• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 637

    جُستار: جستار آزاد تالار زنامرد

    Hybrid View

    1. #1
      شناس
      Points: 1,122, Level: 18
      Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      چیزی به اسم زن
      وجود ندارد نبود
      مرد یعنی زن مثل
      سرما که یعنی
      نبود گرما
       
      معترض
       
      Tinnitus آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2014
      نوشته ها
      31
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,122
      رنک
      18
      Post Thanks / Like
      سپاس
      195
      از ایشان 19 بار در 12 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      روزی خانمی در برابر نقدهای گسترده و تا حدامکان منطقی و سراسر عقلانی ام؛ چرند بودن و مضحک بودن معیار من(منطق و خرد) را در بحث، با پرسشی تمسخر آمیز بیان نمود:
      "اگر زنان اینچنین پست و ابله هستند، پس مردان که به دنبال آنان اند چه جایگاهی دارند؟"
      اکنون پاسخ شما به پرسش آن خانم که بیان نمودم چیست؟ در جهانی که زنان نقشی کلیدی در گردش روند غیرعقلانی و فرگشتیک آن دارند و ارباب مردان هستند؛ مردانی که بردگی را پذیرفته و از آن لذت هم می برند؛ چه طور می توانند از ظلم و بی انصافی اربابان خود شکایت کنند؟!
      (البته اگر پاسخی متفاوت نسبت به برخی مردان مدافع حقوق مرد، در ذهن دارید؛ بیان بفرمایید!)
      اول، نگویید خانم، بگویید زن. کسداران همینطور خودبه‌خودی برای هم نوشابه باز می‌کنند تنها کم مانده که در پزشکی هم دست ببرند و به جای بیماری‌های زنان بگویند بیماری‌های خانم‌ها پس بهتر است ما مردان آتش‌بیار این توهم خودبرتربینی آنان نشویم.
      دوم، من در این مورد چون تجربه‌ای نداشته‌ام یعنی در هیچ گاه زندگی‌ام در پی کسداران نبوده‌‌ام بلکه تنفری دیرینه از آنان داشته‌ام نمی‌توانم پاسخی درخور بدهم تنها می‌توانم به طور انتزاعی بگویم این به قول مارکسیست‌ها نشان ازخودبیگانگی مردان است. مردانی که همه تاریخ را چه خوب و چه بد، آنان رقم زده‌اند مردانی که پلیدی‌ها و زیبایی‌های دنیا فرآورده کنش آنان است مردانی که تمام فلسفه و ادبیات، اختراع و اکتشاف تاریخ کار آنان است همانطور که جنگ‌ها و جنایت‌ها نیز. در این تاریخ، زنان هیچ گاه حضور نداشته‌اند زیست آنان بخاطر شهوت مردان بوده است اگر در برهه‌ای از تاریخ، مردان به زنان بی میل می‌شدند آنگاه نسل‌شان منقرض می‌شد بنابراین نظر من این است که مردان خود را دست‌کم گرفته‌اند آنان باید به معنای واقعی کلمه، مردسالار بشوند چیزی که در هیچ‌وقت تاریخ بشریت وجود نداشته‌ است و این دروغ گوبلزی کسداران است که متاسفانه مردان دامن‌پوش را قلب ماهیت کرده است.
      ویرایش از سوی Tinnitus : 07-31-2014 در ساعت 10:02 PM

    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Tinnitus نمایش پست ها
      من در این مورد چون تجربه‌ای نداشته‌ام یعنی در هیچ گاه زندگی‌ام در پی کسداران نبوده‌‌ام بلکه تنفری دیرینه از آنان داشته‌ام نمی‌توانم پاسخی درخور بدهم تنها می‌توانم به طور انتزاعی بگویم این به قول مارکسیست‌ها نشان ازخودبیگانگی مردان است.
      اگر براستی چنین است؛ و شما بر خلاف دیگران ضعف و ناتوانی خود را در رهایی از نیاز به زنان، در خودفریبی توجیه نمی کنید؛
      باید درنظر داشته باشید که آتش نفرت به آنان وجود خودتان را نیز می سوزاند. تداوم افکار نفرت آمیز در ذهن و روان موجب هدر رفتن انرژی و قوای روانی می شوند. و زمان گرانبها دایما در این افکار نفرت انگیز تلف می شود. از این رو ابراز نفرت،پدافند از حقوق مردان(؟!) و یا مبارزه با زنانگی ممکن است در کوتاه مدت همچون یک مسکن موجب آرامش خاطر باشند؛ ولی در راستای عقلانیت و نگاه بلند مدت راهکارهایی کودکانه به نظر می رسند.
      به باور من بهترین راهکار، تنها و تنها در پیشروی در گرو مسیر شخصیِ زندگیِ به غایت فردگرایانه و بی تفاوتی از اجتماع می باشد. زیرا در این صورت می توان خود را از پلیدی ها و تاریکی های جهان تا حدی رها ساخت.
      نظرتان چیست؟
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    3. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-06-2014),sonixax (08-06-2014)

    4. #3
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      اگر براستی چنین است؛ و شما بر خلاف دیگران ضعف و ناتوانی خود را در رهایی از نیاز به زنان، در خودفریبی توجیه نمی کنید؛
      باید درنظر داشته باشید که آتش نفرت به آنان وجود خودتان را نیز می سوزاند. تداوم افکار نفرت آمیز در ذهن و روان موجب هدر رفتن انرژی و قوای روانی می شوند. و زمان گرانبها دایما در این افکار نفرت انگیز تلف می شود. از این رو ابراز نفرت،پدافند از حقوق مردان(؟!) و یا مبارزه با زنانگی ممکن است در کوتاه مدت همچون یک مسکن موجب آرامش خاطر باشند؛ ولی در راستای عقلانیت و نگاه بلند مدت راهکارهایی کودکانه به نظر می رسند.
      به باور من بهترین راهکار، تنها و تنها در پیشروی در گرو مسیر شخصیِ زندگیِ به غایت فردگرایانه و بی تفاوتی از اجتماع می باشد. زیرا در این صورت می توان خود را از پلیدی ها و تاریکی های جهان تا حدی رها ساخت.
      نظرتان چیست؟
      فردیت در عصر حاضر (و البته همیشه) چیزی‌ست شبیه به یک جوک است و بدست آمدنی نیست مگر با زیستن در غارهای زاگرس و البرز. اگر آن یکی مسکن است، زندگی در فردیتِ مطلقِ یک سوپر توهم است!
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    5. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-06-2014),sonixax (08-06-2014),Tinnitus (08-06-2014)

    6. #4
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      به باور من بهترین راهکار، تنها و تنها در پیشروی در گرو مسیر شخصیِ زندگیِ به غایت فردگرایانه و بی تفاوتی از اجتماع می باشد. زیرا در این صورت می توان خود را از پلیدی ها و تاریکی های جهان تا حدی رها ساخت.
      درود، رشنالیست حقیقتا باور‌داری می‌شود در جامعه‌ای رو به زوال شانسی برای نجات هست؟ آنهم با دوری از اجتماع؟
      در جنگل‌هایِ آمازون هم دیگر جای بکری نیست، به رسد به شهر.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    7. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-06-2014),Tinnitus (08-06-2014)

    8. #5
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      فردیت در عصر حاضر (و البته همیشه) چیزی‌ست شبیه به یک جوک است و بدست آمدنی نیست مگر با زیستن در غارهای زاگرس و البرز. اگر آن یکی مسکن است، زندگی در فردیتِ مطلقِ یک سوپر توهم است!
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      درود، رشنالیست حقیقتا باور‌داری می‌شود در جامعه‌ای رو به زوال شانسی برای نجات هست؟ آنهم با دوری از اجتماع؟
      در جنگل‌هایِ آمازون هم دیگر جای بکری نیست، به رسد به شهر.
      بدبختانه بسیاری از دوستان قدیمی اینجا، چنان برداشت و پاسخ های نا امید کننده ای در نقد خردگرایی بیان داشته اند؛ که چندان یارای نگاشتن پیرامون آن نیست!
      به هر حال، خلاصه می نویسم؛ که منظورم از فردیت و بی تفاوتی از اجتماع، صرفا با هدف انزوا و تنهایی نیست. چونان که دوری از زنان به معنای آنتی زن بودن نیست.
      ولی آنچه موجب انگیزش این رفتارهای ضد غریزی می شود؛ به نوعی همان نفی و مقابله با" اراده ی کوری" است که شوپنهاور بیان داشته.
      اگر قرار است ارتباطی با دیگران داشته باشیم؛ باید این ارتباط نه از روی نیاز غریزی کورکورانه، بلکه از روی انتخاب آزادانه ی خردگرایی باشد. در حالت اول تنها ارضای غریزه مهم است
      و از این رو می توان انتظار هر نوع بی اخلاقی همچون دروغ و خیانت را داشت؛ ولی در حالت دوم سوژه ها نه از روی نیاز، بلکه از روی آگاهی و اراده و البته مهم تر از همه خودبه خود؛ یکدیگر را
      در پیوند با هم می بینند.
      پس در ملموس ترین نمونه: اگر از دیدگاه خردگرایی به این موضوع بنگریم؛ به ارزشِ اساسی آموختن و دانش اندوزی در این جهانبینی معترف می شویم و این هدف نیز جز با پیوند آگاهانه و آزادانه با دیگر انسان ها چندان تحقق نخواهد یافت. از این رو نیازی نیست داریوش گرامی نگران زیستن در غارهای زاگرس یا البرز باشند!
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    9. 4 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      azarnoosh (08-07-2014),Dariush (08-06-2014),Russell (08-06-2014),sonixax (08-06-2014)

    10. #6
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      بدبختانه بسیاری از دوستان قدیمی اینجا، چنان برداشت و پاسخ های نا امید کننده ای در نقد خردگرایی بیان داشته اند؛ که چندان یارای نگاشتن پیرامون آن نیست!
      به هر حال، خلاصه می نویسم؛ که منظورم از فردیت و بی تفاوتی از اجتماع، صرفا با هدف انزوا و تنهایی نیست. چونان که دوری از زنان به معنای آنتی زن بودن نیست.
      ولی آنچه موجب انگیزش این رفتارهای ضد غریزی می شود؛ به نوعی همان نفی و مقابله با" اراده ی کوری" است که شوپنهاور بیان داشته.
      اگر قرار است ارتباطی با دیگران داشته باشیم؛ باید این ارتباط نه از روی نیاز غریزی کورکورانه، بلکه از روی انتخاب آزادانه ی خردگرایی باشد. در حالت اول تنها ارضای غریزه مهم است
      و از این رو می توان انتظار هر نوع بی اخلاقی همچون دروغ و خیانت را داشت؛ ولی در حالت دوم سوژه ها نه از روی نیاز، بلکه از روی آگاهی و اراده و البته مهم تر از همه خودبه خود؛ یکدیگر را
      در پیوند با هم می بینند.
      پس در ملموس ترین نمونه: اگر از دیدگاه خردگرایی به این موضوع بنگریم؛ به ارزشِ اساسی آموختن و دانش اندوزی در این جهانبینی معترف می شویم و این هدف نیز جز با پیوند آگاهانه و آزادانه با دیگر انسان ها چندان تحقق نخواهد یافت. از این رو نیازی نیست داریوش گرامی نگران زیستن در غارهای زاگرس یا البرز باشند!
      در همین راستا چند سوال دارم، آیا برای رسیدن به این حالت لازم است که همه‌یِ جامعه (همه‌یِ طرفین رابطه) به این آزادی دست یابند؟
      اطلاع‌رسانی به امید اینکه افرادی مثل خود ما با این مفاهیم آشنا شوند چطور؟ کارایی دارد؟ حقیقتش من هم موافقم که در هر جنبشی، تنها اگر در راستای پیشرفت خود و کمک واقعی به دیگران (ولو گروهی اندک) باشد ارزشمند است و ابراز تنفر بی‌هدف چیزی جز اتلاف وقت نیست.
      همچنین، آیا گمان نمی‌کنی که آشنایی مردان با طبیعت زنان می‌تواند (مخصوصا با تجربه) به شناخت بهتر از خود و اهدافشان و در نتیجه آگاهی بهتر خودشان هم کمک می‌کند؟

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    11. 3 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (08-06-2014),Rationalist (08-08-2014),sonixax (08-06-2014)

    12. #7
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      در همین راستا چند سوال دارم، آیا برای رسیدن به این حالت لازم است که همه‌یِ جامعه (همه‌یِ طرفین رابطه) به این آزادی دست یابند؟
      بله! برای هر فردی که بخواهد لذت راستین را بچشد لازم است.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      اطلاع‌رسانی به امید اینکه افرادی مثل خود ما با این مفاهیم آشنا شوند چطور؟ کارایی دارد؟ حقیقتش من هم موافقم که در هر جنبشی، تنها اگر در راستای پیشرفت خود و کمک واقعی به دیگران (ولو گروهی اندک) باشد ارزشمند است و ابراز تنفر بی‌هدف چیزی جز اتلاف وقت نیست.
      همچنین، آیا گمان نمی‌کنی که آشنایی مردان با طبیعت زنان می‌تواند (مخصوصا با تجربه) به شناخت بهتر از خود و اهدافشان و در نتیجه آگاهی بهتر خودشان هم کمک می‌کند؟
      راسل جان این اتفاق باید خود به خود رخ دهد! یعنی در گرو همان زیستنِ فردیِ خردگرایانه.
      در به نقد گذاشتن باور خودمان! در جلب توجه به شکل زیستن نامتعارف ما! اینکه بدون ارتباط با زنان و دیگر انسانها(خصوصا خانواده سنتی) می توان با روحیه ای شاداب و بانشاط زیست. اینکه می توان به زنانگی و غرایز ((نه)) گفت و همچنان در خویشتن خویش به سعادت رسید. این زیستن در عمل موجب جلب توجه دیگران می شود.
      همچنین باید توجه داشت که خردگرایی همچون روزنه ای از نور امید است که در تاریکی مطلق می درخشد. حتی این روزنه امید هم به واسطه رنج کشیدن ها و در خون غلتیدن های خردگرایان تاریخ به دست ما رسیده.
      حال چه طور می شود هنگامی که در خویشتن خود به رهایی و کمال کافی نرسیده ایم؛ بخواهیم به دیگر انسان ها یاری برسانیم؟ انسان هایی که خودآگاهی و خردشان دربست در بردگی فرگشت و غرایز ناخودآگاهشان است و این خرد و تراز تفکر؛ آنها را به موجوداتی بس خطرناک تر و پست تر از حیوانات بدون این توانایی ها تبدیل کرده است.
      Russell این را پسندید.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    13. یک کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-09-2014)

    14. #8
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      بدبختانه بسیاری از دوستان قدیمی اینجا، چنان برداشت و پاسخ های نا امید کننده ای در نقد خردگرایی بیان داشته اند؛ که چندان یارای نگاشتن پیرامون آن نیست!
      به هر حال، خلاصه می نویسم؛ که منظورم از فردیت و بی تفاوتی از اجتماع، صرفا با هدف انزوا و تنهایی نیست. چونان که دوری از زنان به معنای آنتی زن بودن نیست.
      ولی آنچه موجب انگیزش این رفتارهای ضد غریزی می شود؛ به نوعی همان نفی و مقابله با" اراده ی کوری" است که شوپنهاور بیان داشته.
      اگر قرار است ارتباطی با دیگران داشته باشیم؛ باید این ارتباط نه از روی نیاز غریزی کورکورانه، بلکه از روی انتخاب آزادانه ی خردگرایی باشد. در حالت اول تنها ارضای غریزه مهم است
      و از این رو می توان انتظار هر نوع بی اخلاقی همچون دروغ و خیانت را داشت؛ ولی در حالت دوم سوژه ها نه از روی نیاز، بلکه از روی آگاهی و اراده و البته مهم تر از همه خودبه خود؛ یکدیگر را
      در پیوند با هم می بینند.
      پس در ملموس ترین نمونه: اگر از دیدگاه خردگرایی به این موضوع بنگریم؛ به ارزشِ اساسی آموختن و دانش اندوزی در این جهانبینی معترف می شویم و این هدف نیز جز با پیوند آگاهانه و آزادانه با دیگر انسان ها چندان تحقق نخواهد یافت. از این رو نیازی نیست داریوش گرامی نگران زیستن در غارهای زاگرس یا البرز باشند!
      نمی‌دانم، واقعا شما فکر می‌کنید ما از فهمِ اینهایی که می‌گویید عاجزیم؟
      ببینید گرامی، شما روابط و وابستگی‌های بسیار پیچیده‌ی انسان‌ها در تمدن و عصر حاضر را وقتی انیچنین تقلیل می‌دهید به چیزی شبیه به تعاملاتِ بچه دبستانی‌ها، نباید هم انتظار داشته باشید که کسی این حرف‌هایتان را چندان جدی بگیرد. در جامعه‌ی امروز، فردیت هتا در قلیل‌ترین سطوح خود چنان موردِ هجوم همه‌جانبه است که تنها دو راه در مقابل این هجمه‌ی عظیم می‌تواند وجود داشته باشد: دل بریدن از فردیت و تلاش برای حداقل‌ترین سطح ممکن از آن و راضی بودن به آن ؛ توهم فردیتِ مستقل.
      یک لحظه با خود بیاندیشید که زندگی فردی شما چقدر تحتِ تاثیر جامعه است. من یک نمونه‌ی ساده از آن را مثال می‌زنم: در جامعه‌‌ای که انسانها نسبت به تعالی جمعی حساس‌اند و مسئولیت می‌پذیرند، اگر شما کارگر باشید اتحادیه‌های کارگری خواهید داشت تا حقوق شما توسط کارفرما و سرمایه‌دار پایمال نشود و این خیلی روشن کیفیتِ زندگی «فردی» شما را تحتِ تاثیر قرار خواهد داد. آنها خواهند کوشید که شما نسبت به حقوق خودتان آگاهی کسب بکنید و...

      بخش عظیمی از قوانین ضدمردی که هم‌اکنون در غرب در حالِ اجراست به این خاطر است که جنبش فمنیسم خیلی جدی نسبت به آگاهی‌بخشی جوامع نسبت به ایده‌ها و آرمانهایش در آنجا کوشیده و به همین خاطر است که توانسته اکثریتِ عظیمِ مردمِ جهان را با خود همراه کند چنانکه اگر شما الان در نروژ به دنیا آمده بودید، ممکن بود بی آنکه از قوانین در این مورد خبر داشته باشید با دوست‌دختر نازنین‌تان در تخت‌خواب هم‌اغوشی کنید و بعد از چند هفته خبردار بشوید که دوست‌دخترتان حامله است و دادگاه بی‌انکه بداند اصلا این فرزند از آن شما هست یا نه و آیا آن را می‌خواهید یا نه، کافی‌ست دختر مربوطه دست‌اش را به سوی‌تان نشانه بگیرد تا شما را محکوم کند تا نیمی از درآمد خودتان در سال را تا 18 سالگی آن بچه دو دستی تقدیمِ مادرش بکنید! باور کنید کسی به داد و بیداد‌های‌تان پیرامونِ فردیت‌تان توجهی نخواهد کرد و کافی‌ست تنها یک سال نتوانید مخارج فرزندِ احتمالا ناخواسته‌تان را نتوانید بپردازید، آنگاه است که جیش می‌کنند روی فردیت‌تان و خیلی ساده تشریف می‌برید زندان!
      ویرایش از سوی Dariush : 08-06-2014 در ساعت 07:36 PM
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    15. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-06-2014),sonixax (08-06-2014),Tinnitus (08-06-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •