شما انگار متوجه نیستید که چه می گویید. سخن از معاد در صورت ثابت دانستن وجود خدا موجهه. اصلن معاد یک بحث درون دینی هست. شما قبلن خدا را ثابت کردید یا ما ثابت فرض کردیم بعد داریم حالا در مورد معاد صحبت میکنیم. خودتونم همینو اظهار کردید در پیک یکم:
حالا ما این سوتی رو از شما نادیده میگیریم. پس در واقع اینکه میگوید کار خدا بیهوده نیست صغرای برهانی است که قرار است معاد را نتیجه بگیرد.
اولن مفهوم آنتروپی با بی نظمی یکی نیست. این تنها برای فهم بهتر معادل بکار میره. آنتروپی یک مفهوم قابل اندازه گیری فیزیکی است که با بی نظمی مدلسازی میشه. دوم اینکه در یک لیوان محتوی مایعات در فشار و دمای ثابت و پایدار هیچ تغییری در آنتروپی سیستم بوجود نمیاد که بخواد حرکات کاتوره ای ذرات با اون توجیه بشه. مساله روشنه، ذرات درون مایعات بصورت بی نظم و تصادفی تغییر مکان میدن. مثل تغییر مکان شما از جایی به جای دیگه. این دیگه ارتباطی به آنتروپی سیستم نداره. سوم اینکه سایر مواردی که مثال زده شد یا توسط sonixax نام برده شد هم شامل میشوند. آنها چطور؟ چهارم اینکه شکلی از جهان مثال نزدید که بشه در اونصورت جهان رو در مقایسه با این جهان بی نظم نام برد.
خیر اینطور نیست. شما از فلسفهی علم و چارچوب فلسفه در دنیای امروز آگاهی کافی ندارید. امروز فلسفه محدود به نشستن در کنج عزلت و تفکر در باب جهان نیست. امروز فلسفه نیاز به مشاهدات تجربی داره تا در مواردی که علم در اونجاها ساکته به فلسفه باقی بپردازه. علم و فلسفه مکملن با هم دانسته های بشر رو تشکیل می دهند.
با این روضه ای که رفتم، میشه نتیجه گرفت که یک برهان متقن با یک مشاهده نقض میشود.
یکبار دیگه سوالم رو مطرح میکنم اینبار به شکل یک برهان قیاسی:
مقدمه 1: انسان مختار است
مقدمه 2: انسان مجبور به استفاده از اختیار است. پس انسان مجبور است
نتیجه 1: 1 با 2 در تناقض است
نتیجه 2: فرض یک باطل است
مقدمه 2': انسان مختار به استفاده از اختیار است. این یعنی می تواند طبق اختیار خود انتخاب کند که مختار نباشد.
نتیجه 1': انسان می تواند مجبور باشد (نتیجه از 2')
نتیجه 2': نتیجه 1' با مقدمه 1 در تناقض است
نتیجه 3: فرض 1 باطل است
میبینید که در صورتی که اختیار رو یک حکم تفویضی از بیرون در نظر بگیرید دچار گیری فلسفی می شوید که بیرون آمدن از آن محال است.
از نظر فلسفی همه این محدودیت های بیرونی هستند و ناشی از جهان پیرامون. ولی اجبار و اختیاری که در فلسفه و حکمت اسلامی (و نیز بحث شما) مورد بحث قرار دارد یک مختصه درونی انسان است. بنابر این مقایسه این دو فارق است.
هر زمان وقتش رسید در جستاری جداگانه درباره چیستی و مراتب دانش های انسان صحبت میکنیم. فعلن نیازی نیست.
خیر اینطور نیست. من میتوانم بگویم که نیاز به زندگی جاودانه بر اساس تجربیات شهودی انسان از طبیعت به او به ارث رسیده است. انسان ازلی و ابدی بودن ماده و جهان را درک کرده است و خود نیز خواهان آن است. برای رد ادعای شما می توانم به میل انسان به پرواز، زندگی و شنا در زیر آب و مثال های ذهنی فراوانی از این دست اشاره کنم. آیا خدای شما برای آنها هم پاسخی قرار داده است؟ این مسائل تنها خواسته های ذهنی انسان هستند و به قول دیوید هیوم تاثرات هستند که با تصورات (داشته های حسی که از طریق دستگاه حواس به انسان میرسد) فرق دارند ولی از آنها تاثیر میپذیرند و البته هرگز قراتر از آن نمیتوانند بروند.
هیچ اشکالی ندارد در حوزه بحث های عقلی تسلسل جائز است. ما متوجه نشدیم چرا تسلسل باطل است!