• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 1 از 6 123456 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 150

    جُستار: فلسفه چیست؟

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      فلسفه چیست؟

      پیش تر برای این واژه تعریفی تعریفی ساده انگارانه برگزیده بودم و هنگامی که در یک گفتگوی فلسفی حماقتم در برگزیدن چنین تعریفی روشن شد؛
      ماه هاست که هنوز نتوانسته ام تعریفی شامل و مناسب برای این واژه برگزینم.
      شما فلسفه را در یک یا چند جمله چگونه تعریف می نمایید؟
      آیا این واژه قابل تعریف است؟
      مفاهیمی که این واژه را تعریف می کنند چیستی خود را چگونه درمی یابند؟
      ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ
      از آنجاییکه محتمل است با تعاریف برخی از فیلسوفان بزرگ رو به رو شویم؛ امید است که دوستان در این صورت توانایی دفاع از نظر آن فیلسوف را نیز داشته باشند!
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Philo (08-30-2013),Russell (08-24-2013),Soheil (08-25-2013),sonixax (08-23-2013)

    3. #2
      مدیر تالار
      Points: 94,728, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.7%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      وضعیت؟
       
      Empty
       
      kourosh_bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      صهیونیستستان
      نوشته ها
      2,339
      جُستارها
      40
      امتیازها
      94,728
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,209
      از ایشان 4,997 بار در 2,197 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      26 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      برتراند راسل در کتاب اتمیسم منطقی که ترجمه فارسیش هم وجود داره میگه فلسفه آن چیزی است که در موردش نمیدانیم و نیازمندیم برایش تفکر کنیم. در عوض بعضی چیزها هستند که میدانیم و درموردشان در آزمایشگاهها تحقیقات میکنیم و اون چیزها علم هستند. بنابر این هرچه علم بزرگتر میشه فلسفه کوچکتر میشه.

      من با این نظر موافقم و معتقدم علم و فلسفه مکمل هم هستند و روی هم مجموعه پرسش های جهان رو در بر میگیرند.

      چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
      جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
      ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
      ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
      «توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»

      خردگرایی و ایمان ستیزی

    4. 5 کاربر برای این پست سودمند از kourosh_bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (08-24-2013),Russell (08-24-2013),Soheil (08-25-2013),sonixax (08-23-2013),viviyan (08-25-2013)

    5. #3
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      فلسفه آن چیزی است که در موردش نمیدانیم و نیازمندیم برایش تفکر کنیم.
      بر اساس این تعریف؛ هر مفهوم ناشناخته که محتملا نیاز به اندیشیدن هم پیرامون آن لازم است؛ "فلسفه" خواهد بود.
      پس در این تعریف؛ چگونه و چه طور در واژگانی همچون "دانستن" ۱ و "تفکر" ؛ پیشتر مفاهیمی ادراک شده را در نگر گرفته ایم؟به طوری که از مفاهیم آنها
      در جهت تعریف فلسفه به طور مقدم تری سود برده ایم!
      جدا از این پرسش بنیادی؛ از آنجاییکه بیشینه یا گاهی همه ی باورهای یک فیلسوف، نسبی و شک پذیر هستند؛ پس بازنگری در نظام باورهای او موضوعی دایمی
      می باشد که در این صورت با تعریفی که از راسل بیان نمودید؛ فلسفه در تمام این شک ها و بازنگری ها هم جریان دارد.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      در عوض بعضی چیزها هستند که میدانیم و درموردشان در آزمایشگاهها تحقیقات میکنیم و اون چیزها علم هستند. بنابر این هرچه علم بزرگتر میشه فلسفه کوچکتر میشه.
      پس هنگامی که ما به طور بنیادی؛ واقعیت پیده ها را درک می نماییم از فلسفه جدا می شوند و در حیطه "دانش" قرار می گیرند؟
      ولی اگر برای بازنگری بنیادی جهت شک و نقد آن پیده ها خردورزی نماییم؛ چونان است که دوباره از فلسفه سود برده ایم؟

      ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــ
      ۱. knowledge
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    6. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-24-2013),undead_knight (08-25-2013)

    7. #4
      مدیر تالار
      Points: 94,728, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.7%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      وضعیت؟
       
      Empty
       
      kourosh_bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      صهیونیستستان
      نوشته ها
      2,339
      جُستارها
      40
      امتیازها
      94,728
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,209
      از ایشان 4,997 بار در 2,197 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      26 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      پس در این تعریف؛ چگونه و چه طور در واژگانی همچون "دانستن" ۱ و "تفکر" ؛ پیشتر مفاهیمی ادراک شده را در نگر گرفته ایم؟به طوری که از مفاهیم آنها
      در جهت تعریف فلسفه به طور مقدم تری سود برده ایم!
      آیا منظورتون اینه که خودِ دانستن و خودِ تفکر چه هستند؟ و نیاز به تفلسف این زمینه هست؟ در حالیکه فلسفه خودش وابسته به اینهاست؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      پس هنگامی که ما به طور بنیادی؛ واقعیت پیده ها را درک می نماییم از فلسفه جدا می شوند و در حیطه "دانش" قرار می گیرند؟
      بله. تاریخ فلسفه رو نگاه کنید مشخص است. برای نمونه تا همین چند صد سال پیش اتم جزء دارایی های فکری و فلسفه ی یک فیلسوف بود. ولی اکنون در آزمایشگاه ها با میکروسکوپ و وسایل علمی مورد بررسیه. خیلی چیزها قبلن در حیطه فلسفه بودند ولی امروز با یک ابزار یا روش علمی سر و کار دارند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      ولی اگر برای بازنگری بنیادی جهت شک و نقد آن پیده ها خردورزی نماییم؛ چونان است که دوباره از فلسفه سود برده ایم؟
      ممکنه اینطور باشه. ممکنه هوز کسانی باشند که درباره اتم بخوان فلسفه ببافند. ولی این چیزی رو عوض نمیکنه. علم و دانش راه خودش رو طی میکنه. بازنگری و شک و نقد هم در علم روش و دستور خودش رو داره و این امر شدنیه بدون اینکه تداخلی در تعاریف راسل از "علم" و "فلسفه" بوجود بیاد.

      توجه بفرمایید که زنده یاد شهید راسل یک ریاضی دان و فیلسوف بود. وی خودش به طور زیبایی ماهیت علم رو در آثار و تراوشات ذهنی خودش تشریح کرده. وی به نظر من شاید لایق ترین فیلسوف باشه که میتونه درباره علم هم نظر بده. حتی شاید هم رده یا بالاتر از کارل پوپر!

      چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
      جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
      ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
      ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
      «توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»

      خردگرایی و ایمان ستیزی

    8. 2 کاربر برای این پست سودمند از kourosh_bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (08-25-2013),sonixax (08-24-2013)

    9. #5
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      آیا منظورتون اینه که خودِ دانستن و خودِ تفکر چه هستند؟ و نیاز به تفلسف این زمینه هست؟ در حالیکه فلسفه خودش وابسته به اینهاست؟
      آری! تنها مشکلی که در این تعریف می بینم.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      ممکنه اینطور باشه. ممکنه هوز کسانی باشند که درباره اتم بخوان فلسفه ببافند. ولی این چیزی رو عوض نمیکنه. علم و دانش راه خودش رو طی میکنه. بازنگری و شک و نقد هم در علم روش و دستور خودش رو داره و این امر شدنیه بدون اینکه تداخلی در تعاریف راسل از "علم" و "فلسفه" بوجود بیاد.
      پس با این دیدگاه موافق هستید که در درخت باورهای ما، ادراکات فلسفی، نقش ریشه را برای شاخ و برگ های دانش های تجربی دارد؟!

      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    10. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_bikhoda (08-26-2013),sonixax (08-26-2013)

    11. #6
      مدیر تالار
      Points: 94,728, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.7%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      وضعیت؟
       
      Empty
       
      kourosh_bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      صهیونیستستان
      نوشته ها
      2,339
      جُستارها
      40
      امتیازها
      94,728
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,209
      از ایشان 4,997 بار در 2,197 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      26 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      آری! تنها مشکلی که در این تعریف می بینم.
      به نظر شما آیا برای فکر کردن و تفکر هم نیاز به تعریف هست؟ یعنی برای شما در این بحث اشکال و ایرادی در فهم و درک این دو مفهوم بوجود آمده؟


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      پس با این دیدگاه موافق هستید که در درخت باورهای ما، ادراکات فلسفی، نقش ریشه را برای شاخ و برگ های دانش های تجربی دارد؟!
      فکر نمیکنم. گمان میکنم برعکس باشه. به قول استاد داوود هیوم که من ازش خیلی درس گرفتم در فلسفه، تاثرات ناشی از تجربیات هستند که یپش زمینه تصورات فکری هستند. تاثرات میوه و نتیجه تجربه هستند و تصورات ماحصل تفکرند. تصور چیزی جز کم و زیاد کردن و پروسس کردن تاثرات تجربی نیست. از طرفی هم روشنه که حواس نمیتونند چیزی ورای خودشون رو تبدیل به تاثرات (تجربه) برای ما بکنند. بنابر این تفکر و تصور همان چیزی است که قبلن تجربه شده.

      چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
      جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
      ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
      ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
      «توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»

      خردگرایی و ایمان ستیزی

    12. 2 کاربر برای این پست سودمند از kourosh_bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-27-2013),سامان (08-26-2013)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      بنابر این هرچه علم بزرگتر میشه فلسفه کوچکتر میشه.
      این نگرشی نادرست اما رایج است در موردِ فلسفه. اساسا فلسفه چنین رابطه‌ای با علم ندارد و من اتفاقا می‌اندیشم که فلسفه با رشد و گسترشِ علوم هم حوزه‌‌اش گسترده‌تر می‌شود و هم نیاز به آن بیشتر احساس می‌شود. علم جایگاهِ شناخت است، فلسفه اما علاوه بر شناخت معنا را نیز می‌کاود و این کاری‌ست که علم هرگز به آن کاری ندارد. علم می‌تواند چیستیِ ما را توضیح دهد، اما این فلسفه است که به کیستیِ ما می‌پردازد. به عنوانِ نمونه «پوچ» یا «هیچ» از نظرِ علمی تعریفی یک خطی و کاملا مشخص دارد که جای هیچ بحثی در آن نیست. اما همین یک کلمه را بدهید به یک فیلسوف همچون ویتگنشتاین یا سارتر تا یک کتاب پیرامون‌اش بنویسد. فلسفه در مقامِ شناخت شاید حوزه‌اش کوچک شده باشد، اما در حوزه‌ی معنا هرچه علم بیشتر پیش می‌رود، دامنه‌ی فلسفه نیز افزایش می‌یابد و شاید امروز دیگر فسلسوفانی چون کانت یا ارسطو نمی‌بینیم، اما با دگرگون شدنِ نگاهمان به فلسفه و علم، در هر دوره نسلِ جدیدی از فلاسفه بر‌می‌آیند و فلسفیدن معنایی نو می‌یابد(بنا بر ضرورت)، در حالیکه علم هم معنا و هم کاربردش همیشه یگانه است؛ اینگونه می‌شود که شما می‌بینید هر دوره‌ای فیلسوفِ خودش را دارد(یا هر فیلسوفی دوره‌ی خودش را دارد!).

      ما فلسفه‌ی علم داریم و فلسفه‌ی علوم هم داریم ( از قبیلِ فلسفه‌ی تاریخ، فلسفه‌ی مزداهیک، فلسفه‌ی هنر و... ) ... .
      Russell این را پسندید.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    14. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (08-25-2013),sonixax (08-24-2013),undead_knight (08-25-2013)

    15. #8
      مدیر تالار
      Points: 94,728, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.7%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      وضعیت؟
       
      Empty
       
      kourosh_bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      صهیونیستستان
      نوشته ها
      2,339
      جُستارها
      40
      امتیازها
      94,728
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,209
      از ایشان 4,997 بار در 2,197 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      26 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      این نگرشی نادرست اما رایج است در موردِ فلسفه.
      البته نگرش راسل هست.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      فلسفه اما علاوه بر شناخت معنا را نیز می‌کاود و این کاری‌ست که علم هرگز به آن کاری ندارد. علم می‌تواند چیستیِ ما را توضیح دهد، اما این فلسفه است که به کیستیِ ما می‌پردازد. به عنوانِ نمونه «پوچ» یا «هیچ» از نظرِ علمی تعریفی یک خطی و کاملا مشخص دارد که جای هیچ بحثی در آن نیست. اما همین یک کلمه را بدهید به یک فیلسوف همچون ویتگنشتاین یا سارتر تا یک کتاب پیرامون‌اش بنویسد
      باز هم مشکلی در تعریف راسل ایجاد نمیشه. علم هم میتونه وارد مقوله های بالا بشه. شاید هم شده باشه و هنوز به نتیجه نرسیده. مثلن زمانیکه اتم امری فلسفی بود، یکی مانند شما در یک انجمن مانند اینجا همین نطق رو در دفاع از گستردگی و شکست ناپذیری فلسفه ارائه میکرد. همین الان هم تئوری وحدت تا حد زیادی فلسفی است. راه دور نریم. تئوری نسبیت هم فلسفی است. خب البته علت اینه که درک و دریافت بشر از این تئوری ها اندکه و بنابر این روی به تفکر و تفلسف میاره.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      ما فلسفه‌ی علم داریم و فلسفه‌ی علوم هم داریم ( از قبیلِ فلسفه‌ی تاریخ، فلسفه‌ی مزداهیک، فلسفه‌ی هنر و... ) ... .
      بله چون اینها همه حوزه تفکر هم هستند. فلسفه تاریخ مثلن فلسفه است. ولی خود تاریخ علم هست. فلسفه ی علمِ تاریخ.
      Rationalist این را پسندید.

      چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
      جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
      ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
      ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
      «توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»

      خردگرایی و ایمان ستیزی

    16. یک کاربر برای این پست سودمند از kourosh_bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-26-2013)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      البته نگرش راسل هست.
      با احترام به ایشان و جایگاهِ والا و ارجمندشان، ولی قرار نیست که هرچه ایشان می‌گویند به سببِ آنکه «برتراند راسل» هستند پذیرفتنی و درست باشد. ما حداقل می‌دانیم که ایشان در موردِ ویتگنشتاین دچارِ لغزش‌هایی غریبی شده بودند!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda نمایش پست ها
      باز هم مشکلی در تعریف راسل ایجاد نمیشه. علم هم میتونه وارد مقوله های بالا بشه. شاید هم شده باشه و هنوز به نتیجه نرسیده. مثلن زمانیکه اتم امری فلسفی بود، یکی مانند شما در یک انجمن مانند اینجا همین نطق رو در دفاع از گستردگی و شکست ناپذیری فلسفه ارائه میکرد. همین الان هم تئوری وحدت تا حد زیادی فلسفی است. راه دور نریم. تئوری نسبیت هم فلسفی است. خب البته علت اینه که درک و دریافت بشر از این تئوری ها اندکه و بنابر این روی به تفکر و تفلسف میاره.
      امروز فلسفه از آن شکل‌اش که در پیِ شناختِ ناشناخته‌ها باشد، خارج شده و دیگر فیلسوفی را نمی‌یابید که به شما در موردِ کائنات و ریزذره‌ها بخواهد داده بدهد. من تعریفِ سامانِ گرامی را با قدری دگرگونی می‌پذیرم: فلسفه نوعی اندیشیدنِ روشمند است که در آن کوششِ شخصِ اندیشه‌گر بر این است که نخست پرسش‌هایی شفاف و درست بسازد، سپس آنها را با پرداختن به تمامِ جنبه‌های اساسیِِ‌شان و با دوری‌جویی از آفاتِ درست‌اندیشی پاسخ بگوید و همینطور تا حل کاملِ مساله پیش رود. بنابراین فلسفه تنها شناخت نیست، بلکه همین که شما بتوانید درست پرسیدن را بیاموزید و توانایی نگرشِ عالمانه به مسائل را داشته باشید، اولین و مهمترین گام را برای فلسفیدن برداشته‌اید. در مواقع، همانطور که پیشتر هم گفته‌ام، ارزشِ اصلیِ فلسفه از نگاهِ من همان هنرِ پرسیدن است. پرسش‌هایی که شما در فلسفه می‌یابید هرگز جایی نمی‌بینید: هستی، اخلاق، مرگ، وجود، معنا، نیستی... تمام اینها مسائلی فلسفی هستند. از سویی دیگر وجودِ اشتراک میانِ اموری که هم در فلسفه و هم در علوم مطرح هستند، بی‌اعتباریِ نگرشِ فلسفی را الزاما نمی‌رساند. نگاه کنید به آنچه ویتگنشتاین پیرامون زبان و منطق گفته و پرداخته، که علارغمِ جداییِ زبان و منطق از حوزه‌ی فلسفه و تبدیل شدنِ هردویِ آنها به یک علمِ مستقل، همچنان معتبر، اصیل، درخشان و ناب‌ است!

      همچنین، آنچه اساسی‌ست تغییر و بهبود روش‌ها و اسلوب‌ها به سوی بهترین شکلِ ممکن است وگرنه همه‌ی علوم در جاهایی دچار لغزش‌های بزرگی شده‌اند. اعتبارِ یک علم (یا یک روشِ شناخت) در روش‌ها و سرچشمه‌های شناخت‌اش است.

      از دامانِ همین اندیشیدنِ روشمند است که علومی چون منطق متولد و پرورش یافته‌اند. پس اگر می‌گویند فلسفه مادرِ علوم است، بیراه نیست، چرا که می‌دانیم که همین تلاشِ مستمرِ ذهنِ بشر برای یافتنِ یا تنظیم کردنِ اسلوبی معتبر و درست برای اندیشیدن است که امروز می‌توانیم داوریِ درست پیرامونِ جهانِ خود داشته باشیم و اگرچه امروز ابزارهای شناختِ گوناگونی(مزداهیک، فیزیک، منطق ...) در دسترس داریم، اما از آنجا که اسلوبِ همگی یکی‌ست، نتایج و دریافت‌ها همیشه یکی هستند، اگرچه بیان متفاوت باشد.

      در نخستین گام، مساله‌ را درست شناخته و به آن می‌اندیشیم، سپس پرسش‌های شفاف و درست می‌سازیم، سپس منابعِ آگاهی و دریافت را می‌یابیم و در نهایت سعی می‌کنیم با پرهیز از آفاتِ درست‌اندیشی، پرسش‌ها را پاسخ بگوییم. پس اگر بگوییم درست‌اندیشی (که شامل سنجشگرانه‌اندیشی نیز می‌شود) یک هنر است، بیراه نگفته‌ایم، چون عده‌ای بسیار قلیل از مردم اینگونه اندیشه می‌کنند.

      من می‌خواستم جایی را برای تمایزِ علم و فلسفه مشخص کنم، اما اکنون ترجیح می‌دهم تمایز را میان اندیشیدن و درست اندیشیدن بگذارم. در این معنا گاه فلسفه ابزاری می‌شود در دستِ یک دانشمند و گاه یک فیلسوف خود را در معرضِ پرداختن به یک موضوعِ علمی می‌بیند.
      Russell این را پسندید.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    18. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (09-22-2013),sonixax (09-08-2013)

    19. #10
      مدیر تالار
      Points: 94,728, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.7%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      وضعیت؟
       
      Empty
       
      kourosh_bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      صهیونیستستان
      نوشته ها
      2,339
      جُستارها
      40
      امتیازها
      94,728
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,209
      از ایشان 4,997 بار در 2,197 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      26 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      امروز فلسفه از آن شکل‌اش که در پیِ شناختِ ناشناخته‌ها باشد، خارج شده و دیگر فیلسوفی را نمی‌یابید که به شما در موردِ کائنات و ریزذره‌ها بخواهد داده بدهد. من تعریفِ سامانِ گرامی را با قدری دگرگونی می‌پذیرم: فلسفه نوعی اندیشیدنِ روشمند است که در آن کوششِ شخصِ اندیشه‌گر بر این است که نخست پرسش‌هایی شفاف و درست بسازد، سپس آنها را با پرداختن به تمامِ جنبه‌های اساسیِِ‌شان و با دوری‌جویی از آفاتِ درست‌اندیشی پاسخ بگوید و همینطور تا حل کاملِ مساله پیش رود. بنابراین فلسفه تنها شناخت نیست، بلکه همین که شما بتوانید درست پرسیدن را بیاموزید و توانایی نگرشِ عالمانه به مسائل را داشته باشید، اولین و مهمترین گام را برای فلسفیدن برداشته‌اید. در مواقع، همانطور که پیشتر هم گفته‌ام، ارزشِ اصلیِ فلسفه از نگاهِ من همان هنرِ پرسیدن است. پرسش‌هایی که شما در فلسفه می‌یابید هرگز جایی نمی‌بینید: هستی، اخلاق، مرگ، وجود، معنا، نیستی... تمام اینها مسائلی فلسفی هستند. از سویی دیگر وجودِ اشتراک میانِ اموری که هم در فلسفه و هم در علوم مطرح هستند، بی‌اعتباریِ نگرشِ فلسفی را الزاما نمی‌رساند. نگاه کنید به آنچه ویتگنشتاین پیرامون زبان و منطق گفته و پرداخته، که علارغمِ جداییِ زبان و منطق از حوزه‌ی فلسفه و تبدیل شدنِ هردویِ آنها به یک علمِ مستقل، همچنان معتبر، اصیل، درخشان و ناب‌ است!
      منافاتی ندارد. شما هر کتاب فلسفه رو باز کنید میبینید که با چند پرسش شروع میشه. یا هر فصل از اون با چند پرسش اساسی شروع میشه. مهم اینه که بدونیم چه پرسشی فلسفی است و چه پرسشی علمی ست. مثلن "آیا رنگ وجود دارد؟" فلسفی است یا علمی؟ خود همین پرسش اخیر چی؟ پس میبینید که شیفت دادن موضوع به "پرسش" چیزی رو واقعن حل نمیکنه.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      از دامانِ همین اندیشیدنِ روشمند است که علومی چون منطق متولد و پرورش یافته‌اند. پس اگر می‌گویند فلسفه مادرِ علوم است، بیراه نیست
      در این جستار مشخص نیست هنوز که آیا منطق علم است یا چیز دیگر. ضمنن شنیده بودیم که منطق مادر علوم ست نه فلسفه!

      چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
      جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
      ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
      ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
      «توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»

      خردگرایی و ایمان ستیزی

    20. 2 کاربر برای این پست سودمند از kourosh_bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (09-22-2013),sonixax (09-10-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •