• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 1 از 2 12 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 329

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت

    Hybrid View

    1. #1
      نویسنده سوم
      Points: 1,942, Level: 26
      Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      Got three FriendsFirst 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      Nikzad Mehrazmanesh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2014
      نوشته ها
      99
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,942
      رنک
      26
      Post Thanks / Like
      سپاس
      55
      از ایشان 95 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      می گویند این آدم معلم فکری پوتین است . عقایدش به نظرم جالب آمد:


      پوچگرائی لیبرالی بمثابه آخرین مرحله جهانی سازی

      الکساندر دوگین(Alexander Dougin)

      ۱۴ مهر- ۱۳۹۱

      امروز بسیاریها در مورد سقوط آشکار لیبرالیسم، شکست تمدن لیبرالی و درماندگی جهانی پروژه لیبرالی سخن می گویند. این مدعا، هم در ناتوانی آشکار آمریکا از تحمیل هژمونی خود به جهان، هم در روند خروج حوادث دنیای اسلام از زیر تأثیر آمریکا، هم در گسترش اجتناب ناپذیر موج جدید بحران مالی، هم در شروع روند فروپاشی اتحادیه اروپا و همچنین، در رکود شدید فعالیت مخالفان در روسیه تجلی می یابد.

      لیبرالیسم به حالت احتضار افتاده و در مقابل چشمان ما جان می دهد. این دیگر آن ایدئولوژی نیست که تا همین اواخر، الهامبخش میلیونها انسان بود. امروزه «لیبرال» بودن- همانند ادعای از مد افتادن سریع مارکسیسم پس از انتشار سری کتابهای انتقادی سولژنیتسئن در محافل روشنفکری غرب، دور از نزاکت است. سرنوشت لیبرالیسم- البته، از منطق دیگر، از منطق جنایتکاریهای رژیمهای لیبرالی و هزینه های «ساختن دمکراسی» که هنوز دریک کتاب یا مجموعه کتابها مستند نشده، بسیار اندوهبار است. ما در اطراف خود، در هزاران گزارشات خبری، در سر تیتر خبرها، در گزارشات بازارهای سهام، در مجموعه گزارشات تلویزیونی از نقاط مختلف جهان، شاهد همه اینها هستیم. هیچ تردیدی نیست که این عذاب است…



      اصول «آزادی از…»

      اینک درست زمان طرح سؤال است: علل بحران لیبرالیسم کدامند؟ قابل توجه است، که این بحران دقیقا در همان لحظات غلبه ایدئولوژی لیبرالی بر دشمنان اصلی خود طغیان کرد. پایان قرن بیستم درست با پیروزی لیبرالیسم، که در همه جبهه ها به برتری دست یافته بود، در تاریخ ثبت شد. در سطح ژئوپلیتیک، با سلطه کامل ایالات متحده آمریکا نظام تک قطبی برقرار گردید؛ در اقتصاد، بازار در مقیاس جهانی، مدل سوسیالیستی جامعه کاملا در منگنه قرار گرفت؛ فردگرائی و ایدئولوژی «حقوق بشر» بر تمامی تشبثات هویت جمعی و همبستگی، ملی، اجتماعی، دینی، طبقاتی و همه چیز غلبه یافت. چنین نتیجه حاصل می شود، که بحران دقیقا در لحظه ای از لیبرالها سبقت گرفت که آنها پیروزی مطلق و کامل خود بر دشمنان تاریخی را جشن می گرفتند. این، یک تناقض است و تاریخ از اینگونه تناقضات پر است.

      اگر چه لیبرالیسم از عهده مخالفان خود برآمد، ولی نتوانست از عهده خود برآید. زمانیکه به دفاع از آزادی برخاست، بخاطر درک سیاسی از ساختار لیبرالی دموکراسی متفاوت از ریشه با انواع تمامیت خواهی، برای بسیاریها جذاب بود. این آزادی در مقایسه با جوامع بسته، مشخص، معنی دار و جاذب بنظر می رسید. ولی زمانیکه دشمنان لیبرالها شکست خوردند، اصول آن پس از تسلط کامل برجهان (و خود این، بمعنی جهانی سازی است)، تقریبا در یک آن تغییر کرد. آری، لیبرالها در مقایسه با رژیمهای تمامیتخواه آزادیها را رعایت کردند، و این بعینه مشهود بود. اما جامعه پس از کسب آزادی با چالشهای جدی مواجه گردید. مورد مصرف این آزادی کدام است؟ محتوای آن چیست؟ چه کسی مرزهای آن را تعیین می کند؟ آزدی از چه، قابل درک بود. اما آزادی برای چه؟ پاسخ این پرسشها هنوز روشن نیست.

      لیبرالها اگر به پیروزی خود مطمئن و از عقلانیت بشری برخوردار می بودند، می باست پاسخ مثبت این سؤالات اصولی را می دادند. آنها نباید به آن جوابهای مرحله قبلی مبارزه ایدئولوژیک، که در واقع، در پروسه آزادسازی، خود آزادی یک اصل خودکفا بود، سخن از رویاروئی با دیکتاتوری، تمامیتخواهی، استبداد، مطلقیت می رفت، بسنده می کردند.

      خوب! رژیمهای استبدادی به زیر کشیده شدند. رژیمها و هنجارهای لیبرالی به یک استاندارد جهانی بدل شدند. اکثریت قریب به اتفاق ساکنان کره زمین در شرایط دمکراسی لیبرالی، بازار آزاد، نظام حقوقی متکی به قوانین حقوق بشر، مدل مدیریت پارلمانی و تفکیک قوا در انطباق با قانون اساسی زندگی می کنند. مرز بین کشورها از میان برداشته می شود. حرکت و جابجائی در تمام کره ارض ساده تر و ساده تر می شود. می توان اذعان کرد که برنامه حداقل لیبرالیسم اجرا شده است. آزادی هست. اما این یعنی چه؟ با آن چه می توان کرد؟ در کجا باید بکار بست؟ چگونه باید استفاده کرد؟ حدود آزادی کجاست؟ آیا آنچه که هست، برای ما کافیست، یا به چیزی اضافه بر آن نیاز داریم؟

      و شکست لیبرالیم از همینجا آغاز شد.

      واقعیت این است که لیبرالیسم یک ایدئولوژی است که اصل «آزادی از» را بطور کامل حل و فصل کرده است و بسیار خوب می داند که برای آزادی فرد از چه چیز سعی می کند. پاسخ ساده این است: آزادی از همه اشکال هویت جمعی. بنیان لیبرالیسم بر مبنای فلسفه فردگرائی، که همه واقعیتها را بر پایه «فرد و مالکیت او» تفسیر می کند، استوار است. خود فرد بی هیچ پیوندی یا ارتباطی با افراد دیگر(که آزادی او را محدود می سازند)، لیبرالیسم را تشکیل می دهد. اما هسته اصلی عبارت از آن میزان مالکیت خصوصی است که فرد، جدا از هر مدعی احتمالی مالکیت بر آن، برای بدست آوردن، حفظ ، نگهداری و افزایش آن قادر می باشد. «من و فقط من». «مال من و فقط مال من». چنین است بنیان فلسفی لیبرالیسم.

      تا زمانیکه این برنامه در رویاروئی با کمونیسم قرار میگیرد، از نیروی جاذبه کافی برخوردار خواهد بود.

      در جامعه راکد، ناسیونالیستی، و بخصوص نژادپرستانه، فرد بعنوان جزئی از ملت، از نژاد، به یک سنگ بزرگ فاقد معنی خاص در میان دانه های شن بدل می شود. و اگر فرد منسوب به اقلیت باشد، آن وقت، سرنوشت غم اگیزی خواهد داشت. در این بستر، شعار «فرد، بخودی خود مهم است» نه تنها جذاب، حتی گاهی اوقات نجاتبخش هم می شود. لیبرالها در بازی با ناسیونالیستها، با این شعار نه تنها در جنگ مسلحانه، حتی در جنگ ایدئولوژیک نیز برنده شدند. فرد برای آزادی خود از ستم اجماع ملی سعی می کند و این، هم مشروع و وهم موجه است. «واحد» در صدد است خود را اثبات نماید و برای انجام آن، لیبرالیسم را برمی گزیند.

      با برقراری مالکیت اجتماعی در نظام سوسیالیستی- دولتی یا جمعی، فرقی نمی کند- جمعگرائی شامل مالکیت نیز می شود. فرد در طبقه، در آن، همانطور که مایاکوفسکی گفت، در«دست میلیونها» معنی پیدا می کند. سوسیالیسم ضمن تبدیل شخص به تابع مستقیم جامعه، با محروم ساختن او از مالکیت خصوصی به تمام معنی، مالکیت خصوصی را از میان برمی دارد. زمانیکه لیبرالها برعلیه این به اعتراض برخاستند، آنها با فردهای خسته از سوسیالیسم، وامانده از تنهائی، مالکیت و خود برای خود همآوا شدند. این هم کاملا قابل درک است و پروژه لیبرالی در چنین حالت مقایسه ای کاملا جذاب و معقول بنظر می رسد.

      در یک کلام، لیبرالیسم بمثابه آزادی از فاشیسم، ناسیونالیسم، نژادپرستی و سوسیالیسم، در واقع یک ایدئولوژی کامل، پرمعنی و قادر به دامن زدن به مبارزه و دادن فراخوان بعنوان حداقل تلاش برای حمایت از آن جامعه ائی می باشد، که چنین مدل لیبرالی موفق شده است.



      شش ضربه

      اما همه اینها درست پس از آنکه لیبرالیسم پیروز می شود، تغییر می یابند. اینک آزادی را فقط با آزادی میتوان مقایسه کرد. و باید لیبرالیسم جواب بدهد، که تاریخ فاجعه بار آزادسازیهای قبلی چه نتایجی در پی داشته است؟ در اینجا موارد اصلی یادآوری میشود: لیبرالیسم تحت هیچ شرایطی نمیتواند پاسخ دهد. نه برای این که نمیداند، بلکه بدان سبب که چنین جوابی وجود ندارد. لیبرالیسم، یک ایدئولوژی روتوش شده چند سطحی برای آزادی فرد از محدودیتهای خاص، اندازه ها و محدوده هاست. هر گاه که اینها نباشند، لیبرالیسم نیز مفهوم خود را از دست می دهد. آزادسازی بخاطر آزادسازی، یعنی آزادی هر چه بیشتر و بیشتر، تا جائی که عمل را مهار نکند یابقول لیبرالها، مانع تداوم نمایش نشود.

      از اینجا به بعد ما با پدیده نیهیلیسم لیبرالی مواجه می شویم. پس از آنکه لیبرالیسم بر دشمنان آشکار خود، بعبارت دیگر، بر آن ایدئولوژیهائی برتری می یابد که بر معیارهای هویت جمعی- ملی، طبقاتی، اجتماعی، نژادی و غیره تأکید دارند، به «پاکسازی» و آزادسازی فرد از همه بقایای آن «جمع» مجبور می شود که او هنوز می توانست جبرا در آن بماند. و این، چیزی جز ضربه به خود نیست.

      اولین ضربه به دولت وارد می شود. اگر چه دولت بورژوازی ملی (بعنوان یک قاعده، با گرایشات دمکراسی پارلمانی) زمانی ابزار سیاسی اصلی بورژوازی لیبرال در پیکار علیه جامعه طبقاتی پیشین و امپراطوریهای مقدس بود، ولی امروز دیگر بمفهوم یک فرایند لیبرالی برای ارتباط افراد با دوایر سیاسی (در چهارچوب ملی) و اقتصادی تبدیل شده است (از نظر لیبرالها هر مالیاتی غیر از صفر، بمعنی تجاوز به مالکیت خصوصی و مصادره اموال می باشد). طرح لیبرالی گذار از دولت به جامعه مدنی از اینجا سرچشمه می گیرد. در مرحله اول تشکیل این جامعه مدنی، دولت داخلی ایجاد می شود و سپس، مرزهای آن گسترش می یابد و جهانی می شود و دولت رو به زوال می رود. بنا بر این، لیبرالیسم پیوند بلافصلی با جهانی سازی دارد. لیبرالیسم کامل، منطقی و پیگیر بمفهوم حرکت بسوی لغو حق حاکمیت دولت و حذف آن است. بجای دولت، جامعه مدنی تشکیل می شود. و دوباره «ازادی از»، اما این باز از این دولت مطرح می گردد. این یک تطابق اتفاقی نیست. این منطق پولادین لیبرالیسم است، که دولت باید زوال یابد. آزادی از دولت، محور اصلی شبکه معاصر فرایندها، تکنولوژیها و سازمانهای غیردولتی بشمار می رود. علت اصلی تکیه بر «حقوق بشر» نیز همین است. منظور از «بشر»، چیزی جز فرد جدا از هر گونه هویت جمعی، در وهله اول، از دولت نیست. بدین سبب هم مراجع بین المللی فراملی به مسئله «حقوق بشر» مشغول اند. «حقوق بشر» اصل اساسی استراتژی تضعیف حق حاکمیت ملی است. این همان اتفاقی است که در جهان لیبرالیسم پیروز روی می دهد. اما اگر جوانب مختلف آن بطور واضح و آشکار توضیح داده شود، روشن خواهد شد که اکثریت بشریت با چنین پروژه ای، با جهانی سازی مخالفند و داوطلبانه از وجود دولت امتناع نمی کنند. اما لیبرالیسم به سهم خود، به ایدئولوژی خود اصرار می ورزد. انحلال حق حاکمیت ملی در دستور روز آن قرار دارد و نمی تواند با پایبندی و ایمان به ایدئولوژی خود در مسیر برقراری مدیریت جهانی بجای دولتهای ملی حرکت ننماید.

      بنا بر این، دولتها، از جمله، دولتهای دمکراتیک، همچنان بمثابه دشمنان لیبرالیسم پیروز بحساب می آیند. تا زمانیکه همه آنها دولت هستند و نه «جامعه باز مدنی»، در واقع دمکرات نیستند.

      ضربه دوم به تعلق جنسی، به نهاد خانواده و بر بنیان آن وارد می شود. حالا که لیبرالیسم با فرد سر و کار دارد، تعلق جنسی را نیز بمثابه شکلی از هویت اجتماعی حذف می کند. آزادی از جنسیت، از «دیکتاتوری» و سلطه آن، از مسائل غیرضروری، به استراتژی حاد اجتماعی و سیاسی تبدیل می شود. سرمنشاء دفاع از حقوق اقلیتهای جنسی نیز همین است. این یک امر اتفاقی نیست، بلکه، از ماهیت برنامه ایدئولوژیک لیبرالیسم نشأت می گیرد. لیبرالیسم موظف است فرد را از جنسیت آزاد سازد. جنیسیت به موضوع انتخاب آزاد، بازی و موقعیت اجتماعی بدست آمده بدل می شود. به همین جهت، هر کسی باید از امکان انتخاب، تغییر یا بازگرداندن دوباره جنسیت به دفعات نامحدود برخوردار باشد و همین نیز، مبنای مشروط بودن خانواده، به فرزندی پذیرفتن کودکان از سوی والدین همجنس یا ثبت ازدواج بیش از دو نفر قرار می گیرد. بدون لغو جنسیت، برنامه لیبرالی قابل اجرا نیست. واضح است که در جهان ما چنین برنامه ای، اگر چه از نظر لیبرالها منطقی است، ولی مخالفان بسیار زیادی هم دارد. باور به آن مشکل است که اکثریت انسانهای عاقل با پذیرفتن برنامه اضمحلال نهاد خانواده، میدان را برای آبستنی غیرجنسی و مصنوعی خالی نمایند.

      ضربه سوم به خود انسان وارد می شود. می دانیم که انسان یک موجود اجتماعی است. فرد عبارت از انسانی است که هیچگاه تنها نیست و همواره در پیوند با افراد دیگر معنی پیدا می کند و این بمعنی آن است، که او آزاد نیست. در این مفهوم که «انسان موجودی است، که می بایست بر او غلبه کرد»، با تفسیر لیبرالی فرمول فریدریش نیچه مواجه می شویم. ولی اگر نیچه غلبه بر انسان را از طریق ابربشر پیشنهاد می کرد، لیبرالهای مدرن برای غلبه بر او راه دیگری، طریق نامشخص، بنفع پسابشر، فراهومانیسم را پیشنهاد می کنند. همه موضوع از اینجا آغاز می شود که بعقیده «دانشمندان مترقی»، دستاوردهای جدید در عرصه های فن آوری، زیست شناسی، مکانیک، شیمی، کامپیوتر، مهندسی ژنتیک، امکان بهبودی عملکرد انسان، از جمله، نجات بیماران سخت علاج، فلجها، آسیب دیدگان یا اجتناب از بیماریهای جنین را فراهم ساخته است. از این رو، تحت بهانه بشردوستی، در انسان عنصر غیرانسانی رسوخ می کند و میزان آن بطور مستمر افزایش می یابد. هارد دیسک امکان افزایش حجم حافظه را می دهد. تجهیزات دید در شب، لنز نصب شده در چشم به شما کمک می کنند تا در شب هم مثل روز (حتی آن سوی دیوار را) واضح ببینید. انسان می تواند بالا بپرد، با سرعت بدود، عمر طولانی تر داشته باشد و، بالاخره، پرواز کند. اما این انسان، انسان متفاوتی خواهد بود. فردی آزاد از تمام محدودیتها و از نو ساخته شده خواهد بود. کاربست این پروژه های علمی، کار زمان نزدیک است. و هیچکس نمی تواند این فرایند را متوقف سازد. زیرا بر مبنای ایده لیبرالی «آزادی از»- و این بار، بر پایه آزادی از خود انسان استوار است.

      ضربه چهارم، بر اقتصاد مشخص بازار و بر شالوده آن، یعنی تعادل عرضه و تقاضا وارد می شود. سیر وقایع، قیمتها را در بازار سهام تغییر می دهند. مکانیسمهای مالی و حجم پول در گردش در بازارهای جهانی در جدائی کامل از تولید کالاهای واقعی و خدمات، به چندین برابر همه اقتصاد واقعی جهان رسیده است. اقتصاد جدید کاملا مرتبط با بخش سوم و عمدتا با بخش مالی، هم کشاورزی و هم صنایع را متلاشی می سازد. کشورهای «شمال روشن»، به منطقه ارائه خدمات، در وهله اول به محل ارائه خدمات مالی جدا از صنایع، کالاها، اشیاء بدل می شوند- و قیمت گذاری نه بر مبنای کیفیت کالا یا بر اساس عرضه و تقاضا، بلکه بر پایه میزان کارزار تبلیغاتی و استراتژی بورس انجام می گیرد. درنتیجه نهائی، همه جهان مجبور می شود بجای اشیاء، شکل و تصویر، نمادها و علامتهای انحصاری را مصرف نماید. لیبرالیسم پول را از کالا و کالا را از حضور فیزیکی آن آزاد می سازد. همه چیز به کدها و اعداد تقلیل می یابد. اقتصاد از مادیت خود، از فیزیک خود جدا می شود و به باریچه سوداگرانه در دستان الیگارشی مالی جهانی مدرنیزه شده بدل می گردد که بر اساس آن، نقش مستقل تولید کننده و مصرف کننده هر گونه اهمیت خود را از دست می دهد. پول زندگی خود را بر اساس قوانین خود ادامه می دهد. بعلت پدید آمدن این شکاف فاجعه بار در بین بخش مالی و واقعی اقتصاد، همه اقتصاد جهان در آینده نزدیک از هم خواهد پاشید و لیبرالها نمی توانند از آن جلوگیری کنند. اوضاع کنونی نتیجه مستقیم استراتژی اقتصادی آنهاست که بطور قانونمند جهان را به ورطه هلاکت می کشاند.

      لیبرالیسم پیروز ضربه پنجم را بر واقعیتها وارد می آورد. واقعیت فرد را محدود می سازد. یعنی، باید فرد را بطریق واداشتن به خواب قابل مدیریت از واقعیات آزاد ساخت. این، بمفهوم مجازیت و انلاین بودن برای جذب تدریجی درصد بیشتر بشریت بسوی خود است. در جهان واقعی همواره مرزها و محدودیتها وجود دارند، اما دنیای کامپیوتر، بازیها، شبکه ها این مرزها و محدودیتها را در شکسته است.

      لیبرالیسم ضربه ششم را به زبان وارد می سازد. ابتدا زبان انگلیسی، بعنوان زبان هسته تمدن لیبرالی، به زبان همگانی تبدیل می شود. سپس، به زبان ماشینی مرکب از حرکتهای شماتیک و تشریفاتی فرامی روید. و بالاخره، هر فرد امکان ساختن زبان خاص خود را بدست می آورد که بکمک آن می تواند بدون هیچ مانعی هر وضعیت و سایه های احساس را بیان نماید. لیبرالیسم تا زمانیکه زبانهای کلاسیک جهان را نابود نساخته، تا زمانیکه فرد را از نیاز به کار کسی، نه از مالکیت خود آزاد نکرده است، برنامه خود را انجام نیافته تلقی می کند.

      همه این ضربات را لیبرالیسم بطور همزمان وارد می آورد و پس از این، بدون مقابله با هر ایدئولوژی خاص، برنامه خود را در کمال آزاد و بدون مانع اجرا می کند.

      با این حال، درک این واقعیت مشکل نیست که لیبرالیسم تیشه به ریشه خود می زند. بدون داشتن هر گونه هدف مثبت در تشخیص، لیبرالیسم فقط یک پیشنهاد دارد و آن: آزدسازی هر چه بیشتر و بیشتر، از همه، از هر آنچه که ممکن است، از هر پدیده غیرفردی و جمعی محدود کننده و دست آخر، از خود فردیت. بدین ترتیب، در آخرین افق لیبرالیسم پیروز، ما فقط شکل هر چیز فلسفی را تمیز می دهیم. فرد مجازی ناقص و متکلم بزبان نامفهوم برای همه، ساکن همه جا و هیچ بطور همزمان، متکی بر کدهای مالی دستیابی به شبکه های بی معنی یا بی محتوا، که تقسیم آن با اطراف ممکن بود، همه آن چیزی است که ما در آغوش تمدن لیبرالی بسوی آن حرکت می کنیم. باز گردیم به موضوع. سخن بر سر کاریکاتور یا حوادث غیراتفاقی نیست. این بمعنی سقوط تضمینی خود ساختار لیبرالیسم است، و لیبرالیسم پیروز بهیچوجه نمی تواند در هیچ سمتی پیشروی کند. لیبرالیسم تنها مانده با خودش، در نهایت، آزادسازی خود را آغاز می کند. این در نوع خود، یک اتصال موقتی است که در برابر چشمان همه ما روی می دهد.

      سخن آخر. در روسیه لیبرالیسم و شبکه های لیبرالی از مدتها پیش وسیعا گسترش یافته است و اغلب در تظاهرات اعتراضی مخالفان نیز خونمائی می کنند. آنها تا حدود معینی سیاست اقتصادی دولت را کنترل می کنند. آنها به رسانه های جمعی تحرک می بخشند. آنها اکثریت نخبگان اقتصادی و بخش قابل ملاحظه نخبگان سیاسی را در خود گرد آورده اند. بنا بر این، در شرایط کنونی آنها ناقل دقیقا چنین پوچگرائی هستند، که بمثابه آخرین سخن برنامه رفرمیستی شمرده می شود. در صورت اجرای کامل این برنامه، ما استقلال، دولت، خانواده، جنسیت، اقتصاد، زبان، واقعیت و انسانیت مان را بطور تضمینی از دست خوهیم داد. ما باید برای آزادسازی خودمان از همه این برنامه های لیبرالی آماده شویم. بایسته است این را بدقت درک کنیم. لیبرالها هیچ برنامه دیگری برای ما و خودشان ندارند.

      کاملا واضح است که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان کره زمین با چنین دستور روز که هر چه شفاف تر و تهدید کننده تر می شود، موافق نیستند. این برنامه با روسیه و جامعه روسیه نیز سازگار نیست. در اینجا این سؤال مربوط به بدیل آن، بطور قانونمند مطرح می شود: اگر ما بخواهیم به لیبرالیسم و منطق آن پاسخ منفی بدهیم، باید بر کدام ایدئولوژی تکیه کنیم؟ من سعی می کنم پاسخ این پرسش جدی و هوشمندانه را در مقاله بعدی بدهم. امیدوارم پاسخ من، برنامه ایدئولوژیک جناح سازنده جامعه ما در فصل نوین سیاسی باشد.

      در اینجا مهم آن بود که اعماق و تناقضات کلیدی ایدئولوژی لیبرالی را نشان دهیم. نیچه در کتاب «چنین گفت زرتشت» می گوید، زرتشت بمنظور برانگیختن اراده مردم، شکل ابرمرد را به آنها تصویر می کند. اما این موجب برانگیختن تأثر نمی شود، آنها ترجیح می دهند به بندبازی یک بندباز در روی طناب نگاه کنند. پس از آن زرتشت روش بلاغی برمی گزیند و از طرف معکوس به تشریح «ابرانسان» می پردازد: «حقیقت چیست؟ آخرین انسانها می پرسند و منتظر پاسخ می مانند». مردم بدقت گوش فرامی دهند، ولی زرتشت از این طریق نیز به هدف نمی رسد. مردم یک صدا فریاد می زنند: «این ابرانسان را به ما نشان بده». زرتشت می خواهد مردم را بترساند و نفرت برمی انگیزد، اما مردم، بر عکس، بسیار شادمان می شوند. همه مردم راضی می شوند. او هم، ظاهرا، می خواهد تجاهل کند… امیدوارم بر خلاف داستان زرتشت نیچه، این تجزیه و تحلیل لیبرالیسم به تمایل خاصی در میان خوانندگان دامن نزند. هر چند هر کسی می داند…


      پوچگرائی لیبرالی بمثابه آخرین مرحله جهانی سازی | The Fourth Political Theory

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Nikzad Mehrazmanesh گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Nilftrondheim (02-20-2016)

    3. #2
      نویسنده سوم
      Points: 4,243, Level: 41
      Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      Ignorance IS bliss
       
      ریلکس
       
      Nilftrondheim آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2015
      سن
      22
      نوشته ها
      153
      جُستارها
      3
      امتیازها
      4,243
      رنک
      41
      Post Thanks / Like
      سپاس
      67
      از ایشان 75 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nikzad Mehrazmanesh نمایش پست ها
      امروز بسیاریها در مورد سقوط آشکار لیبرالیسم، شکست تمدن لیبرالی و درماندگی جهانی پروژه لیبرالی سخن می گویند. این مدعا، هم در ناتوانی آشکار آمریکا از تحمیل هژمونی خود به جهان، هم در روند خروج حوادث دنیای اسلام از زیر تأثیر آمریکا، هم در گسترش اجتناب ناپذیر موج جدید بحران مالی، هم در شروع روند فروپاشی اتحادیه اروپا و همچنین، در رکود شدید فعالیت مخالفان در روسیه تجلی می یابد.

      لیبرالیسم به حالت احتضار افتاده و در مقابل چشمان ما جان می دهد.
      باش تا بیاد الکس جون. اینقدرم بخیل نباش یکمی هم بده ما بزنیم.
      I am a degenerate

    4. #3
      نویسنده سوم
      Points: 1,942, Level: 26
      Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      Got three FriendsFirst 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      Nikzad Mehrazmanesh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2014
      نوشته ها
      99
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,942
      رنک
      26
      Post Thanks / Like
      سپاس
      55
      از ایشان 95 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      باش تا بیاد الکس جون
      به دنبال ساختن یک بلوک شرق جدیده

    5. یک کاربر برای این پست سودمند از Nikzad Mehrazmanesh گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Nilftrondheim (02-20-2016)

    6. #4
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nikzad Mehrazmanesh نمایش پست ها
      به دنبال ساختن یک بلوک شرق جدیده
      با پیوند اسلام و ناسیونالیسم روسی؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      باش تا بیاد الکس جون. اینقدرم بخیل نباش یکمی هم بده ما بزنیم.
      این الکس خان توهم نزده، بلکه یکچیزهایی دیده که داره براش خط و نشان میکشد:

      Swedish Women vs. Vladimir Putin | Foreign Policy

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    7. #5
      نویسنده سوم
      Points: 1,942, Level: 26
      Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      Got three FriendsFirst 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      Nikzad Mehrazmanesh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2014
      نوشته ها
      99
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,942
      رنک
      26
      Post Thanks / Like
      سپاس
      55
      از ایشان 95 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      با پیوند اسلام و ناسیونالیسم روسی؟
      اوراسیاگرایی. اتحاد دوباره کشورهای آسیای مرکزی با روسیه بر اساس سنت گرایی و ژئوپولیتیک واقتصاد

    8. #6
      نویسنده سوم
      Points: 4,243, Level: 41
      Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      Ignorance IS bliss
       
      ریلکس
       
      Nilftrondheim آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2015
      سن
      22
      نوشته ها
      153
      جُستارها
      3
      امتیازها
      4,243
      رنک
      41
      Post Thanks / Like
      سپاس
      67
      از ایشان 75 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      با پیوند اسلام و ناسیونالیسم روسی؟



      این الکس خان توهم نزده، بلکه یکچیزهایی دیده که داره براش خط و نشان میکشد:

      Swedish Women vs. Vladimir Putin | Foreign Policy
      و دیک وارد میشود! (سو تعبیر نشود)


      بسیار قانع شدم. انتظار دارید دیوانگی را با دیوانگی جواب دهند یا سوئد را با روسیه سر شاخ کنند؟ اتفاقا فکر بدی نیست، چهره شما دیدنی خواهد بود اگر امپراتور ولادیمیر در اثر انگشت کردن های فمینیستی کله پا شود. و برخلاف شما من اخباری دارم که نسیه نیستند. کافیست russian economy را در گوگل نیوز سرچ کنید تا عاقبت چسبیدن به ارزش های سنتی را لمس کنید.
      I am a degenerate

    9. #7
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      و دیک وارد میشود! (سو تعبیر نشود)
      اوا من اول فکر کردم دیک چینی را میگی، خوب شد گفتی !!



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      بسیار قانع شدم. انتظار دارید دیوانگی را با دیوانگی جواب دهند یا سوئد را با روسیه سر شاخ کنند؟ اتفاقا فکر بدی نیست، چهره شما دیدنی خواهد بود اگر امپراتور ولادیمیر در اثر انگشت کردن های فمینیستی کله پا شود. و برخلاف شما من اخباری دارم که نسیه نیستند. کافیست russian economy را در گوگل نیوز سرچ کنید تا عاقبت چسبیدن به ارزش های سنتی را لمس کنید.
      فعلا که MSM با انگشت ترامپ پاره شده و مشغول تماشای قیافه‌یِ رفقا هستیم !!
      در مورد روسیه من فقط هشدار دادم، من که گفتم (اگر هوش میکردید) که جانوران خطرناکی هستند. ولی خواهران توجه نمیکنند. برای متوجه شدن وخامت اوضاع George Soros و Russia را سرچ کن !!
      ویرایش از سوی Russell : 02-20-2016 در ساعت 11:35 PM

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    10. #8
      نویسنده سوم
      Points: 4,243, Level: 41
      Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      Ignorance IS bliss
       
      ریلکس
       
      Nilftrondheim آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2015
      سن
      22
      نوشته ها
      153
      جُستارها
      3
      امتیازها
      4,243
      رنک
      41
      Post Thanks / Like
      سپاس
      67
      از ایشان 75 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      اوا من اول فکر کردم دیک چینی را میگی، خوب شد گفتی !!





      فعلا که MSM با انگشت ترامپ پاره شده و مشغول تماشای قیافه‌یِ رفقا هستیم !!
      در مورد روسیه من فقط هشدار دادم، من که گفتم (اگر هوش میکردید) که جانوران خطرناکی هستند. ولی خواهران توجه نمیکنند. برای متوجه شدن وخامت اوضاع George Soros و Russia را سرچ کن !!
      آن قرار بود مزاح باشد، منتها شما با نگرفتن آن، خرابش کردید.


      سال بعد وقتی که آمریکا اولین رئیس جمهور یهودی اش را انتخاب کرد، چهره شما دیدنی به توان دو خواهد بود. حیف شد، دیدن دیپلماسی این کودک لوس و لجباز 70 ساله دیدنی می بود!


      Log In - The New York Times


      اگر قرار بود با آلت آخته به میدان نبرد شتافتن برتری باشد، الان به جای سیاستمداران تحصیل کرده و دور اندیش دنیا دست وارلردهای آلفا و بی پروا بود. بابت کشف توطئه ی بین الملی یهودیان نیز باید به شما تبریک گفت!


      Russia bans George Soros charity as ‘security threat’


      اگر نیازمند اطلاعات بیشتر در این مورد بودید، از کسری بپرسید، چونکه یکی از همین یهودیان است که صاحب همه چیز و همه کس هستند و هرگز در عمرش برای گذران زندگی مجبور به ظرف شستن نشده است.
      I am a degenerate

    11. #9
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      سال بعد وقتی که آمریکا اولین رئیس جمهور یهودی اش را انتخاب کرد، چهره شما دیدنی به توان دو خواهد بود. حیف شد، دیدن دیپلماسی این کودک لوس و لجباز 70 ساله دیدنی می بود!


      Log In - The New York Times
      آره این کودک لجباز همینچوری الکی وارد میدان شده، اینطور نیست که او بیشتر از سن آن‌هایی که به او حمله میکنند در مدیا بوده و آنقدر باهوش است که مدیا را خودشان مبهتر میفهمد و از چند فرسنگ دورتر میدیده که چه خبر است.

      چون Jew York Times میگوید بچه است حتما هست دیگر، میدانی چه پرستیژی دارد، محترم و معقول !!

      این هم تحلیل غیر یهودی از اینکه چرا برنی ول معطل است و در نهایت احتمالا هیلاری نماینده‌یِ دموکرات‌ها میشود:

      (((Bernie Sanders))) is probably not going to win the Democratic nomination. The party machine isn't behind him, and his support consists mainly of young White people. The problem for the senile Jew and his supporters is they still mentally picture a Democratic Party that looks like it did in the 1970s—enthusiastic White socialists with enough token minorities around to make them feel good and, most importantly, give them an electoral advantage over Republicans.
      In 2013, Democrats had fallen to about 60% white, a number that continues to decline every year. White Democrats themselves are split among doctrinaire Marxists, pragmatic managerial types, radical environmentalists, and antipatriotic globalists, so no one faction can gain control of the Party without significant backing from Hispanics and Blacks.As a consequence of the degeneration of the Democrats from an ideologically progressive party to a seething mass of illiterate, mutually antagonistic Third World ethnies, the Party's internal politics now resemble those of the Third World. The nomination is now a crude function of who can navigate the Party machinery most effectively while doling out the most bribes and attractive photo-ops to the drooling masses. Of course, Hillary is a hideous sea hag, but with the right lighting, make-up, and re-touching, she's still more attractive than Bernie, who looks like a pedophile that's been holding a brutal fart for 20 years. And so minorities prefer her over Bernie 97-3.One need only look south of the Rio Grande to see how this works out in practice. Enrique Peña Nieto is a remarkably attractive, remarkably corrupt, remarkably incompetent buffoon who is a perfect stooge for Mexico's organized crime and wealthy elites. Neither PRI nor PAN, the two dominant parties, are really "conservative" or "liberal." They're simply bribed by different groups of elites for favors and bribe different groups of poor people for votes.You'd think that would be a wake-up call for conservatives, but of course it isn't, because conservatives are stupid. We are literally watching the Democratic Party's demographic cancer metastasize and destroy its ability to conduct politics on any basis other than bribery, and conservatives are insisting that in 40 years, when Whites are a minority in the entire country, rational arguments and leaflets will win the day.

      If Trump DOES win the nomination I’m absolute leaving the party. I’ll go found one with like-minded people and hope that we’ll win in 40 yrs
      — Ben Howe (@BenHowe) January 23, 2016
      I wasn't kidding.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    12. #10
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      اگر قرار بود با آلت آخته به میدان نبرد شتافتن برتری باشد، الان به جای سیاستمداران تحصیل کرده و دور اندیش دنیا دست وارلردهای آلفا و بی پروا بود. بابت کشف توطئه ی بین الملی یهودیان نیز باید به شما تبریک گفت!


      Russia bans George Soros charity as ‘security threat’


      اگر نیازمند اطلاعات بیشتر در این مورد بودید، از کسری بپرسید، چونکه یکی از همین یهودیان است که صاحب همه چیز و همه کس هستند و هرگز در عمرش برای گذران زندگی مجبور به ظرف شستن نشده است.
      Jewish Billionaire
      George Soros
      Cancels Funding Of Radical Feminist Group
      FEMEN
      When They Announce An Israel Branch

      George Soros و Femen رو گوگل کن !!

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگوهایی پیرامون خردگرایی
      از سوی Dariush در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 68
      واپسین پیک: 03-10-2017, 01:54 AM
    2. پاسخ: 200
      واپسین پیک: 12-07-2015, 12:19 AM
    3. گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
      از سوی Mehrbod در تالار ادبسار
      پاسخ: 129
      واپسین پیک: 11-30-2013, 12:15 PM
    4. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    5. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •