• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 7 از 7 نخستیننخستین 1234567
    نمایش پیکها: از 61 به 68 از 68

    جُستار: ایمان به خدا در رویارویی با مرگ!

    1. #61
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      دوستان میتوانم امروز برایتان یک آروین دست یک از خودم بیاورم که هنگام رویارویی با مرگ چه از اندیشه‌ام گذشته!

      از آنجاییکه تا چندی دیگر از جاییکه زندگی میکنم به کشور دیگری برای زندگی خواهم رفت, پیش از رفتن یک آزمون تندرستی رسا (دربرگیرنده‌یِ HIV و
      Syphilis) برای دادن در نگر داشتم و رویهمرفته همه‌یِ فرایند گزیرش (تصمیمگیری) برای بخش بیماری جنسی تا انجام آن فراتر از ٤٨ ساعت هم نمیرفت.

      اکنون اینکه چه در این ٤٨ ساعت داشتیم!

      پیش از هر چیز, در ٢٤ ساعت آغازین میتوانستم بخوبی راستاگیری کوشانِ اندیشه‌یِ خودم در
      مانندِشِ (simulaiton) برآیه‌ها را ببینم که بیشتر از دو تا نبودند و رویداد آنچنان ویژه‌ای دستکم خودآگاهانه نداشتیم.

      هر آینه ٢٤ ساعت دوم داستان سراسر میدگرد, نخست یک خواب اندک و ناآسوده آنجا داریم که از سُهش
      نزدیکی زمانِ آزمون مایه گرفته, سپس اینکه کم کم دریافتم دارم به این میاندیشم که براستی گِرایند (احتمال)
      هستش آفریدگار و آماجمندیِ جهان و پرسشهای فلسفی اینچنینی دیگر چه اندازه است و آیا شایندگی دارند و ندارند و چه!

      سپس به اینکه ایده‌یِ آنچنان بدی نیست اگر آفریدگار هم باشد (نه؟ ), و همینجور هر چه به آزمون
      نزدیکتر میشویم گرایند‌هایِ بیشتری را در نگر میگیرم: روان جاودانه (روح), آفریدگار مهربان, هستش الله!, ...


      و پس از یک خستگی روانیک, یک خواب چند ساعته‌یِ پر از کابوس دارم که دو بار میان اش بیدار میشوم, یکبار در خواب + بوده‌ام, یکبار - !

      سرانجام به روز آزمون نزدیک شده و آنرا داده و در بَیوسش (انتظار) پاسخ در اتاق بیوس نشسته‌ام, اینجا
      دیگر اندیشه‌یِ من رسما مالیخولیایی شده و خنده‌دارانه یادِ این پرسش شوالیه‌یِ نامرده از ناکجاآباد افتاده‌ام:

      صندلی داغ - Ouroboros - برگه 2
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight
      اگر باور به وجود خدا و ابدیت(یا یکی از این دو) رو شرط وجودشون بدونیم حاضری به این باورها تن بدی؟:) (البته هزاران اما و اگر داره ولی فرض میکنیم با درجه بالایی اطمینان وجود داشته باشه)

      پس دارم آنجا به این میاندیشم که اگر جهان ما اینجوری باشد که به هر چه میباوریم گرایند بالاتری در رخداد داشته باشد آیا بهتر است
      نگرشی + در پیش بگیرم (همه چی خوبه) یا نگرشی -, پس خودآگاهانه بر آن میشوم که "آزمودنش زیانی ندارد" و سرگرم بایی‌اندیشی (+) میشوم (((:



      سرانجام و در پایانِ کار, هنگامیکه دریافتم تندرست میباشم و چیزی برای نگرانی نیست, بخش فرنودین
      و خردورزانه مغز ام خود اش را از ژرفنایِ درونم بیرون کشانده! و یکبار دیگر میتوانم فرنودانه بیاندیشم!

      پس در یک گزاره,

      آری, رویارویی و ترس از مرگ شما را میتواند بآسانی به چیزهای دیوانه‌وار اندیشانیده و خداباور کند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (03-06-2013),Anarchy (03-06-2013),Dariush (03-06-2013),Ouroboros (03-06-2013),undead_knight (03-07-2013)

    3. #62
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      نزدیک‌ترین تجربه من به مرگ، چنان سهمگین بود که تا مدتی نمیتوانستم از فکرش خارج شوم. هنگام گذشتن از خیابان ، یک نیسان (همانکه کمی از وانت بزرگتر و قویتر است) با سرعت خیلی زیاد(حدود سدکیلومتر در ساعت) و صدایی کرکننده از نزدیکترین فاصله‌ای که میتواند از کنارم بگذرد و به من نخورد ، رد شد.طوری که دستم روی بدنه ماشین کشیده شد.اگر به من میخورد ، بی‌برو برگرد مرده بودم.تا آنزمان همیشه نوعی حس ضمنی در درونم بود که حالا حالاها زنده‌ام و نخواهم مرد.نوعی اطمینان مبهم در من بود که مرگ به این زودی‌ها به سراغ من نمی‌آید . به گمانم در اکثر افراد این حس کاذب وجود دارد . اما واقعیت دقیقا برعکس این است.ما همیشه در لبه پرتگاه مرگ گام برمیداریم و هر لحظه امکان سقوط ما به دره‌ی مرگ وجود دارد.شرط کافی (و نه لازم) غفلت است.
      مرگ آنقدر مساله‌ی پیچیده‌ای است که حتی اندیشیدن به آن نیز شهامت میخواهد. پذیرفتن اینکه روزی می‌آید که این «منِ آگاه» نباشد، و از آن پس یک بی‌نهایت هست که در آن «من» وجود ندارد (همانطورکه پیش از من نیز یک بی‌نهایت بوده که من در آن نبوده) ، نزاعی‌ هرروزه‌ ست با خود.ترس از رویارویی با مرگ نقطه آغاز دین و فلسفه است.به نظرم ترس از مرگ خیلی قدرتمندتر از عشق به زندگی است (اگرچه افراز این دو امکانپذیر نیست؟) . و گاهی به هنگام اندیشیدن به مرگ چه خوب میتوان دینداران را درک کرد.و اینکه چقدر این سیستم تناسخ فریبنده است!
      اما از نظر من مرگ عادلانه‌ترین پدیده‌ی طبیعی است.چنین نیست؟

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (03-06-2013)

    5. #63
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      مرگ آنقدر مساله‌ی پیچیده‌ای است که حتی اندیشیدن به آن نیز شهامت میخواهد. پذیرفتن اینکه روزی می‌آید که این «منِ آگاه» نباشد، و از آن پس یک بی‌نهایت هست که در آن «من» وجود ندارد (همانطورکه پیش از من نیز یک بی‌نهایت بوده که من در آن نبوده) ، نزاعی‌ هرروزه‌ ست با خود.ترس از رویارویی با مرگ نقطه آغاز دین و فلسفه است.به نظرم ترس از مرگ خیلی قدرتمندتر از عشق به زندگی است (اگرچه افراز این دو امکانپذیر نیست؟)



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      و گاهی به هنگام اندیشیدن به مرگ چه خوب میتوان دینداران را درک کرد.و اینکه چقدر این سیستم تناسخ فریبنده است!
      این ایده‌یِ باززایش را من هرگز خواستنی ندیده‌ام.

      در نوشته‌یِ بالا نیز گرچه دوز شوخی و خنده‌یِ بالایی درون کردم, ولی هر آینه بآسانی میتوانم خودم
      را ببینم که هنگام نزدیکیِ مرگ چگونه نادان و نابخرد میشوم, با این همه باززایش اش باز هم چنگی به دل نمیزند!

      چه سودی دارد زمانیکه ویر (memory) شما تُهیک است؟ ما چیزی به جز
      ویرمان نیستیم و در هیچ نگرشی نمیتوان باززایش را زندگی پس از مرگ دید.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      اما از نظر من مرگ عادلانه‌ترین پدیده‌ی طبیعی است.چنین نیست؟
      عادلانه از این دید که سراغ همه میرود شاید, اگر نه روشنه که کوچکترین دادگری‌ای در مرگ نیست!

      مرگ بزرگترین دشمن آدمی از روز یکم بوده و هست و تا زمانیکه ما از پسِ این دشمن برنیامده
      باشیم از نگر من هنوز در تراز جانوری مانده‌ایم, چه رسد به هومنی و ابرهومنی (super-human)!

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (03-06-2013),Dariush (03-06-2013),undead_knight (03-07-2013)

    7. #64
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      این ایده‌یِ باززایش را من هرگز خواستنی ندیده‌ام.

      در نوشته‌یِ بالا نیز گرچه دوز شوخی و خنده‌یِ بالایی درون کردم, ولی هر آینه بآسانی میتوانم خودم
      را ببینم که هنگام نزدیکیِ مرگ چگونه نادان و نابخرد میشوم, با این همه باززایش اش باز هم چنگی به دل نمیزند!

      چه سودی دارد زمانیکه ویر (memory) شما تُهیک است؟ ما چیزی به جز
      ویرمان نیستیم و در هیچ نگرشی نمیتوان باززایش را زندگی پس از مرگ دید.
      به این سادگی هم نیست.درست است که حافظه در بدو تولد از بین میرود اما یک آگاهی کیهانی وجود دارد.یعنی اینکه زندگی کنونی ادامه‌ی راه زندگی پیشین است و اینجا آنچه مهم است آگاهی شخص است.در واقع روند به این شکل است که اگرچه شما حافظه ندارید، اما زندگی شما در ابتدای تولد و زندگی چنان شکل میگیرد (یعنی مثلا شرایط جغرافیایی، خانوادگی ، محیطی و...) که زندگی کنونی‌تان متاثر از دروه‌ی پیشین است.و هر اندازه که آنزمان بار کارمیک( راهنمای1 - راهنمای 2)شما کمتر باشد ، کیفیت زندگی‌تان بهتر است و آگاهی‌تان نیز فزون‌تر.در اینجا اینکه هویتِ من به کلی از بین نمیرود و اینکه جریان آگاهیِ من رو به گسترش خواهد بود، خیلی جذاب است به نظرم.

    8. #65
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      عادلانه از این دید که سراغ همه میرود شاید, اگر نه روشنه که کوچکترین دادگری‌ای در مرگ نیست!

      مرگ بزرگترین دشمن آدمی از روز یکم بوده و هست و تا زمانیکه ما از پسِ این دشمن برنیامده
      باشیم از نگر من هنوز در تراز جانوری مانده‌ایم, چه رسد به هومنی و ابرهومنی (super-human)!
      یعنی از نظر شما اگر مرگ نبود بهتر بود؟

    9. #66
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      و البته، من تصور نمیکنم به همین زودی‌ها نامیرایی دست‌یافتنی باشد؟ مقاله‌ای ، چیزی در این مورد در اختیار دارید که آخرین دستاوردها در این مورد را گزارش کند؟

    10. #67
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      و البته، من تصور نمیکنم به همین زودی‌ها نامیرایی دست‌یافتنی باشد؟ مقاله‌ای ، چیزی در این مورد در اختیار دارید که آخرین دستاوردها در این مورد را گزارش کند؟
      اینجا آورده بودیم: جاودانگی (گفتگوی دانشیک)

      به نمودار AEV در همان جُستار بنگرید داریوش جان.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    11. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (03-07-2013)

    12. #68
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      به نطر من واکنش غیر منطقی در برابر مرگ اصلا هم عجیب نیست:)
      ذهن و بدن ما هرچند تفاوت های زیادی دارند ولی از دید فرگشتیک به یک شکل رفتار میکنند،هدف پایداری هرچه بیشتر سیستمشون هست.
      واکنش های بدن در هنگام نابودی جالب میتونه باشه،مثلا وقتی در حال خفه شدن هستیم شروع به دست و پا زدن میکنیم تا نجات پیدا کنیم.ایده خدا هم یکی از اون دست و پا زدن های ذهنی هست،یعنی ذهن ما در نهایت به دنبال حفط خودش هست و در مقابل نابود شدن چنگ به هر چیزی میزنه که امکان داره نجاتش بدند،هرچند عملش از نگاه ناطر بیرونی دقیقا مثل دست و پا زدن در آبی هست که امکان نجات وجود نداره:)
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    13. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (03-07-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. سخنرانی های حجت الله نیکویی
      از سوی milad0511 در تالار دین
      پاسخ: 16
      واپسین پیک: 03-18-2015, 06:02 PM
    2. ژاپنی ها و آمریکا - الگویی برای ما؟
      از سوی folaani در تالار هماندیشی
      پاسخ: 2
      واپسین پیک: 03-04-2013, 10:04 PM
    3. دروغگویی را از مذهبیون آموختم!
      از سوی folaani در تالار هماندیشی
      پاسخ: 4
      واپسین پیک: 01-25-2013, 08:38 PM
    4. دشنام و دشنام گویی
      از سوی Soheil در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 5
      واپسین پیک: 12-17-2012, 08:28 PM
    5. آزادی اندیشه جرم نیست - برای حجت الله نیکویی
      از سوی sonic در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 2
      واپسین پیک: 11-05-2010, 03:34 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •