• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 1 از 7 1234567 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 69

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون خردگرایی

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      گفتگوهایی پیرامون خردگرایی

      امیدوارم این جستاری پربار باشد برای گفتگو و نقد خردگرایی.

      از آنجا که من از روزِ نخستی که با فلسفه آشنا شدم یک خردگرای جزمی بودم، شاید شخص مناسبی برای نقدِ آن نباشم. اما از آنجا که بودن در یک سوی یک دوگانه‌ی فکری به معنای نبودن در سوی دیگر است و این خود قاعدتا به معنای دانستن ِ دلیلِ این است که چرا من خودم را آنطرف قرار نداده‌ام، بنابراین شاید حرف‌هایی برای گرفتن در نقد خردگرایی داشته باشم.
      در اندیشه‌ی من مهمترین نقد به خردگرایی، ادعای آن برای وجود و از آن مهمتر توانایی‌اش برای یافتنِ راهِ حل غایی است. ایده‌ی راهِ حل غایی می‌تواند به فجیع‌ترین و وحشتناک‌ترین اوضاع بیانجامد. در واقع آنچه ما باید پس از قرن بیستم و فجایعِ فراموش‌نشدنی‌اش بیاموزیم این است که تضادِ عقاید و اندیشه‌ها تنها در نمودِ بیرونی و میزانِ انطباق ِ انها با واقعیت عینی نیست، که بخشِ عمده‌ی آن در سرشت و طبیعتِ انسان نهفته است. در بیانی دگر، ارزش‌ها و وضعیتِ مطلوبی که سوژه‌ی آرزوهای ما هستند، خود در وضعی آفریده می‌شوند که الزاما به آنچه که باید باشند یا درست است ارتباطی ندارند. منظور از این سخن این است که ایده‌های اساسی ما برای شرایطِ مطلوب در وضعی خلق می‌شوند که هنوز تصوری از پیامدهای حقیقیِ عملی شدنِ آنها در درازمدت موجود نیست.

      خردگرایی با راهِ حل غایی‌اش در واقع در برابرِ آینده یک بن‌بست خواهد ساخت: او می‌کوشد جهانی بی‌نقص، کامل و تهی از تضاد بسازد در حالیکه می‌دانیم شرایطِ جدید نیازمندی‌ها و مشکلاتِ نویی را پدید خواهند آورد. این به این خاطر است که افراد و مردم‌های مختلف با فرهنگ‌ها و پیشینه‌های متفاوت نگرش‌های متفاوت و گاها متضادی در مورد درستی و نادرستی دارند. علاوه بر این اولویت‌ها در این مورد اصولا متفاوت است(چنانکه یک آمریکایی برای آزادی بیشتر از رهایی فقرا از فقر اهمیت می‌دهد در حالیکه در آفریقا همین اولویت برعکس است).

      ایرادِ دیگر ابطال‌ناپذیری خردگرایی است. در پاسخ به نقدِ بالا احتمالا یک مدافع خردگرایی خواهد گفت که «مطمئنا شما درکِ درستی از خردگرایی ندارد وگرنه می‌دانستید که خردگرایی آنقدر انعطاف‌پذیر است که به سادگی هرآنچه که درست است را در خود خواهد گنجانید» و این خیلی ساده به وضعی خواهد انجامید که «هرچه خوب است خردگرایانه است و هر آنچه نادرست است ضدخردگرایی!». در حالیکه ما اگر به خود خردگرا اطلاق می‌کنیم باید وجوه تمایز قابل مشاهده‌ای با انواعِ دیگر ایده‌ئولوژی‌ها داشته باشیم. اینکه خردگرایی پاسخ همه چیز را نداشته باشد اصلا عجیب نیست، اینکه برای همه چیز پاسخ داشته باشد است که آنرا دچار خلل می‌کند.

      ایرادِ دیگر در مورد روش‌شناسی خردگرایی است. خردگرایی به شکلی کودکانه تنها روشِ معتبر برای شناخت و ارائه‌ی راهِ حل را روش خودش می‌شناسد! شخص خردگرا همه‌ی دیگر نواعِ شناخت‌های افرادِ دیگر را به تمسخر می‌گیرد و آنها را فاقد ارزش و اعتبار می‌داند. در همین روش نیز مجموعه‌ای از فاکتورهای اساسی و محوری وجود دارند که همه‌ی مسیر ِ دریافتِ راهِ حل را به دقت توضیح می‌دهند و هرگز قابل تخطی نیستند. قطعیتِ صددرصد در روش خردگرایانه خود موضوعی دیگر است.
      Ouroboros and iranbanoo like this.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (07-01-2015),Rationalist (08-10-2014),Russell (08-08-2014),sonixax (08-09-2014)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      من سه مشکل بنیادین با خردگرایی دارم. اولی همان ایراد هیوم است که هیچ‌گاه پاسخی درخور برای آن نیافتم، «مسئله‌ی ارزش». هیوم مطرح می‌کند که تفاوت میان کشتن سوسک حمام و انقراض بشریت نه یک تفاوت «عقلانی» یا «منطقی»، که تفاوتی در ارزشهاست، برای من و شما، منقرض نشدن نسل بشر مهمتر است از کشته نشدن سوسک حمام، و ارزشها و اولویت‌ها را عواطف تعیین می‌کنند نه خرد. در حقیقت عواطف شما اهدافتان را مشخص می‌کنند و خرد راه رسیدن به آن‌ها را نشان می‌دهد، خردگرایی در مقام تعمیم این ابزار به «همه» عرصه‌های شناخت چیزی بجز نسخه‌ای برای فاجعه نیست.

      ایراد دوم همانست که هامان به کانت می‌گرفت، تلاش برای رسیدن به قطعیتی ریاضیاتی درباره‌ی امور این و آن جهانی که انتزاعی نیستند تلاشی‌ست نه فقط عبث، بلکه حتی شاید ویرانگر و شایسته‌ی سرزنش. خردگرایی فقط یک روش نیست، حد غایتی هم دارد که یقین باشد، و در حقیقت مسیری‌ست برای رسیدن به این مقصد، یعنی در هر امری تا رسیدن به قطع ِ یقین کاوش ادامه می‌یابد. مشکل این است که در بیشتر آن اولویت‌هایی که عواطف برای ما تعیین کرده‌اند(«چیزهایی که برای ما مهم هستند»)، نه غایت عقلانی وجود دارد، و نه حتی از راه تعقل می‌توان آن‌ها را به درستی درک کرد. جهان مکانی عقلانی نیست، و هرچند خرد به عقلانیت محدود نباشد، باز همواره بر آن استوار است.

      مشکل سوم و مهمتر از همه، مشکلی‌ست که من شخصاً به هنگام اندیشیدن به آن اثر عظیم فلسفی قرون وسطی، «پروسلوگویون» دریافتم. من سالها خود فریبی می‌کردم که پروسلوگیون ایرادش این است و آنست و … تا از اندیشیدن به ایراد حقیقی آن بپرهیزم:

      برهان به زبان ِ بسیار ساده اینست: «خدا موجودیتی‌ست که فراتر از آن قابل ِ تصور نیست، آنچه را که نمی‌توان فراتر از آن را تصور کرد نه فقط در ذهن، بلکه در عین نیز وجود دارد، پس خدا نه فقط در ذهن، بلکه در عین هم وجود دارد». می‌بینید که مقدمه بسیار جالب است: هیچکس منکر ِ «تصور ِ وجود خدا» نیست. و نتیجه از آنهم جالبتر : چیزی که نتوان از آن فراتر از تصور کرد نمی‌تواند فقط ذهنی باشد، زیرا اگر بود آنوقت می‌شد چیزی فراتر از آن را تصور کرد(چیزی که در عالم ِ واقع نیز وجود دارد)، پس خدا وجود دارد.
      مشکل برهان آنسلمی اما از آغاز آشکار است: او وجود را برتر از عدم وجود تلقی کرده! زندگی را برتر از عدم زندگی. در حالی که حیات هیچ ترجیح عقلانی بر عدم حیات، و وجود بر عدم ندارد. از نظر منطقی هیچ تفاوتی میان وجود داشتن یا نداشتن شما نیست. این «ایراد»، بسیار سرد و تاریک و بی‌رحم است. پیشفرض و اصیل تلقی کردن زندگی یک پیش‌داوری‌ها زیست‌شناختی‌ست نه یک گزاره‌ی منطقی. چرا دریافتن «ایراد منطقی» این گزاره چنین دشوار است و کمابیش هیچ‌کس اول بار آنرا نمی‌بیند؟ چون میلیون‌ها و میلیاردها ژن همزمان با هم می‌کوشند از درک آن جلوگیری بکنند!

      ایمان سوژه‌ی مدرن به خرد چندان است که به هنگام مواجهه با این مغاک تاریک باز هم به آن آویزان می‌ماند: «اگر ما «دلیلی»(در معنای تحت الفظی آن و مرتبط با استدلال)برای زندگی یا وجود نداریم، خردگرای دلیر و متعهد باید اینرا بپذیرد و با آن کنار بیاید، نه آنکه به مذهب خردگرایی و خدای تعقل خیانت بکند و راه دیگری برود». پس بتی که برای ارتقای سطح زندگی، رهایی از ایمان کور و اصالت بخشیدن به انسان اختراع شده بود به بدترین انواع اسارت در بند ایمان کور و رد اصالت از انسان ختم می‌شود.

      مرد خردگرا به هر سو که می‌نگرد گناه می‌بیند، مردمانی ناتوان از برآوردن آنچه به زعم وی ابتدایی‌ترین اصول آدمیت است، و این عجز را همواره به پای ناتوانی آن‌ها می‌نویسد نه ناتوانی عینکی که به چشم زده در اشاعه‌ی تصویری منطبق با واقعیات بشری. کار به جایی می‌رسد که خردورزی دیگر نه وسیله‌ای معتبر برای شناخت، که خودش هدفی غایی و اصلا دلیل زندگی کردن تلقی می‌شود!
      زنده باد زندگی!

    4. 6 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (08-09-2014),iranbanoo (07-01-2015),kourosh_iran (09-17-2014),Rationalist (09-02-2014),Russell (08-09-2014),sonixax (08-09-2014)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      پروسلوگویون
      تناقضِ زنون را چرا نمی‌گویید؟ من تقریبا همین درگیری‌هایی که گفتید را با این یکی داشتم و همه‌اش در پی یافتنِ ایرادِ منطقیِ موجود در آن بودم. ایرادِ آن از اساس چندان اهمیت ندارد. آنچه بعدها به شکلی بسیار هولناک بر من ظاهر شد، امکان ِ عظیم خرد برای خلق چنین استدلال‌هایی می‌باشد. تا پیش از ویتگنشتاین کسی واقعا نمی‌توانست به روشنی نشان بدهد که ایرادِ چنین سخنی در کجاست. آنان که ویتگنشتاین خوانده‌اند به خوبی می‌دانند که او ایراد را نه در خودِ استدلال بلکه دریافت‌کننده‌ی آن و ابزار انتقال‌‌اش نشان می‌دهد. من در مواجهه با او بود که برای اولین بار دانستم که گزاره‌های منطقی (که زیر مجموعه‌ای عظیم از گزاره‌های خردمحور هستند) چقدر می‌توانند تهی از معنا باشند. برای قرن‌ها همه‌ی اندیشمندان در پی ایرادِ منطقیِ موجود در این استدلال بودند و هرگز کسی فکر نمی‌کرد که واقعا ایرادِ این گزاره چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟

      من به دوستان پیشنهاد می‌کنم کمی بیشتر به این استدلال بیاندیشند، در آن درس‌های عظیمی نهفته است. دوستان، این استدلالی‌ست سراسر منطقی و تراوش‌یافته از ذهنی کاملا خردگرا. من با خود می‌اندیشیدم که خرد با همین اندازه از پتانسیل برای آفریدنِ گزاره‌های مشابه در جهان‌شناسی و ایده‌ئولوژی‌ها اگر بهره‌برداری شود چه فجایعی می‌تواند بیافریند؟!
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (08-09-2014),Russell (08-09-2014),sonixax (08-09-2014)

    7. #4
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      من سه مشکل بنیادین با خردگرایی دارم. اولی همان ایراد هیوم است که هیچ‌گاه پاسخی درخور برای آن نیافتم، «مسئله‌ی ارزش». هیوم مطرح می‌کند که تفاوت میان کشتن سوسک حمام و انقراض بشریت نه یک تفاوت «عقلانی» یا «منطقی»، که تفاوتی در ارزشهاست، برای من و شما، منقرض نشدن نسل بشر مهمتر است از کشته نشدن سوسک حمام، و ارزشها و اولویت‌ها را عواطف تعیین می‌کنند نه خرد. در حقیقت عواطف شما اهدافتان را مشخص می‌کنند و خرد راه رسیدن به آن‌ها را نشان می‌دهد، خردگرایی در مقام تعمیم این ابزار به «همه» عرصه‌های شناخت چیزی بجز نسخه‌ای برای فاجعه نیست.
      سنجشِ این فربودِ انکار ناپذیر که تمام زندگی و هستی ما با همه ی تجربیات مان در گرو محور گسترده "رنج ها و لذت ها" معنا می یابد، توسط خرد انجام می شود. به طور کلی در آن گستره، «ارزش» انگاشتن لذت و رنج نیز، جزء غیر قابل امتناع در موجودیت آدمی می باشد. خردگرایی، دادن آگاهانه ی قدرتِ " اراده" به خرد است، تا به جای لذت های ظاهری و یا لذت نما های طبیعت، لذت های با کیفیت تری در آن بیابد و خلق کند.
      همچنین اگر با آن مقدمات فلسفی و معرفت شناسانه ای که در بستر خردگرایی در "کافه دومگو" بیان داشتم به موضوع بنگرید؛ برایتان قابل تبیین می گردد که معنا داشتنِ هرگونه تجربه، ادراک و شناخت جهان اطراف تنها با وجود فرد ادراک کننده معنا خواهند یافت. پس تمام آن جهان و حتی آنچه در آن ظاهرا ارزش و پاد ارزش ممکن است پنداشته شود، در گرو هستی آن انسانِ فاعل و مرکزیت یافته ی آن جهانِ ادراک شده،قابل ارزش دهی و معنادهی خواهند بود.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    8. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-11-2014),sonixax (08-11-2014)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      سنجشِ این فربودِ انکار ناپذیر که تمام زندگی و هستی ما با همه ی تجربیات مان در گرو محور گسترده "رنج ها و لذت ها" معنا می یابد، توسط خرد انجام می شود. به طور کلی در آن گستره، «ارزش» انگاشتن لذت و رنج نیز، جزء غیر قابل امتناع در موجودیت آدمی می باشد. خردگرایی، دادن آگاهانه ی قدرتِ " اراده" به خرد است، تا به جای لذت های ظاهری و یا لذت نما های طبیعت، لذت های با کیفیت تری در آن بیابد و خلق کند.
      همچنین اگر با آن مقدمات فلسفی و معرفت شناسانه ای که در بستر خردگرایی در "کافه دومگو" بیان داشتم به موضوع بنگرید؛ برایتان قابل تبیین می گردد که معنا داشتنِ هرگونه تجربه، ادراک و شناخت جهان اطراف تنها با وجود فرد ادراک کننده معنا خواهند یافت. پس تمام آن جهان و حتی آنچه در آن ظاهرا ارزش و پاد ارزش ممکن است پنداشته شود، در گرو هستی آن انسانِ فاعل و مرکزیت یافته ی آن جهانِ ادراک شده،قابل ارزش دهی و معنادهی خواهند بود.
      شما باز تا قافیه به تنگ آمد خردگرایی را به ادراک محض ِ موجود ذی‌شعور تقلیل دادید و صفحه‌ی «لذت و احساس و عاطفه و تجربه و علم و خرافه و .. همه خرد هستند» را از نو برای ما گذاشتید. پس کارتان را ساده می‌کنم: این‌ها که شما می‌گویید پیوند چندانی با جنبش فلسفی که ما از آن صحبت می‌کنیم ندارند، و نام برازنده‌ی آن «ذهن‌باوری»ست نه «خردگرایی». برای آنکه نوشته‌های ما برایتان «معنا»ی بهتری پیدا بکنند همه جا بجای واژه‌ی خردگرایی و خرد بگذارید منطق و عقلانیت، ما هم به جای خرد در نوشته‌های شما باید بگذاریم ذهن.

      خرد برای ما روشی‌ست بسیار خاص و تحت پروتوکولی بسیار باریک برای اعطای «معنا» به این تجربیات و … که توسط ذهن ما درک شده، و ما به قدمت تاریخ فلسفه درپی روشی برای یافتن چیزی بیرونی و عینی‌تر از آن برای اثبات اصالت این تجربیات و … بوده‌ایم، «از کجا معلوم وقتی چشمانم را می‌بندم دنیا محو نمی‌شود»، «آیا من بودم که پروانه را در خواب دیدم یا پروانه بود که مرا؟» و … ویتگنشتاین پرسشهایی از این دست می‌پرسید و من گمان می‌کنم هرچند پوزیتیویسم منطقی بن‌بست فلسفی بود ولی دلیل نمی‌شود که بگوییم آن سؤالات اشتباه بودند.
      بگذریم، جدا از این بحث که مشخص شد ما داریم درباره‌ی چیزهای متفاوت صحبت می‌کنیم، الان من برایم جالب شده بدانم اگر ذهن آدمی معیار همه‌ی معناهاست، چه تفاوت عینی و قابل درکی وجود دارد میان تجربیات ذهنی(«خرد»)شما و همان یک بیمار اسکیزوفرونیک؟ آیا فقط این نیست که جمع تصمیم گرفته بی‌هیچ دلیل موجهی جمله تجربیات او را برچسب بزند چون با احوال خودشان متناسب‌تر بوده؟ صرف درک‌پذیر شدن چیزی آنرا بخردانه نمی‌کند، خرد به هماهنگی آن با کُدی عقلانی زمانی که ما آن عقلانیت را به هر چیز دیگری ترجیح داده باشیم گفته می‌شود. شما ممکن است بلیت اتوبوس لازم داشته باشید، یکی آنرا از یک هفته پیش خریداری کرده و دیگری وسط ایستگاه و به هنگام سوار شدن به اتوبوس درگیر یافتن فروشنده است. هر دو تجربه تحت رهیافت ذهن‌باور شما قابل درک هستند اما یکی انطباق بیشتری با بخردانگی دارد تا دیگری، پس تقلیل خرد به ذهن هروقت که قافیه به تنگ آمد استراتژی خوبی نیست.

      همچنانکه من پیشتر هم گفته‌ام «لذت» نه فقط یک پروسه‌ی بیوشیمیایی‌ست، و نه فقط ما نیم قرنی‌ست با آن آشنایی کامل داریم، بلکه حتی می‌توانیم میزان آنرا هم اندازه بگیریم و به نحو کاملاً شیمیایی آنرا بازتولید بکنیم. این لذت جسمانی با آن لذت معنوی که شما می‌گویید متفاوت است، و از آنجاکه ما هیچ معیاری برای سنجش میزان آن نداریم باز به همان مشکل نسبی بودن تا سرحد بی‌معنایی برمی‌خورد، شما از کجا می‌دانید که تجربه‌ی شخصی‌تان مبنی بر «لذت بیشتر از کنش والاتر» با همان فرکانس در دیگران هم همواره حقیقت دارد؟ من می‌دانم که بنگ زدن و کس کردن در شما و من و اصغری و بتهوون و افلاطون یک میزان و یک شکل لذت می‌آفریند چون می‌توانم سطوح سرتونین و دوپامین و آکسی‌توسین و.... خونشان را بلافاصله قبل و بعد از سکس و بنگ اندازه‌گیری و مقایسه بکنم، و از آنجاکه جمع ابنای بشری تصمیم گرفته‌اند اصالت بیشتری برای این آزمایش قائل بشوند آنرا به عنوان یک فکت ِ جهان‌شمول صادر بکنم، از جنس همین ادعای ثقیلی که شما می‌کنید :

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      تا به جای لذت های ظاهری و یا لذت نما های طبیعت، لذت های با کیفیت تری در آن بیابد و خلق کند.
      Dariush این را پسندید.
      زنده باد زندگی!

    10. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (08-12-2014),Russell (08-12-2014),sonixax (08-12-2014)

    11. #6
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      شما باز تا قافیه به تنگ آمد خردگرایی را به ادراک محض ِ موجود ذی‌شعور تقلیل دادید و صفحه‌ی «لذت و احساس و عاطفه و تجربه و علم و خرافه و .. همه خرد هستند» را از نو برای ما گذاشتید. پس کارتان را ساده می‌کنم: این‌ها که شما می‌گویید پیوند چندانی با جنبش فلسفی که ما از آن صحبت می‌کنیم ندارند، و نام برازنده‌ی آن «ذهن‌باوری»ست نه «خردگرایی». برای آنکه نوشته‌های ما برایتان «معنا»ی بهتری پیدا بکنند همه جا بجای واژه‌ی خردگرایی و خرد بگذارید منطق و عقلانیت، ما هم به جای خرد در نوشته‌های شما باید بگذاریم ذهن.

      خرد برای ما روشی‌ست بسیار خاص و تحت پروتوکولی بسیار باریک برای اعطای «معنا» به این تجربیات و … که توسط ذهن ما درک شده، و ما به قدمت تاریخ فلسفه درپی روشی برای یافتن چیزی بیرونی و عینی‌تر از آن برای اثبات اصالت این تجربیات و … بوده‌ایم، «از کجا معلوم وقتی چشمانم را می‌بندم دنیا محو نمی‌شود»، «آیا من بودم که پروانه را در خواب دیدم یا پروانه بود که مرا؟» و … ویتگنشتاین پرسشهایی از این دست می‌پرسید و من گمان می‌کنم هرچند پوزیتیویسم منطقی بن‌بست فلسفی بود ولی دلیل نمی‌شود که بگوییم آن سؤالات اشتباه بودند.
      خیر؛
      "خرد" به تنهایی یک روش نیست! بلکه یک تواناییست برای تشخیص فربود، در کنار سایر توانایی های آدمی.
      همچنین لازم است در اینجا تمایز قایل شد میان خردگرایی به عنوان باور به اصالت خرد در حوزه ی معرفت شناسیِ صرف آن؛ با خردگرایی به عنوان یک جهانبینی چونان روشی سیستماتیک و گسترده برای استفاده از خرد جهت شناخت و تبیین جهان و عمل بر مبنای آن شناخت.
      برای من جهانبینی خردگرایی بر روی بستر آن دسته از مقولات بدیهی معرفت شناختی(اصالت خرد) قرار گرفته است که ممکن است با یک خردگرای دیگر متفاوت باشند!
      آنچه من به عنوان موقعیت غیرقابل امتناع انسان در گستره ی رنج ها و لذت ها بیان نمودم، حکم یک اصل بدیهی و اساسی را دارد که در بنیان این جهانبینی است.
      ولی استفاده ی روشمند و هدفمند از خرد در گرو آن مقوله ی بدیهی جهت یافتن لذت های بیشتر در راستای فربودگرایی، جهانبینی خردگرایی را تشکیل می دهد.
      به همین خاطر من در بسیاری از نوشتارهایم پیرامون خردگرایی، آن را با پیشوند(فلسفه/جهانبینی) توصیف می نمایم.
      فکر می کنم در مورد تعریفم و برداشتم از واژه "خردگرایی" تاکنون به قدر کافی نوشته ام. حال شما مختارید مرا "ذهن باور" بخوانید یا هر چیزی دیگر.






      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      الان من برایم جالب شده بدانم اگر ذهن آدمی معیار همه‌ی معناهاست، چه تفاوت عینی و قابل درکی وجود دارد میان تجربیات ذهنی(«خرد»)شما و همان یک بیمار اسکیزوفرونیک؟ آیا فقط این نیست که جمع تصمیم گرفته بی‌هیچ دلیل موجهی جمله تجربیات او را برچسب بزند چون با احوال خودشان متناسب‌تر بوده؟ صرف درک‌پذیر شدن چیزی آنرا بخردانه نمی‌کند، خرد به هماهنگی آن با کُدی عقلانی زمانی که ما آن عقلانیت را به هر چیز دیگری ترجیح داده باشیم گفته می‌شود. شما ممکن است بلیت اتوبوس لازم داشته باشید، یکی آنرا از یک هفته پیش خریداری کرده و دیگری وسط ایستگاه و به هنگام سوار شدن به اتوبوس درگیر یافتن فروشنده است. هر دو تجربه تحت رهیافت ذهن‌باور شما قابل درک هستند اما یکی انطباق بیشتری با بخردانگی دارد تا دیگری،
      بله! ما به خاطر اعتبار بیشتری که برای تجربیات خودمان قایل هستیم، تجربیات فرد اسکیزوفرنیک را توهم می خوانیم. در حالیکه کاملا محتمل است که ما در توهم باشیم نه کسی که او را اسکیزوفرنیک می نامیم. یکی از نقد های اساسی من بر روانشناسی که پیش تر در همین انجمن مطرح کرده ام نیز در این مورد بود که روان شناسان چه طور هنگامی که واجد یک معیار معرفت شناسی محکم نیستند، به سادگی دیگران را با عناوین متوهم و یا بیمار می خوانند؟




      همچنانکه من پیشتر هم گفته‌ام «لذت» نه فقط یک پروسه‌ی بیوشیمیایی‌ست، و نه فقط ما نیم قرنی‌ست با آن آشنایی کامل داریم، بلکه حتی می‌توانیم میزان آنرا هم اندازه بگیریم و به نحو کاملاً شیمیایی آنرا بازتولید بکنیم. این لذت جسمانی با آن لذت معنوی که شما می‌گویید متفاوت است، و از آنجاکه ما هیچ معیاری برای سنجش میزان آن نداریم باز به همان مشکل نسبی بودن تا سرحد بی‌معنایی برمی‌خورد، شما از کجا می‌دانید که تجربه‌ی شخصی‌تان مبنی بر «لذت بیشتر از کنش والاتر» با همان فرکانس در دیگران هم همواره حقیقت دارد؟ من می‌دانم که بنگ زدن و کس کردن در شما و من و اصغری و بتهوون و افلاطون یک میزان و یک شکل لذت می‌آفریند چون می‌توانم سطوح سرتونین و دوپامین و آکسی‌توسین و.... خونشان را بلافاصله قبل و بعد از سکس و بنگ اندازه‌گیری و مقایسه بکنم، و از آنجاکه جمع ابنای بشری تصمیم گرفته‌اند اصالت بیشتری برای این آزمایش قائل بشوند آنرا به عنوان یک فکت ِ جهان‌شمول صادر بکنم، از جنس همین ادعای ثقیلی که شما می‌کنید
      پیشتر هم نگاشته بودم که سخن من از "لذت بیشتر" چیزی ماورایی نیست! همان طور که اشاره کردید، با دانش امروز می توان حتی میزان لذت را در انجام یک کنش در افراد نیز سنجید. و البته معیار اصلی همچنان درک خود فرد از میزان لذت بخش بودن یک کنش می باشد.
      همچنین اگر در نوشتارهای پیشینم بیشتر دقت کرده بودید؛ در می یافتید که من همواره بر شخصی بودن و نسبی بودن ارزش کنش ها به عنوان لذت خردگرایانه در گرو شرایط زندگی افرادِ خردگرا اشاره داشته ام.
      برای نمونه: ممکن است شرایط زندگی و اجتماعی یک فرد خردگرا در شرایطی بوده که امیدش به زندگی و تجربه لذت های بیشتر، موجب می شود به سلامتی و تناسب اندام و تغذیه مناسب و ... بپردازد و از دود و مواد دوری کند.
      اما؛
      شرایط زندگی یک خردگرای دیگر، آنچنان مهلک است که بنگ و مواد حکم نقل و نبات را برایش دارند و در هدف خردگرایانه اش برای مرگ لحظه شماری می کند.
      حال میزان دانایی افراد، تفاوت های جسمانی،جنسی، سن و سال و غیره را هم در نظر بگیرید. همه ی این افراد خردگرا هستند اگر بر حسب شرایط زندگی خود، ساز و کار روشمند خردگرایی را به کار ببندند.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    12. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (08-29-2014),sonixax (08-30-2014)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      خوشحال خواهم شد نظر دیگر دوستان را بشنوم.

      از سرسخت‌ترین منتقدین خردگرایی، بلاتردید نیچه است. نیچه خردگرایی به سختی به سخره می‌گیرد و خردگرایان را به گوژپشت‌هایی تشبیه می‌کند که از هر گذری که عبور می‌کنند باری بر دوش‌شان افزوده می‌گردد. او خردگرایی و عقل‌باوری نه یک راهِ حل و نه هتا یک ایده‌ئولوژی، بلکه آن را یک خرافه‌ی عامه‌پسندِ مضحک می‌شناسد! از سقراط تا کانت، توسطِ او با چنان عباراتِ سنگینی مورد تمسخر واقع می‌شوند که قابل باور نیست که از زبانِ فرزانه‌ای چون نیچه چنین عباراتی خارج شده باشد.

      سنگین‌ترین نقدهای نیچه به خردگرایی به ترتیب در فراسوی نیک و شر، تبارشناسی اخلاق، چنین گفت زرتشت و حکمتِ شادان یافت می‌شوند (من ابدا به کتابِ اراده‌ی معطوف به قدرت اعتبار نمی‌ورزم که بخواهم از آن برای درکِ اندیشه‌های نیچه بهره بجویم). در تبارشناسی اخلاق او به نوعی به روانشناسی خردگرایی می‌پردازد و آن را به شکلی تلاشی برای یافتنِ مجهولاتی در معلومات می‌بیند. او بزرگترین محصولِ خردگرایی (یعنی اخلاق) را در آن به نقدی تیز و برنده می‌کشد و اخلاقِ خردگرایانه را بی‌مهابا با اخلاق و روح مسیحی مقایسه می‌کند.

      اما شوری که او در کتاب ِ فراسوی نیک و شر به پا می‌کند براستی بی‌نظیر است. اوج نبوغِ زبانی، اندیشه‌ی انتقادی و درخششِ فلسفیِ او در این کتاب، به ویژه در فصول نخست‌اش متبلور است. من در ادامه چند نقل قول از آن کتاب در اینجا خواهم گذاشت تا ببینم نظر دوستان دیگر در این مورد چیست؟
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    14. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (09-02-2014),Russell (08-09-2014),sonixax (08-09-2014)

    15. #8
      شناس
      Points: 2,058, Level: 27
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 92
      Overall activity: 14.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      azadah آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      68
      جُستارها
      3
      امتیازها
      2,058
      رنک
      27
      Post Thanks / Like
      سپاس
      39
      از ایشان 148 بار در 61 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      خوشحال خواهم شد نظر دیگر دوستان را بشنوم. از سرسخت‌ترین منتقدین خردگرایی، بلاتردید نیچه است. نیچه خردگرایی به سختی به سخره می‌گیرد و خردگرایان را به گوژپشت‌هایی تشبیه می‌کند که از هر گذری که عبور می‌کنند باری بر دوش‌شان افزوده می‌گردد. او خردگرایی و عقل‌باوری نه یک راهِ حل و نه هتا یک ایده‌ئولوژی، بلکه آن را یک خرافه‌ی عامه‌پسندِ مضحک می‌شناسد! از سقراط تا کانت، توسطِ او با چنان عباراتِ سنگینی مورد تمسخر واقع می‌شوند که قابل باور نیست که از زبانِ فرزانه‌ای چون نیچه چنین عباراتی خارج شده باشد. سنگین‌ترین نقدهای نیچه به خردگرایی به ترتیب در فراسوی نیک و شر، تبارشناسی اخلاق، چنین گفت زرتشت و حکمتِ شادان یافت می‌شوند (من ابدا به کتابِ اراده‌ی معطوف به قدرت اعتبار نمی‌ورزم که بخواهم از آن برای درکِ اندیشه‌های نیچه بهره بجویم). در تبارشناسی اخلاق او به نوعی به روانشناسی خردگرایی می‌پردازد و آن را به شکلی تلاشی برای یافتنِ مجهولاتی در معلومات می‌بیند. او بزرگترین محصولِ خردگرایی (یعنی اخلاق) را در آن به نقدی تیز و برنده می‌کشد و اخلاقِ خردگرایانه را بی‌مهابا با اخلاق و روح مسیحی مقایسه می‌کند. اما شوری که او در کتاب ِ فراسوی نیک و شر به پا می‌کند براستی بی‌نظیر است. اوج نبوغِ زبانی، اندیشه‌ی انتقادی و درخششِ فلسفیِ او در این کتاب، به ویژه در فصول نخست‌اش متبلور است. من در ادامه چند نقل قول از آن کتاب در اینجا خواهم گذاشت تا ببینم نظر دوستان دیگر در این مورد چیست؟
      چه تفاوتی میان خرد و عقل وجود دارد . ممنون می شوم اگر بطور خلاصه در چند سطر بیان بفرمائید .

    16. یک کاربر برای این پست سودمند از azadah گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-23-2014)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی azadah نمایش پست ها
      چه تفاوتی میان خرد و عقل وجود دارد . ممنون می شوم اگر بطور خلاصه در چند سطر بیان بفرمائید .
      درود.
      به معنای تحت‌اللفظی، عقل ابزار است و خردگرایی روش.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    18. 5 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (10-24-2014),kourosh_bikhoda (10-25-2014),Russell (10-24-2014),sonixax (10-24-2014),مزدك بامداد (12-08-2014)

    19. #10
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی azadah نمایش پست ها
      چه تفاوتی میان خرد و عقل وجود دارد . ممنون می شوم اگر بطور خلاصه در چند سطر بیان بفرمائید .
      هیچ, خرد برابر پارسی همان "عقل" است که هر دو در انگلیسی میشوند reason.

      خرد = reason
      خـِردین / خردورزانه = rational
      خردگر - خردورز = reasoner
      خردورزی ‌= reasoning
      خردورزیدن = to reason
      ...

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM
    2. نوشتار‌های پیرامون شهوت‌گرایی (Eroticism)
      از سوی Mehrbod در تالار داستا‌ن‌هایِ اروتیک
      پاسخ: 4
      واپسین پیک: 08-23-2013, 05:30 PM
    3. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    4. پیشبردگرایی - Pragmatism
      از سوی Dariush Rahazad در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 13
      واپسین پیک: 03-27-2013, 09:53 AM
    5. پاسخ: 4
      واپسین پیک: 02-27-2013, 08:21 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •