حیوانیه که بسیار کم از صافی عقل و تفکر و تحلیل عبور کرده باشه و ناخودآگاه بیان می شه....حالا شاید یک فرد فیلسوف و دانشمند که از کودکی مغزش و اون ناخودآگاهش پرورش یافته باشه...مواردی رو احساسی و ناخودآگاه و فی البداهه بیان کنه که خیلی هم معقول به نظر برسه....
      باز شاید بشه تعریف و تامل بهتری داشت در این زمینه

    5. 2 کاربر برای این پست سودمند از master گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_iran (07-25-2015),Moshref (07-26-2015)

    6. #4
      شناس
      Points: 1,377, Level: 20
      Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      مهربون
       
      مرزبان آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2015
      نوشته ها
      67
      جُستارها
      5
      امتیازها
      1,377
      رنک
      20
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12
      از ایشان 17 بار در 15 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سپاسگزارم . جناب مستر بیشتر در مورد حواس حسی گفتن و اون رو مکمل عقل توصیف کردن .
      لازمه بگم که منظورم از احساس دقیقا اون احساسی بود که جایگاهش دل هست . همون که آقای کوروش ایران اون رو بی ارزش و فاقد اعتبار میدونه . و مدعی هست که باعث تصمیم اشتباه میشه ولی عقل و اشتباه نمیکنه .

      بنظر شما این درسته که جایگاه عقل رو مغز بدونیم و جایگاه احساس رو دل یا به تعبیری قلب؟

      البته احساس غریزه نیست . شما هم مثال زدی که مثل غریزه . بعد جدای از بحث منظورتون از اینکه غریزه اشتباه میکنه چیه ؟

      بعد یعنی چی احساس رو باید مستقیم دریافت کنی ؟ منظورت در اون جمله رو من با یه چیزی شبیه وحی دارم قاطی میکنم . یعنی چی اثباتش خودش باشه . در کل چیزی هست که خودش اثبات خودش باشه ؟ ممنون میشم اگه مثال بزنید . البته نمیخوام از جریان قدرت احساس در تصمیم گیری بیشتره یا عقل خارج بشیم .
      ممنون
      ویرایش از سوی مرزبان : 07-25-2015 در ساعت 06:22 PM دلیل: غلط املایی

    7. #5
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مرزبان کوچک نمایش پست ها
      سپاسگزارم . جناب مستر بیشتر در مورد حواس حسی گفتن و اون رو مکمل عقل توصیف کردن.
      آره درسته.
      گفتم که چند نوع احساس داریم و تعریف خودش اساسا مشخص نیست مبهم و کلیه.

      لازمه بگم که منظورم از احساس دقیقا اون احساسی بود که جایگاهش دل هست . همون که آقای کوروش ایران اون رو بی ارزش و فاقد اعتبار میدونه . و مدعی هست که باعث تصمیم اشتباه میشه ولی عقل و اشتباه نمیکنه .
      کدوم چیز جایگاهش دله عزیزم؟ خود این چطوری ثابت شده سند و دلیلش چیه که اصلا یه چیزی وجود داره که جاش توی دله؟! منظورت از دل قلبه؟ از نظر پزشکی علمی قلب فقط جایگاه تلمبه خونه! همین!! حالا شما مدعی هستی یک نوع احساس خاصی ازش ناشی میشه خب بفرما ثابت کن! حتما خودت اینطور باور داری یا بازم حس میکنی صرفا!! حالا گیریم اصلا درست و چنین چیز عجیب غریبی در قلب شما باشه شما حسش میکنی در وجودش و اینکه از توی قلب منشاء میگیره شکی نداری، از کجا مطمئنی منم همینطورم؟!

      قدیما که علم درست و حسابی نبود طرف مثلا عاشق میشد قلبش تند تند میزد بخاطر همین فکر میکردن منشاء این احساس توی قلبه!! درحالیکه درواقع توی مغز و روان و ناخودآگاه انسانه و نهایت بگیم روح درست تر بنظر میاد تا قلب که فقط یک تلنبه برای خون است!

      البته احساس غریزه نیست . شما هم مثال زدی که مثل غریزه . بعد جدای از بحث منظورتون از اینکه غریزه اشتباه میکنه چیه ؟
      میدونی بعضی وقتا طرف میگه مثلا یه احساس بدی دارم یا غریزم بهم اینطور میگه. خب اونم یجور احساسه دیگه! غریزه ای که بر اثر تکامل (فرگشت) در وجود ما بوجود آمده بخاطر بقا. این غریزه محاسبات خودش رو بوسیلهء احساس ناخودآگاه به ما منتقل میکنه. مثلا حس ناامنی، بی اعتمادی، ترس بهمون میده میگه احتمالش زیاده خطری باشه در فلان چیز فلان جا فلان کس. چطور این کار رو میکنه؟ خب بر اساس یکسری پارامترهایی که بر اثر تکرار و تجربه در زندگی و نسل ها و طبیعت آموخته و توی ژنهای ما توی ناخودآگاه ما رفته ولی دسترسی خودآگاه سریع به این پارامترها ممکنه دشوار یا غیرممکن باشه. بخصوص دسترسی سریع در زمانی که لازمه. مثلا شما در طبیعت تحت شرایطی قرار میگیری یا با فردی مواجه میشی که میخوای بر اساس اعتماد بهش کار مهمی بکنی، ولی از یه نشانه هایی از یه تجربه های قبلی از شباهت هایی ذهن ناخودآگاه شما محاسبه میکنه به این نتیجه میرسه که احتمال خطر زیاد هست مشکلی وجود داره، اونوقت اون رو به خودآگاه شما بصورت یک احساس بد منتقل میکنه.

      مشکل قدما این بوده که این احساسات رو که منشاء مغزی و روانی دارن با الهام و کمک غیبی و غیره اشتباه گرفتن شاید. البته میگم شاید. شاید مواردی غیر از این هم بوده نمیشه منکر شد.

      بعد یعنی چی احساس رو باید مستقیم دریافت کنی ؟ منظورت در اون جمله رو من با یه چیزی شبیه وحی دارم قاطی میکنم . یعنی چی اثباتش خودش باشه . در کل چیزی هست که خودش اثبات خودش باشه ؟ ممنون میشم اگه مثال بزنید . البته نمیخوام از جریان قدرت احساس در تصمیم گیری بیشتره یا عقل خارج بشیم .
      گفتم که منظورم همون الهام هست یا بقول شما وحی. یعنی آگاهی و یقین بصورت مستقیم در وجود شما ایجاد و درک میشه.
      بنظر من تنها در این صورته که میتونیم بگیم احساس بر عقل غلبه کرده.
      ما با عقل هم فکر میکنیم بعد خب به یه نتیجه ای میرسیم که تا حدود مشخصی از صحتش مطمئن هستیم که این حد در هر موردی تفاوت میکنه خب ولی بطور معمول از احساسات معمولی اعتماد بیشتری بهش داریم (البته اگر آدم معقولی آدم دانشمند آدم علم آدم باهوشی باشیم - مثل من ).
      حالا الهام اون نتیجه ای هست اون دانش و آگاهی ای است که توسط مغز و تفکر تولید نشده بلکه بطور مستقیم در وجود آدم مثلا بواسطهء روحی چیزی تابانده میشه و درجهء اعتبارش هم به همین شکل یقین میشه یا بهرصورت اونقدری هست که دیگه عقل نمیاد درموردش شک کنه! یعنی طرف دیگه نمیتونه شک کنه. چرا؟ چون در نهایت اون اعتماد هم یک احساس هست و اگر احساسی با همون قدرت در درون آدم تولید بشه حک بشه، همون اثر رو داره و دیگه عقل معمولا نمیتونه اون رو سست کنه زیر سوال ببره. بنظر من تعریف الهام و اینها همینه!

    8. #6
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی master نمایش پست ها
      درود. اشتب نکنم یکی از تعاریفی که درباره احساس و چیستی اون می دن اینه که احساس همه اون مواردی که با حواس های پنج گانه(شایدم جدیدا بیشتر شده)درک می شه...مثلا شما خورشید رو در آسمان می بینید و می شه گفت شما وجود خورشید رو احساس کردید، گرماش می خوره به پوستش و گرماشو احساس می کنی...یا من یخی رو لمس کردم و سرمای یخ رو با لمس کردن احساس کردم...احساس و عقل به نظر دو موجود مکمل هم هستند که اصلا معنا نداره فکر کنم که بگیم یک کدوم قوی تر از اون یکی هست!!باید هر دو کنار هم باشند...مثلا اونکه خورشید رو احساس می کنه با به کاربردن عقلش می گه شاید این احساس توهمی بیش نیست...شاید الان خورشیدی در آسمان نیست و یا یک فیزیک دان می گه، احساسم می گه خورشید دقیقا در فلان نقطه است ولی علم و عقلم با پژوهشهایی که انجام داده فهمیده که نور خورشید هشت دقیقه طول می کشه به چشم من برسه.پس الان خورشید دقیقا اون جایی نیست که احساس می کنم....
      حالا من فکر می کنم اکثر ما احساسی عمل می کنی...
      باز باید دقیقا منظور از احساس مشخص بشه..احساس حتی می تونه در شاخه های مختلف علمی تفاوت معنا و مفهوم ولو بسیار اندک داشته باشه...مثلا در روانشناسی، فیزیک، گفتگو های روزمره، فلسفه...و کلا اون احساسی که در گفتگوی های روزمره و حتی فلسفی بیان می شه به نظرم تعریف درست و حسابی نداره....و در کل به نظرم احساس نشات گرفته از حواس پنجگانه و اون غریضه های انسانیه و اون عادت ها و تفکرات زشد کرده از کودکی اشخاصه و یا حیوانیه که بسیار کم از صافی عقل و تفکر و تحلیل عبور کرده باشه و ناخودآگاه بیان می شه....حالا شاید یک فرد فیلسوف و دانشمند که از کودکی مغزش و اون ناخودآگاهش پرورش یافته باشه...مواردی رو احساسی و ناخودآگاه و فی البداهه بیان کنه که خیلی هم معقول به نظر برسه....
      باز شاید بشه تعریف و تامل بهتری داشت در این زمینه
      بله این بحثها پیچیده است بعدم معلوم نیست اصلا سر و ته داره به کجا میرسه اصلا شاید ما جهت و هدف اصلی رو براحتی گم کنیم آخرش برسیم به اینکه همش اتلاف وقت و انرژی بوده! بنابراین بنظر من باید یکسر رفت سر اصل موضوع و سوال رو اینطور مطرح کرد که الان چطوری مثلا اسلام و الله رو با احساس ثابت میکنید، بفرمایید ما هم بفهمیم و تحلیلش کنیم!!
      آخه ربط این حرفا به اثبات دین و خدای خاصی چیه من نمیفهمم.
      بنظرم احساس نمیتونه تا این حد دقیق و محکم و جزیی باشه.
      احساس شاید یه کلیت بهت بده یه راهنمایی کمکی در بعضی موارد بکنه، اما این دینهای عریض و طویل و پیچیده و پرهزینه آیا میشه همهء اینا رو با احساس قضاوت کرد درآورد؟ مسخرس! مگه ریاضی و فیزیک و فرموله؟ تازه احساس منکه خلافش رو بهم ثابت کرد احساسی که جزیی از تجربه بوده! همین احساس بوده اصلا که اینا رو رد کرده برای من، ولی عقل و خرد و منطق هم پشتش بوده حداقل باهاش مخالفتی نداشته، وگرنه عقل و خرد و منطق و علم میتونست بر احساس غلبه کنه.

    9. #7
      شناس
      Points: 1,377, Level: 20
      Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      مهربون
       
      مرزبان آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2015
      نوشته ها
      67
      جُستارها
      5
      امتیازها
      1,377
      رنک
      20
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12
      از ایشان 17 بار در 15 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      ببین جناب با هوش . من قصد ندارم با احساس خدا و دین رو ثابت کنم . اصلا اصل مطلب من این نیست . اگر این قضیه به جای درستی برسه تازه من به یکی از گزاره های منطقی خودم برای شما میرسم . کسی چی میدونه . شاید شما از همین گزاره برا کوبیدن من استفاده کنی ؟
      فعلا فقط همین رو بگو . با عقلت بهترین تصمیم رو میگیری یا با دلت . در کل آدم احساساتی ای هستی یا نه . هر کسی میتونه نظر خودش رو بگه .
      ویرایش از سوی مرزبان : 07-25-2015 در ساعت 06:48 PM دلیل: مشکل در تایپ حرف ص دارم با کیبردم

    10. #8
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفتم که! با عقل!
      دل دیگه چه کس شعریه؟
      منم دلم خیلی چیزا میخواد، ولی واقعیت زندگی به دل من اهمیتی نمیده!
      اگر دل کاره ای بود اعتباری داشت که اینقدر تحقیر نمیشد بدبخت!
      مثلا منم دلم یه همسر خوب یه زندگی رویایی میخواد، ولی احتمالا هیچوقت بهش نمیرسم خودمم اینو فهمیدم پذیرفتم واسه همین دیگه پی یک عمر تنها زندگی کردن رو به تنم مالیدم. فهمیدم حتی همون زندگی راحت تک نفره رو هم بدست بیارم کلی کاره واسه خودش این دنیا میتونه خیلی خشن تر بیرحم تر و ظالم تر از این حرفا باشه. خدا هم که معلوم نیست هست نیست بالاخره قصدش از این کارا چیه چکار میکنه چکار نمیکنه و چرا.

      احساسات فریبنده هستند!
      البته بگم یه احساساتی هم هست که مطابق با معنویت هست و من شخصا اونا رو حس میکنم یه چیزی توشون هست یه حقانیتی ازشون دریافت میکنم. مثلا گاهی دلم برای مردم میسوزه حس شفقت دارم خب این در درونم حس خوبی به خودم هم میده حس میکنم که حقه چیز خوبیه! ولی خب در نهایت اینم باز یه احساسه و میشه حاصل تکامل و پارامترهای دیگری دونست و این حقانیت رو هم زیر سوال برد. واقعیت اینه که خود من میدونم در برابر عقل حتی این چیزهای قشنگ میتونن فروپاشیده بشن، حتی در نظر خودم. ولی خب فکر نمیکنم ضرورتی داشته باشه این حس خوب رو که شاید واقعا منشاء در حقیقت داشته باشه خراب کنم بهش پشت کنم. اما خب مثلا بحث ادیان و خدایان خاصی که دارن اینطور نیست و راحت میندازمشون سطل آشغال چون هیچ حس خوبی هم نسبت بهشون ندارم دیگه!

    11. یک کاربر برای این پست سودمند از kourosh_iran گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Moshref (07-26-2015)

    12. #9
      شناس
      Points: 1,377, Level: 20
      Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      مهربون
       
      مرزبان آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2015
      نوشته ها
      67
      جُستارها
      5
      امتیازها
      1,377
      رنک
      20
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12
      از ایشان 17 بار در 15 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بسیار زیبا صحبت کردین .(بچه ها من کیبردم مشکل داره و حرف ص رو خوب نمیزنه . اگه یه وقت کلمه بی معنی ای دیدین یه حرف ص بهش اضافه کنین)

      جدی میگم . خیلی عالی بود . بعد میشه بگین از این احساس های الهام آمیز که یقین رو با خودش میاره تا حالا تجربه کردین . یا نمونه ای رو در کسی دیدین ؟

      یه مساله ای رم بگم که خوب من بحث پزشکی نمیکنم . ما یه فرهنگ لغاتی داریم که در اون معانی و تعابیری برای هر اسمی وجود داره . در کل و در دنیا تعبیر از دل همون جایی هست که مرکز احساساته . شما اسمش رو بزار روح . من مشکل ندارم . واژه قلب رو بکار نمیبرم دیگه . همون دل حالا به تعبیر شما روح باشه . ولی حتما خود شما هم قبول دارین که دل در تقریبا تمامی فرهنگ ها مظهر و جایگاه احساسه . پس من از این ببعد دل رو به این معنا بکار میبرم نه معنای پزشکی . اوکی؟ قانع شدی ؟

    13. #10
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مرزبان کوچک نمایش پست ها
      جدی میگم . خیلی عالی بود . بعد میشه بگین از این احساس های الهام آمیز که یقین رو با خودش میاره تا حالا تجربه کردین . یا نمونه ای رو در کسی دیدین ؟
      یادم نمیاد موردی رو!
      ولی وقتی میگن الهام خب تعریفش بنظر من از نظر منطقی باید همین باشه چیز دیگه نمیتونه باشه خب!
      همونطور که وقتی میگن خدای قادر مطلق کمال مطلق، من تعریفی درونی براش پیدا میکنم و جز اونم چیز دیگه رو قابل قبول نمی یابم. بعضیا ولی با این تعریف من مشکل دارن درکش نمیکنن. مثلا من یکبار جایی گفتم قادر مطلق حتی مجبور نیست از منطق هم تبعیت کنه و منطق رو هم خودش خلق کرده! ولی دیگران مشکل دارن با این حرفا.
      حتی اینکه میگن آیا خدا میتونه سنگی درست کنه که خودش نتونه بلندش کنه و امثالهم، من براش جوابی توضیحی پیدا کردم که میتونیم بگیم بله! اصولا هر سوالی که در رابطه با قادر مطلق مطرح میشه میپرسه میتونه، جوابش بله است!!
      در کل و در دنیا تعبیر از دل همون جایی هست که مرکز احساساته . شما اسمش رو بزار روح . من مشکل ندارم . واژه قلب رو بکار نمیبرم دیگه . همون دل حالا به تعبیر شما روح باشه . ولی حتما خود شما هم قبول دارین که دل در تقریبا تمامی فرهنگ ها مظهر و جایگاه احساسه . پس من از این ببعد دل رو به این معنا بکار میبرم نه معنای پزشکی . اوکی؟ قانع شدی ؟
      مشکل اینه روح هم خودش ثابت نشده است.
      از نظر علمی احساس رو همون فرایندهای زاییدهء سلول های مغز میدونن. چیزی خارج از مغز وجود نداره.
      ولی خب من با روح زیاد مشکلی ندارم و شاید نشانه هایی هم ازش دیده باشم حس کرده باشم. روح زیاد مشکل نداره حداقل تا وقتی سر راه چیزی قرار نگرفته! ولی مثلا اینکه بخوای بگی از روح میاد حتما و بنابراین درسته یا منشاء ماورایی داره، این دیگه از اون حرفاست و سوء استفاده! روح خودش روی هواست! منکه میگم روح بیچاره!! بدبخت این روح هم قدرتی نداره آخه بیچاره در جهان مادی
      فعلا فقط رنج میکشه بدبخت بیچاره!
      اصولا در عرفان که میگن این رنج لازمه باعث رشد روح میشه. تازه میگن هرچی کون پارگی (بقول خودشون بلا!) بیشتر بهتر!!
      ولی از اونور میگن همین روح است الان در وجود من که داره این تصمیمات سخت رو میگیره و جسم و روان و روح حیوانی رو تحت تسلط خودش درمیاره. یکسر داره مبارزه میکنه! اگر اینطور باشه باید بگم قدرتش قابل توجه هست. ولی خب سخته بهرحال داره رنج هم میکشه!

      حرف زیبایی زدی . گفتی دلم میخواد . واژه "خواستن های دل " عجب چیزیه این خواسته های دل . میتونی بهش نه بگی ؟ در ظاهر میخوای بی ارزشش کنی . ولی برا خواسته های دلت راه های دیگه ای پیدا کردی و حالا یه جورایی دلت اونا رو میخواد نه ؟ مثلا دلت ازدواج میخواد . اما نمیشه . بعد میای یه چیز دیگه رو جایگزین اون میکنی و به دلت میقبولونی که از این به بعد اینو بخواد . .. بعدم دیگه دلت یاد میگیره . از این ببعد اونو میخواد . درست نمیگم .
      فعلا باید برم . متنات رو دنبال میکنم حریف سلحشور من .
      خب دیگه مجبور بودیم چکار کنیم
      دل بدبخت فقط دلش میخواد ولی قدرتی نداره کسی چیزی ازش حمایت نمیکنه. منم باید از تمام وجودم منجمله دلم، با کمک نیروها و راههایی که تشخیص میدم حفاظت کنم دفاع کنم مثل پدری که از بچش دفاع میکنه با اینکه شاید برای بچه محدودیت و رنجی هم تحمیل کنه ولی بخاطر خودشه در نهایت بخاطر همهء موجودیت خودشونه چاره ای نداره. دل و احساس مثل یه بچه ضعیف و ناتوانه به تنهایی.
      دل خیلی چیزا دلش میخواد ولی همه چیز با هم نمیشه.
      دلم قدرت هم میخواست خب. اگر میرفتم دنبال ازدواج و زندگی معمولی هیچ بعید نبود خیلی هم محتمل بود که از جهات دیگری پشیمان میشدم یه عمر حسرت میخوردم محروم میشدم. من زندگی پشمکی زندگی تحقیر آمیز زندگی با ناتوانی درپیتی نمیخوام یه زندگی افسانه ای عزت مند همراه با قدرت و کنترل میخوام. قدرت در دید من مهمتره ارزنده تره. زندگی درپیتش بنظر من ارزشش رو نداره. پاش هم واسادم سخته ولی تاحالا که تونستم از پسش بربیام بعدش هم فکر میکنم بتونم دلیلی ندارم نتونم راهیه که انتخاب کردم و کلی ازش طی کردم دیگه معقول نیست صرف نداره دلیلی هم نداره نیمه کاره رها کنم برگردم برم دنبال راه و روش دیگری.
      ولی خب خشمگین هستم نمیدونم چرا باید اینطور باشه همیشه یه چیزای گنده ازت گرفته بشه محروم و تحقیر بشی! چرا انسان اینقدر محدوده زندگی اینقدر محدوده ما محکوم هستیم به ناقص بودن همیشه یه چیزی کم داشتن. از نقص و ضعف بدم میاد از ترس از ناتوانی متنفرم. من راهی رو رفتم که در مجموع در کل کاملتر بشم. هنوزم پشیمان نیستم حتی اگر برگردم نقطهء صفر مثلا 20 سال پیش فکر کنم بازم همین راه رو انتخاب کنم چون با عقل با تجربه با بینش و آگاهی انتخابش کردم و تا دیدم خلاف واقعیت نبوده.

      من میخوام در همین دنیا هم بر زندگی بر ماده برتری پیدا کنم با ارادهء خودم.
      میخوام شکوهمند باشم. همه چیز در برابر ارادهء من سر تسلیم فرود بیاره. خشمگین بشم بزنم موانع رو منهدم کنم شکوه انسان قدرت برتر روح و خداگونگی داشته باشم. چرا اینطور نباشه؟ این برای من سواله. بنظر من خدا نباید مخالف این باشه احتمالا اصلا همین رو میخواد. یعنی میخواد ما هم خداگونه بشیم از همه چیز بهره مند بشیم؛ چرا باید تحقیر بشیم؟ چرا ناتوان چرا ترس؟ اینا منو خشمگین میکنن اگر نتونم به چیزی که میخوام برسم دیگه زندگی بودن در نظرم ارزش و معنای چندانی نداره دیگه امید معنایی نداره دیگه سخن گفتن از ماوراء و ابدیت چیزهای برتر سعادت ابدی زندگی دیگر مسخره خواهد بود. من دلیلی برای این محدودیت نمی یابم. بلکه لازم میدونم این محدودیت ها برداشته بشه، نهایت نهایتش بعد از مرگ و رسیدن به دنیای دیگه این بساط جمع بشه این داستان تموم بشه، که اونم به زور تحمل میکنم دیگه چون چاره ای نیست.
      جهان باید در برابر ارادهء من سر تسلیم فرود بیاره. نه بخاطر غرور، نه بخاطر نادانی، بلکه چرا اینطور نباشه چه اشکالی داره مگه مگه ما برترین مخلوق خدا مگر جانشین او نیستیم مگر ما رو نیافریده که بهمون حال بده از تمام و برترین نعمتهاش برخوردارمون کنه؟ مگر به خوشبختی مطلق ابدی نباید برسیم؟ به دید من ما هنر خدا هستیم ما هدف و نتیجهء واقعی او هستیم و باید به این غایت برسیم. چنین سرنوشت و غایت خودمون رو عین شان واقعی خالق قادر مطلق و کمال مطلق میدونم. هرچه زودتر و سریعتر بهتر. ضمنا اگر راحت و مفتی هم شد من اشکالی درش نمیبینم!!
      ویرایش از سوی kourosh_iran : 07-25-2015 در ساعت 08:05 PM
      مرزبان این را پسندید.

    14. یک کاربر برای این پست سودمند از kourosh_iran گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Moshref (07-26-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 108
      واپسین پیک: 04-05-2015, 07:17 PM
    2. پاسخ: 2
      واپسین پیک: 02-01-2015, 07:12 AM
    3. در جستجوی زمان از دست رفته
      از سوی shirin در تالار ادبسار
      پاسخ: 6
      واپسین پیک: 10-31-2012, 06:58 PM
    4. پاسخ: 20
      واپسین پیک: 10-17-2012, 07:52 PM
    5. عکس: فلوچارت جستجوی دین مناسب.
      از سوی Agnostic در تالار دین
      پاسخ: 0
      واپسین پیک: 09-12-2012, 11:04 AM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •