• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 4 از 10 نخستیننخستین 12345678910 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 31 به 40 از 95

    جُستار: پارسیکیدن نوشته‌های درخواستی

    1. #31
      سخنور یکم
      Points: 13,575, Level: 75
      Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mosafer آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      912
      جُستارها
      9
      امتیازها
      13,575
      رنک
      75
      Post Thanks / Like
      سپاس
      448
      از ایشان 1,533 بار در 771 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nâxodâ نمایش پست ها
      واژگان هام[1] را هم میتوان به پارسیک برگرداند, اتفاقا بیشتر واژگان هام خودشان پارسیک هستند, "واسه", "انگار", "جوری؟", "بچزون", "پکوندن" (:





      امشت خامه مست و برگ مست‌تر ...
      او میلغزد و من نپاهنده‌یِ[2] خشم اش ...
      نه از خرد نودادی[3] است نه از شیدایی ...
      دل سپردم به این خامه‌یِ بیجان ...
      سنگ را میشکافد آنگهکه فرمان بدست دارد ...
      امشب نه من نوای ماندن دارم نه دل ...
      میخواهم تا پگاه[4] برایم مستبازی کنی ...
      هان‌ ای خامه! ...
      پنهان مشو از پیش دیدگانی که جز تو رازداری ندارند ...
      امشب ...
      من مست و ...
      برگ مست و ...
      خامه‌یِ مست‌تر ...

      یا

      من مست و ...
      برگ مست‌‌تر و ...
      خامه‌یِ مستِ‌ست* ...


      قلم = خامه, کَلَک, هَخام
      کسیکه استعداد نویسندگی دارد = خامه‌یِ ادبی داشتن




      *
      در پارسیکِ باستان پسوند -ešt یا est (به گمانم) همان "ترین" امروز بوده, مانند به و به‌شت (بهشت) که میشود بهترین یا همان Best.


      سپاس
      نمیشه بجای خامه چیز دیگه گذاشت؟
      یا در تکرار از چیز دیگه استفاده کرد
      به نظرم به اندازه ای که "خامه " تو چشمه قلم نبود
      یجوری میشه تکرار اینهمه " خامه"

    2. #32
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      میباوری خدا مست شده؟ آرام و بیسدا و در نزدیکیِ پندارم می‌گامد[1]

      زانو بر زمین زدم تا سر به خاک نهم و سپاس را که نه دادخواه شوم از داد (و دادگری[2]) اش
      ناگهان چکه‌ای شراب بر دیده ام فروریخت
      و من بخوبی آن شراب را میشناختم

      مست میکرد پنداره[3] هایم را آن هنگام که خسته میشدم از جور زمانه[4]
      خدای من تو هم مست شدی؟
      خسته شدی؟
      شراب من هنودش را گذاشت؟
      پس چرا بیتابی نمیکنی و مستانگی ات را نشانم نمیدهی؟
      میخواهی نزدیکتر شوم؟
      میخواهی امشب در آغوش من بامداد کنی؟
      چه میخواهی؟

      تبو تا برایت فراهم کنم ...
      چه شد؟
      نتوانستی فراموش کنی؟
      شراب بتنهایی نمیتواند برایت کارساز باشد
      من خود, امشب تو را مست خواهم کرد.

      و از اندیشه و پندار آسوده
      در بگشای
      امشت من نیز چون تو تنهایم ....





      ----
      1. ^ Gâmidan || گامیدن: رفتن و قدم زدن Dehxodâ, Ϣiki-En to walk
      2. ^ dâd{pišvand}+gar+i{pasvand}::Dâdgari || دادگری: عدالت Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ justice; fairness
      3. ^ pendâr+e::Pendâre || پنداره: مفهوم Ϣiki-En concept
      4. ^ Zamâne || زمانه: دوران Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ era; times
      mosafer این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    3. #33
      سخنور یکم
      Points: 13,575, Level: 75
      Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mosafer آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      912
      جُستارها
      9
      امتیازها
      13,575
      رنک
      75
      Post Thanks / Like
      سپاس
      448
      از ایشان 1,533 بار در 771 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nâxodâ نمایش پست ها
      میباوری خدا مست شده؟ آرام و بیسدا و در نزدیکیِ پندارم می‌گامد[1]

      زانو بر زمین زدم تا سر به خاک نهم و سپاس را که نه دادخواه شوم از داد (و دادگری[2]) اش
      ناگهان چکه‌ای شراب بر دیده ام فروریخت
      و من بخوبی آن شراب را میشناختم

      مست میکرد پنداره[3] هایم را آن هنگام که خسته میشدم از جور زمانه[4]
      خدای من تو هم مست شدی؟
      خسته شدی؟
      شراب من هنودش را گذاشت؟
      پس چرا بیتابی نمیکنی و مستانگی ات را نشانم نمیدهی؟
      میخواهی نزدیکتر شوم؟
      میخواهی امشب در آغوش من بامداد کنی؟
      چه میخواهی؟

      تبو تا برایت فراهم کنم ...
      چه شد؟
      نتوانستی فراموش کنی؟
      شراب بتنهایی نمیتواند برایت کارساز باشد
      من خود, امشب تو را مست خواهم کرد.

      و از اندیشه و پندار آسوده
      در بگشای
      امشت من نیز چون تو تنهایم ....





      ----
      1. ^ Gâmidan || گامیدن: رفتن و قدم زدن Dehxodâ, Ϣiki-En to walk
      2. ^ dâd{pišvand}+gar+i{pasvand}::Dâdgari || دادگری: عدالت Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ justice; fairness
      3. ^ pendâr+e::Pendâre || پنداره: مفهوم Ϣiki-En concept
      4. ^ Zamâne || زمانه: دوران Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ era; times

      کم بود به یک پسند راضی شدن خیلی زیبا ست(این تعریف از نوع ویرایش شماست اگر نه کلمات ناهمگون من که ترتیبی حالیشان نیست)

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از mosafer گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (04-09-2013)

    5. #34
      سخنور یکم
      Points: 13,575, Level: 75
      Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mosafer آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      912
      جُستارها
      9
      امتیازها
      13,575
      رنک
      75
      Post Thanks / Like
      سپاس
      448
      از ایشان 1,533 بار در 771 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nâxodâ نمایش پست ها
      تبو تا برایت فراهم کنم ...
      "تبو " به معنای بگو هست؟

    6. #35
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها
      "تبو " به معنای بگو هست؟
      نه, لغزش تایپی بود!

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    7. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      mosafer (04-09-2013),Ouroboros (04-09-2013)

    8. #36
      سخنور یکم
      Points: 13,575, Level: 75
      Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mosafer آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      912
      جُستارها
      9
      امتیازها
      13,575
      رنک
      75
      Post Thanks / Like
      سپاس
      448
      از ایشان 1,533 بار در 771 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بپیشرویم به معنای ویرایش هست؟
      گاهی برخی واژگان صرف کردنش سخت هست
      البته منظورم این نیست در موارد دیگه
      در مورد زایاندن که توضیح دادید من اشتباه ازش استفاده کردم در جمله؟
      آیا شما زایاندید (منظورم من--->آیا شما بچه ای بدنیا آوردید)

    9. #37
      سخنور یکم
      Points: 13,575, Level: 75
      Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mosafer آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      912
      جُستارها
      9
      امتیازها
      13,575
      رنک
      75
      Post Thanks / Like
      سپاس
      448
      از ایشان 1,533 بار در 771 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      +بهمینسان


      روزه که میگیرم خدا زیر چشمی نگاهم میکند و لبخند میزند

      خوب میداند گرسنگی میکشم تا تو را فراموش کنم
      و لبخند میزند بر چشمانی که هر سو ،جز او را جستجو میکند

      دستانی که غرق بر گناهند را ،بر آسمانی بالا میبرم که خوب میداند در پس ِ قنوتش ذکر نام تو جاریست
      اینجا خدا خودش را بخواب زده ...
      دخیل بَند، بر تمام امام زاده هائی که پرتند!
      به حتم ، آنان نیز دلباخته ی تو شده اند که چنین پرت و دور، دخیل بندشان ،کسانی هستند که جز خدا ،خدائی دگر نیز دارند...

    10. #38
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها
      بپیشرویم به معنای ویرایش هست؟
      «پیشرفتن» یک کارواژه[1] است به چم[2] to advance, هنگام صرف کردن میشود "می" را میان پیشوند و واژه انداخت یا سرهم کاربرد:

      پیش‌می‌رود
      می‌پیشرود
      ...
      پیشرفت
      پیشرفته

      پادکارواژه‌یِ آن میشود «پسرفتن»:

      می‌پسرود
      می‌پسروی
      ...
      پسرفت
      پسرفته



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها
      در مورد زایاندن که توضیح دادید من اشتباه ازش استفاده کردم در جمله؟
      آیا شما زایاندید (منظورم من--->آیا شما بچه ای بدنیا آوردید)

      آیا شما زاییدید؟ = آیا شما بچه زاییدید؟

      آیا شما زایاندید (زائوندین)؟ = آیا شما بچه را به دنیا آوردید؟

      دومی را میشود بجای یکمی بکاربرد, ولی یکمی را نمیشود بجای دومی (مامایی) بکاربرد.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها
      گاهی برخی واژگان صرف کردنش سخت هست
      البته منظورم این نیست در موارد دیگه
      نه براستی سخت نیستند, زبان پارسیک در صرف کارواژگان ١٠٠% روالمند است (بر پاد زبانهای دیگر), در فرهود[3]
      این اندازه ساده است که من با یک نرم‌افزارِ چندرژی توانسته‌ام همه‌یِ کارواژگان پارسیک را با ایرنگ[4] 0 صرف کنم:

      Ubâšan —> Ubâr



      Indicative - Past
      ubâštand ubâštid ubâštim ubâšt ubâšti ubâštam Simple
      miubâštand miubâštid miubâštim miubâšt miubâšti miubâštam Imperfect
      dâštand miubâštand dâštid miubâštid dâštim miubâštim dâšt miubâšt dâšti miubâšti dâštam miubâštam Progressive
      ubâšteand ubâšteid ubâšteim ubâšte ubâštei ubâšteam Narrative
      miubâšteand miubâšteid miubâšteim miubâšte miubâštei miubâšteam Narrative Imperfect
      dâšteand miubâšteand dâšteid miubâšteid dâšteim miubâšteim dâšte miubâšte dâštei miubâštei dâšteam miubâšteam Narrative Progressive
      ubâšte budand ubâšte budid ubâšte budim ubâšte bud ubâšte budi ubâšte budam Precedent
      miubâšte budand miubâšte budid miubâšte budim miubâšte bud miubâšte budi miubâšte budam Precedent Imperfect
      dâštand miubâšte budand dâštid miubâšte budid dâštim miubâšte budim dâšt miubâšte bud dâšti miubâšte budi dâštam miubâšte budam Precedent Progressive
      ubâšte budeand ubâšte budeid ubâšte budeim ubâšte bude ubâšte budei ubâšte budeam Precedent Narrative
      miubâšte budeand miubâšte budeid miubâšte budeim miubâšte bude miubâšte budei miubâšte budeam Precedent Narrative Imperfect
      dâšteand miubâšte budeand dâšteid miubâšte budeid dâšteim miubâšte budeim dâšte miubâšte bude dâštei miubâšte budei dâšteam miubâšte budeam Precedent Narrative Progressive
      Indicative - Present
      ubârand ubârid ubârim ubârad ubâri ubâram Simple
      miubârand miubârid miubârim miubârad miubâri miubâram Imperfect
      dârand miubârand dârid miubârid dârim miubârim dârad miubârad dâri miubâri dâram miubâram Progressive
      Indicative - Future
      xavâhand ubâšt xavâhid ubâšt xavâhim ubâšt xavâhad ubâšt xavâhi ubâšt xavâham ubâšt Simple
      Subjunctive - Past
      ubâšte bâšand ubâšte bâšid ubâšte bâšim ubâšte bâšad ubâšte bâši ubâšte bâšam Narrative
      miubâšte bâšand miubâšte bâšid miubâšte bâšim miubâšte bâšad miubâšte bâši miubâšte bâšam Narrative Imperfect
      ubâšte bude bâšand ubâšte bude bâšid ubâšte bude bâšim ubâšte bude bâšad ubâšte bude bâši ubâšte bude bâšam Precedent Narrative
      miubâšte bude bâšand miubâšte bude bâšid miubâšte bude bâšim miubâšte bude bâšad miubâšte bude bâši miubâšte bude bâšam Precedent Narrative Imperfect
      Subjunctive - Present
      beubârand beubârid beubârim beubârad beubâri beubâram Simple
      Imperative - Past
      ubâšte bâšand ubâšte bâšid ubâšte bâšim ubâšte bâšad ubâšte bâš ubâšte bâšam Narrative
      Imperative - Present
      beubârand beubârid beubârim beubârad beubâr beubâram Simple





      پ.ن.
      توانگرفته از jahanshiri.ir


      ----
      1. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
      2. ^ Cam || چم: معنی; چرایی Ϣiki-En, MacKenzie meaning
      3. ^ far+hud::Farhud || فرهود: فرهوده; هوده=حق; حقیقت Ϣiki-En truth
      4. ^ Irang || ایرنگ: خطا; لغزش MacKenzie error
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    11. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Aria Farbud (10-25-2013),mosafer (04-09-2013)

    12. #39
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها

      +بهمینسان


      روزه که میگیرم خدا زیر چشمی نگاهم میکند و لبخند میزند

      خوب میداند گرسنگی میکشم تا تو را فراموش کنم
      و لبخند میزند بر چشمانی که هر سو ،جز او را جستجو میکند

      دستانی که غرق بر گناهند را ،بر آسمانی بالا میبرم که خوب میداند در پس ِ قنوتش ذکر نام تو جاریست
      اینجا خدا خودش را بخواب زده ...
      دخیل بَند، بر تمام امام زاده هائی که پرتند!
      به حتم ، آنان نیز دلباخته ی تو شده اند که چنین پرت و دور، دخیل بندشان ،کسانی هستند که جز خدا ،خدائی دگر نیز دارند...
      این یکی را میگذارم برای دیگران, چامه‌هایِ[1] دینی به روحیه‌یِ من سازگار نیستند.

      هرآینه, این واژگان را داریم:

      تکابیدن[2] = غرق شدن
      قنوت = (خوردنیه؟) (:
      به حتم = ببایست, بیگمان, هر آینه
      جز = پارسیکه: جدااز —> جز

      دیگر واژگان "ذکر" و .. هم http://beparsi.be میانجامد برایتان.





      ----
      1. ^ Câme || چامه: شعر Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ poem
      2. ^ tak+âbidan::Takâbidan || تکابیدن: کارواژه تکابیدن به چم غرق شدن است.تک‌‌+آب+یدن.می دانیم که تک همان ته است.در گذشته تک به چم ته کاربرد داشت مانند این چامه ناصر خسرو:بر اوج فلک چون بپرم از نظر تیز/می بینم اگر ذره ای اندر تک دریاست/غرق شدن =ته آب رفتن٬از همین روی تکابیدن(غرق شدن)همان تهِ آب رفتن است.بهمن Ϣiki-En, Ϣiki-En to sink; to drown

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    13. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      mosafer (04-09-2013)

    14. #40
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mosafer نمایش پست ها

      +بهمینسان


      روزه که میگیرم خدا زیر چشمی نگاهم میکند و لبخند میزند

      خوب میداند گرسنگی میکشم تا تو را فراموش کنم
      و لبخند میزند بر چشمانی که هر سو ،جز او را جستجو میکند

      دستانی که غرق بر گناهند را ،بر آسمانی بالا میبرم که خوب میداند در پس ِ قنوتش ذکر نام تو جاریست
      اینجا خدا خودش را بخواب زده ...
      دخیل بَند، بر تمام امام زاده هائی که پرتند!
      به حتم ، آنان نیز دلباخته ی تو شده اند که چنین پرت و دور، دخیل بندشان ،کسانی هستند که جز خدا ،خدائی دگر نیز دارند...
      این یکی را میگذارم برای دیگران, چامه‌هایِ[1] دینی به روحیه‌یِ من سازگار نیستند.

      هرآینه, این واژگان را داریم:

      تکابیدن[2] = غرق شدن
      قنوت = (خوردنیه؟) (:
      به حتم = ببایست, بیگمان, هر آینه
      جز = پارسیکه: جدااز —> جز

      دیگر واژگان "ذکر" و .. هم http://beparsi.com میانجامد برایتان.





      ----
      1. ^ Câme || چامه: شعر Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ poem
      2. ^ tak+âbidan::Takâbidan || تکابیدن: کارواژه تکابیدن به چم غرق شدن است.تک‌‌+آب+یدن.می دانیم که تک همان ته است.در گذشته تک به چم ته کاربرد داشت مانند این چامه ناصر خسرو:بر اوج فلک چون بپرم از نظر تیز/می بینم اگر ذره ای اندر تک دریاست/غرق شدن =ته آب رفتن٬از همین روی تکابیدن(غرق شدن)همان تهِ آب رفتن است.بهمن Ϣiki-En, Ϣiki-En to sink; to drown

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    15. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      mosafer (04-09-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. چراییِ نژادپرستی
      از سوی Newton در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 11
      واپسین پیک: 12-20-2013, 06:52 AM
    2. چه زمانی می توانیم، کسی را متهم به نژادپرستی و یهودی ستیزی کنیم؟
      از سوی بهمنیار در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 3
      واپسین پیک: 05-05-2013, 03:21 PM
    3. نژاد پرستی چه است و چه نیست؟
      از سوی Soheil در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 14
      واپسین پیک: 04-03-2013, 08:31 PM
    4. رابطه ی تفکر دینی و نژاد پرستی
      از سوی Nocturne در تالار دین
      پاسخ: 28
      واپسین پیک: 07-02-2012, 10:30 PM
    5. شیطان پرستی
      از سوی sonic در تالار دین
      پاسخ: 15
      واپسین پیک: 03-22-2012, 09:45 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •