یک پرسش سرراست برای همهی ما در نهایت این خواهد
بود که مدرنیسمی که امثال اینها را خلق میکند برتر است
یا Traditionalism که میتواند القاعده و خمینی تولید بکند.
یک پرسش سرراست برای همهی ما در نهایت این خواهد
بود که مدرنیسمی که امثال اینها را خلق میکند برتر است
یا Traditionalism که میتواند القاعده و خمینی تولید بکند.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
از دید سیستم تکنولولژیک بروشنی خشم از گونهیِ یکمی/مُدرن بهتر است چون آسیب
فیزیکی دربر ندارد یا اندک دربر دارد, هنگامیکه خمینی و خلخالی مایه آشوب بیشتر و جدّیتر میباشند.
هتّا درآوردهاند بازیهایِ رایانهای مایهیِ کاهش خشونت نیز در جامعه میشوند که
یک علّت آن به گمان بالا همین سرباز شدن گذرا و "تخلیه" شدن وناخوشنودی از زندگی است.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (02-06-2016)
بله مدرنیسم در ظاهر ناهنجاریهای اینچنینی را در خود
حل میسازد و به جامعه روشهای بیآسیب
نمایش خشونت و تخلیه انرژی را میدهد. اما پرسش
این است که جامعه تا کجا میتواند عفونتهای خودش
را ببلعد و هضمشان کند؟
در جامعهی سنتی، اگرچه روشهایی که بکار گرفته میشد
اغلب خشونتآمیز و وحشیانه بود، اما به جراحیای میمانست
که تومور را یکبار از جایش کنده و دور میانداخته و از این منظر
اگرچه مساله به سادهترین شکلاش حل میشده، اما نمیتوان
منکر کاراییاش شد.
در حاشیه بگویم که در میان جوانان غربی که به داعش پیوستهاند
گیمرها، سهم بزرگی دارند؛ نگاهی کنید به تبلیغات داعش
برای گیمرها.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
sonixax (02-06-2016)
با پیشرفت کنونی تکنولوژی جامعهای در کار نخواهد بود که چنین نگرانیهایِ معنادار باشند. برای نمونه با پیشرفتی
که در ساخت هوشوارهها دیده میشود بزودی هوشوارهها از آدمی در همهیِ زمینهها جلو خواهند زد و چیزی از
نژاد آدمی بجا نخواهد ماند. یا در چهرهیِ بهتر, ابزارهای دستکاری ژنتیکی و اندیشه آن اندازه پیشرفته خواهند
شد که کسانیکه اینجور اختلالهایِ رفتاری و روانی دارند با گرفتن دارو / medicine درمان بشوند.
جامعهیِ سنتی تا زمانیکه در بستر "تمدّن" باشد کمابیش هربار به همین جامعهیِ نُوین میانجامد.
در کنار آن, چه جامعهیِ سنتی بهتر کند چه نُوین, با پیشرفت همروند تکنولوژی هر دو به یک سرنوشت دچار میباشند.
ویرایش از سوی Mehrbod : 02-03-2016 در ساعت 08:28 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
همین الان هم دارو برای تنشهای عصبی اینچنینی
وجود دارد، اما چرا برای درمان چنین مواردی از آنها
استفاده نمیشود؟و یا اگر میشود چرا ما همچنان
شاهد اینها هستیم؟ دلیل واضح است، مدرنیسم
توان تلورانس بالایی دارد و میتواند تا مدتها و آنچنان
که گندش بطرزی غیرقابل ندیدن بالا نیاید، مساله را
نادیده بگذارد و با آن سر کند. بیمار عصبی اینچنینی
بیمار میماند، چرا که نه خودش و نه جامعه او را
بیمار تشخیص نمیدهد؛ پیشرفتهترین داروها
و معالجهها نیز در این حالت ناکارآمد خواهند بود.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
sonixax (02-06-2016)
PlayStation اینجا خودش یکی از همان داروها به شمار میرود که زیردستهیِ داروهای سرگرمیساز / entertainment باشد.
این تولرانس و برتافت بالا نیز همان است که امروز خواستنی به شمار میرود, هر چیز و همه چی خوب است تا
زمانیکه "خشونتی" در کار نباشد. نمونههایِ آمده در YouTube هم تا اندازهیِ خوبی پذیرفتهاند چون هنوز خشونتشان جدّی نشده.
روشن است بیمار عصبی در سیستم تکنولوژیک بیمار و "مختل" دیدهیمار عصبی اینچنینی
بیمار میماند، چرا که نه خودش و نه جامعه او را
بیمار تشخیص نمیدهد؛
میشود و این همه روانشناس و روانکاو سرگرم درمان همینها میباشند.
نکتهیِ بجامانده اینجا است که خود سیستم پدیدآورنده و علّت آغازین این "اختلالها"ست.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
به جای این بهانه های دوزاری سری به پیشرفت روزافزون بزنید ادامه بدهیم بحث را.درگذشت David Bowie را نیز به شما و پیروان آن عالم فرزانه تسلیت میگویم.
I am a degenerate
داریوش جان آب مایه حیات است! ولی نوشیدن زیادش باعث هیپوناترمی میشه و به مرگ ختم میشه!
اگر مقدار زیادی از اون به یک باره جاری بشه بسیار مخرب و خطرناکه و ...
به عبارت ساده تر هر چیزی که در استفاده ازش افراط بشه و یا از کنترل خارج بشه خطرناکه و منجر به فاجعه میشه. فرقی نمیکنه ایدئولوژی باشه، تکنولوژی باشه، دین باشه، خوراکی باشه، نوشیدنی باشه، سکس باشه ، ورزش باشه، مثل ای روانی ها بروز احساسات هنگام بازی ویدیویی باشه یا هر چیز یا کار دیگه ای.
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
خب میلاد، این که بیشتر شبیه به یک پند اخلاقیست،
موضوع همین است که آن حد آستانه اعتدال کجاست؟
شما وقتی فردگرایی محور قرار بدهی، آنگاه مرزی وجود
نخواهد داشت، بنابراین هرچیزی روا است تا وقتی که خود
فرد بخواهد و به کسی آسیب مستقیم وارد نسازد.
یعنی هتا اگر آسیب به خود فرد هم وارد شود، اما او
صلاح بداند که ادامه بدهد، کسی حق ندارد جلویش
را بگیرد، اما مسالهای که ما نمیتوانیم آن را اندازهگیری
بکنیم، آسیبهای غیر مستقیمی است که بواسطه
روان آسیبدیدهی فرد با او به جامعه آورده میشود.
و این موضوع بسیار مهمی است.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
فردگرایی در سیستم تکنولوژیک یک افسانه بیشتر نیست. در همهیِ تاریخ آدمی اگر نگریسته شود,
هرگز زمانی نبوده است که فرد بیشتر از آدم امروزین به سیستم وابسته بوده باشد. فردگرایی زمانیکه
فرد در تک تک نیازهای خود وابسته به سیستم میباشد, چیزی بیشتر از یک فریب دهن پرکن و دروغین نیست.
امروزه از لحظهای که فرد زاده میشود تا لحظهای که به خاک سپرده میشود, او وابسته به سیستم و اجتماعیست
که در آن زاده میشود. فرد از همان لحظهای آغازین که زاده شد به او یک شماره اختصاص گرفته و برای او شناسنامه صادر میشود.
اینکه این فرد از نوزادی چگونه تر و خشک و بزرگ شود, چه بخورد یا نخورد, چگونه بازی کند و چگونه آموزش ببیند و ... و تا زمانی که پا
به خردسالی و سپس نوجوانی و جوانی و بُرنایی میگذارد, سیستم برای او برنامه ریخته است. در هر یک از اینها فرد بیشتر و بیشتر آموخته
شده و میزان وابستگی او بیشتر و ناگسستنیتر میگردد. فرد برای آوردن هرگونه نیازهای فیزیکی خود, خواه خوراک, خواه پوشاک, خواه نوشاک
در وابستگی روشن به سیستم اجتماعی خود میباشد. وانگهی از آن مهمتر, فرد اگر چه شاید بتواند با بیشترین سختی از پس برخی نیازهای
فیزیکی خود بربیاید (آنهم اهتمالا با شکستن قانونهایِ گوناگون در روند), ولی وابستگی روانی او به سیستم بیشتر از آن است که هتّا برای خود او باورکردنی
باشد. برای آدم امروزین بسنده میکند که تنها یک ماه از وی هرگونه دسترسی به ابزارهای سرگرمیساز همچون اینترنت, رایانه, موبایل و سریالهایِ
اعتیادآور تلویزیونی گرفته بشود تا از مرز دیوانگی و روانگسیختگی نیز فرا برود (راهیکه زندانیان انفرادی را شکنجه میکنند). فرد در نبود سیستم
و اجتماعی که سیستم برای وی فراهم آورده و او را در آن درگنجانده است, در نبود زیرساختارهایی که او را پرورده, شست و شو داده, آموزش داده و بزرگ میکنند, از خود
کمترین اراده و توانی را, اگر نه هیچ, دارا است; و نکتهیِ گیرا اینجا این است که یکی از پروپاگانداهای سیستم همین میباشد که جهان امروز جهانی فردگرا است, ولی هرگز
روشن نمیشود که چگونه در جهانی که فرد در برآوردن تک تک نیازهای فیزیکی و روانی خود در وابستگی ناب به گروه اجتماعی خود میباشد, فردگرایی میتواند نمود بیابد.
ساختن دستگاهی که بتواند مغز را خوانده و نیز کنترل نماید هم شدنیست و هم امروزه در
دست ساخت و پژوهش میباشد. بایستی اینجا از خود پرسید, آزادیای که به فرد اجازه میدهد در
پژوهشگاهها سرگرم ساختن چنین دستگاهی باشد, بر این بهانه که آسیبی فیزیکی (= خشونت)
دربر ندارد, چگونه خوب است, هنگامیکه دورنمای آن آن اندازه بروشنی, دهشتناک و بیمآور میباشد؟
این مرزی که سیستم تکنولوژیک در آزادی کشیده است — هر کاری کمابیش آزاد
است تا زمانیکه آسیب یکراست فیزیکی دربر نداشته باشد — تنها برای خود سیستم تکنولوژیک
خواستنیست که درگیریهایِ فیزیکی, مانند تروریسم, هستی و پایستگی او را به خطر میاندازند; اگرنه, پدید آمدن
ابزارهای شستشوی و کنترل مغزی, یا ساخته شدن هوشوارههایِ جایگزین کنندهیِ آدمی, تنها برای خود آدمی خطرناک
و ناخواستنی میباشند و برای سیستم, که ابرسازوارهای (superorganism) جدا از آدمی باشد, و هستی او, هیچ خطری دربر ندارند.
.
ویرایش از سوی Mehrbod : 02-06-2016 در ساعت 10:51 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)