انجمن گفتگو پایگاه قدیمی بسیاری از مخالفین اسلام در اینترنت بود که بنیان گذاران دفترچه نیز آنجا با هم آشنا شدند من نیز به همین جهت بحثهای جالب گفتگو را که در ارشیو موجود است اینجا پست میکنم تا مورد استفاده قرار بگیرد.
گفتگو دات کام > مناظره و مصاحبه > بایگانی
غدیر خم، مناظره ای بین بهروز و حسام
نام کاربری ذخیره؟
رمز عبور
ثبت نام راهنما گروه های دسته جمعی تقویم جستجو ارسالهای امروز نشانه گذاری انجمن ها به عنوان خوانده شده
بایگانی بایگانی مناظره ها و مصاحبه های رسمی
صفحه 2 از 2 < 1 2
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
#11
02-05-2009, 10:29 PM
Behrooz
گفتمان سروان
تاریخ عضویت: Jul 2007
نوشته ها: 1,199
سپاسهای این کاربر از دیگران: 1,109
از این کاربر گرامی 618 بار در 293 پست سپاسگزاری شده است.
پاسخ : غدیر خم، مناظره ای بین بهروز و حسام
نقل قول:
نکته ی اول : آیه ی شریفه ی ابلاغ ، با عبارت « یا أیها الرسول » آغاز می گردد که روی سخن را به رسول گرامی خدا ( ص ) تغییر می دهد و جنبه ی تأکیدی به خود گرفته است .
در قرآن كلا دو بار عبارت "یا ایها الرسول" به كار رفته است. آن یكی در آیه 41 همین سورۀ مائده و خطاب به اهل كتاب (یهودیان) است و روشن است كه هدف از چنین عبارتی تذكر مقام رسالت پیامبر اسلام به اهل كتاب است چون اهل كتاب به رسالت پیامبر اسلام اعتقاد نداشتند.
نقل قول:
نکته ی سوم : اما در ادامه ی آیه ، به عبارت « وإن لمتفعل فما بلغت رسالته : و اگر آن را به مردم نرسانی ،رسالت او را به انجام نرسانیده ای » بر می خوریم که در واقع تأکیدی بر اهمیت حکمنازل شده و لزوم ابلاغ آن به مردم می باشد.
این آیه مانند آیات دیگر از این دست است كه مقصودشان به طور عام ابلاغ آیات نازل شده بر پیامبر اسلام است و آیه جدید و تازه ای نیست.
چند نمونه از این آیات كه میگویند وظیفه پیامبر ابلاغ پیامهای خدا است:
(هود / 57) - (نحل /35) - (نحل /82)- (نمل / 91-92)- (تغابن / 12)- (جن / 22-23)
نقل قول:
نکته یپنجم : ...
فكر نمیكردم این داستان خرافی را در مناظره مطرح كنید! به هر حال احادیث فوق العاده تخیلی در مورد غدیر وجود دارد و این حدیث هم یكی از آنهاست.
من با یك مثال ساده جعلی بودن این حدیث را نشان میدهم:
فرض كنید آقای ایكس با خانواده اش در یك جاده خلوت در نیمه های شب مشغول مسافرت هستند و اتومبیل آنها تنها اتومبیل در آن جاده است. ناگهان یك بشقاب پرندۀ بزرگ (به قاعده یك اتوبوس دوطبقه) با چراغ های رنگارنگ وسط جاده جلوی چشم آقای ایكس و خانواده اش فرود می آید و بعد از چند دقیقه دوباره از زمین كنده میشود و به آسمان میرود تا ناپدید شود.
مطمئننا بعد از این ماجرا تا سالها بعد آقای ایكس و خانواده اش در هر مجلسی آن خاطره شگفت انگیز را تعریف خواهند كرد و حداقل این داستان را تا پایان عمر برای چندین هزار نفر خواهند گفت.
اما این حدیثی كه شما آوردید: به همان اندازه شگفت انگیز و خارق العاده است اما معلوم نیست حتی اسم این طرف چی بوده است. علامه امینی روایات این ماجرا را جمع آوری كرده است (1) ، جالب است به 8 نام مختلف بر میخوریم:
جابر بن نضر بن حارث
حارث بن نعمان فهرى
حرث بن نعمان فهرى
نعمان بن منذر فهرى
نعمان بن حرث فهرى
نضر بن حارث
نضر بن حرث
آیا یك داستان شگفت انگیز باید به تعداد روایتهایش، اسامی مختلف داشته باشد؟
بگذریم از اینكه این داستان در كتابهای معتبر و درست و حسابی نیامده است و آقای "حارث بن نعمان" (كه طبق نظر حسام اسم درست این شخص است) تخیلی است و هیچ نام و نشانی از او در كتب رجالی و غیر رجالی پیدا نمیشود و نضر بن حارث پس از جنگ بدر كشته شده است.
نقل قول:
در حالی که طبق اجماع مفسرین و محدثین ، سوره ی مائده ، در آخرین روز های حیات رسولخدا ( ص ) نازل شده است و حال آنکه این شئون همگی مربوط به سال ها قبل می باشند
حسام گرامی، توجه كنید: دو حالت وجود دارد یا باید این آیه را در همین مكان خودش قبول كنیم كه میگوید در مورد اهل كتاب نازل شده است. یا اگر میگوییم این آیه در این مكان قرار گرفته و جایش اینجا بین آیات اهل كتاب نبوده، باید قبول كنیم كه این آیه میتواند شان نزولهای مختلف داشته باشد و قابل قبول نیست كه زمان نزول این آیه را هم همان زمان نزول سورۀ بدانیم چون ممكن است خیلی قبلتر نازل شده باشد و در اینجا قرار گرفته باشد. چنانچه روایاتی هم در مورد قرار گرفتن بعضی آیات مكی در سوره های مدنی و بالعكس نیز داریم. (2) من با توجه به "كافران" میگوییم در جای درست قرار گرفته است.
نكته دیگر این است كه تعیین زمان نزول یك سوره و مكی و مدنی بودن آن فقط توسط روایات مشخص میشود چنانچه مؤلف كتاب تاریخ قرآن تصریح كرده است.(3) و بایستی روایاتی كه با قرآن سازگارتر است را به عنوان زمان نزول این آیه در نظر بگیریم.
نقل قول:
چرا پیامبر گرامی اسلام ( ص ) باید در اواخر عمر مبارک خود که در نهایت قدرت واقتدار به سر می برد ، از ابلاغ آیات مربوطه به اهل کتاب هراس داشته باشد و خداوندمتعال برای تقویت روحیه ی ایشان ، آیه نازل سازد ؟!
آیات این سوره به روشنی نشان میدهند كه این سوره در زمان قدرت و شوكت پیامبر اسلام نازل نشده است و نشان میدهند كه مسلمین هنوز قدرت لازم برای سركوب اهل كتاب و كافران را نداشته اند. به نمونه های زیر توجه كنید:
آیه 42 میگوید: "... و اگر از آنان روى گردانى، نخواهند توانست زیانى به تو برسانند...". این نشان میدهد كه اهل كتاب حتی توانایی ضرر رساندن به پیامبر اسلام را داشته اند.
در آیات 51 تا 54 به مسلمین هشدار میدهد كه اهل كتاب را به دوستی نگیرید و از دینتان برنگردید. این هم قدرت و نفوذ اهل كتاب بر برخی از مسلمین را میرساند.
در آیات 57 و 58 به صراحت بیان شده كه اهل كتاب مسلمانان را در هنگام نماز خواندن مسخره میكنند. آیا اگر مسلمانان در قدرت باشند، اهل كتاب جرات چنین كاری را خواهند داشت؟
این آیات به روشنی نشان میدهد كه مسلمانان در موضع قدرت نبوده اند.
نقل قول:
ضمنا نظرفخر الدین الرازی را در قسمتدوم ، ذیل نظریه ی اول ، ذکر نمودیم و بیان داشتیم که ایشان به طور کلی منکر صحتحدیث غدیر هستند . پس چگونه می توانند شأن نزول شیعیان را بپذیرند ؟!
فخر رازی بر حسب رعایت امانت تمام روایات و نظرات را در مورد شان نزول این آیه آورده است و در آخر هم طبق نظر خودش یكی از شان نزولها كه مطابق ظاهر آیه بوده رو قبول كرده است. چطور شما نتیجه گرفتید كه شان نزول شیعیان رو پذیرفته است؟
نقل قول:
جالب اینکه مفسران ، این روایات را در شأن نزول آیه ی شریفه ی ابلاغ با خیال راحتنقل می کنند و کسی هم به خود اجازه ی مؤاخذه ی مفسران را نمی دهد . ولی به محضاینکه سخن از شأن نزول مورد نظر شیعه به میان می آید ، ناگهان چشم ها چهار تا میشود و از هر سوراخی که شده است ، اشکالی بیرون می آورند و به اتفاق می گویند : « هذا مما یتخرص الروافض » !
اهل سنت شان نزولهای مختلف برای این آیه نقل میكنند و برایشان خیلی مهم نیست كه این آیه چه شان نزولی داشته باشد. چون نه قرار است اعتقاد جدیدی را از آن استخراج كنند و نه حكم فقهی جدیدی را. اما وقتی شیعیان میخواهند از این آیه اصل دیگری (امامت) را بر دین اسلام بیفزایند، طبیعی است كه باید شان نزول مورد نظر شیعیان را به دقت بررسی كنند. پس اعتراض شما بیمورد است.
نقل قول:
چرا باید این آیه را در شأن اهل کتاب بدانیم در صورتی که حتی یک روایت ضعیف هم وجودندارد که اثبات نماید این آیه و آیات قبل و بعد آن ، با همدیگر نازل شده اند ؟!
این اعتراض شما هم بیمورد است، مگر همه آیات قرآن شان نزول دارد كه حتما باید چنین شان نزولی موجود باشد.
نقل قول:
اما شأن نزول مورد نظر شیعیان ، تنها شأن نزولی است که می تواند تمامی جوانب اینآیه را پاسخگو باشد .
شان نزول شما وقتی مورد قبول است كه تمام دلایل مرا رد كنید و بعد از آن ثابت كنید كه هدف ابلاغ امامت و خلافت علی بن ابیطالب بوده است و نه فضیلت او.
دو امام و دو خلیفه:
جمله ای كه تمام روایات بر آن تاكید دارند جملۀ "مَن کنت مولاه فعلیّ مولاه" است. یعنی هر كس من مولای اویم، علی مولای اوست. به عبارت دیگر پیامبر اسلام هر معنایی كه از "مولی" برای علی خواستار بوده است همان چیزی بوده كه خود در آن لحظه حائز آن بوده است.
خوب روشنترین مقام پیامبر اسلام مقام نبوت بوده است كه البته شیعیان علی را پیامبر نمیدانند.
اما اگر بنا بر ادعای شیعیان "مولی" را امام یا خلیفه هم ترجمه كنیم و فرض كنیم كه پیامبر اسلام هم ، همراه با مقام نبوت این دو مقام را هم داشته است، باز نمیتوان آن را قبول كرد. چون میدانیم كه پیامبر اسلام در حكومت و رهبری مسلمین با كسی شریك نبوده است.
پس در این جمله باید عبارت "من بعدی" (=پس از من) وجود میداشت تا میشد ادعای شیعیان را قبول كرد.
اما قبول معنای دوستدار و یاور چنین مشكلی را به وجود نمی آورد.
اجماع صد و بیست هزار نفری در مورد معنای مولی
به ادعای شیعیان در ماجرای غدیر 120 هزار نفر (در روایات دیگر 90 هزار نفر هم به چشم میخورد) حضور داشتند. جالب است بدانید كه از این 120 هزار نفر حتی یك نفر هم معنای امام و خلیفه را استنتاج نكرد. در حالی كه همگی عرب زبان بودند.
به راستی چرا از آن همه انسان یك نفر در سقیفه نگفت كه علی در روز غدیر خم به خلافت منصوب شده است؟
چرا باید با وجود چنین نصی، در سقیفه اختلاف نظر به وجود می آمد؟
برداشت علی بن ابیطالب از واژه مولی
به راستی چرا علی بن ابیطالب هم از ماجرای غدیر خم امامت و خلافت خود را استنتاج نكرد؟
در كتابهای مختلف ماجرای سقیفه آمده است، اما در هیچكدام نیامده كه علی به ماجرای غدیر به عنوان حكم الهی امامت و خلافت خود استناد كند.
جناب حسام آیا این را قبول دارید یا خیر؟
اگر خیر، منبع معتبر خود را اعلام كنید. جناب حسام توجه دارند كه احتجاج به ماجرای غدیر از باب فضیلت مورد قبول نیست.
آیه اكمال دین
آیۀ دیگری كه شیعیان آن را در مورد غدیر میدانند آیه 3 سوره مائده است كه من قبل از اینكه جناب حسام آن را مطرح بكنند به آن پاسخ میدهم. متن آیه و ترجمه آن به شرح زیر است:
حُرِّمَتْ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَْمُ الخِْنزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیرِْ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترََدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَكلََ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلىَ النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَامِ ذَالِكُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِن دِینِكُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْاسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فىِ مخَْمَصَةٍ غَیرَْ مُتَجَانِفٍ لّاِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
مردار و خون و گوشت خوك و آنچه [به هنگام سر بریدنش] نام غیر خدا بر آن برده شده و [حلال گوشت] خفه شده و به ضرب [چوب و سنگ] مرده و از بلندى افتاده و به شاخ زدن مرده و آنچه درندگان خورده باشند- مگر آنچه [از موارد اخیر پیش گفته] كه ذبح [شرعى] كرده باشید- و آنچه براى بتان ذبح شدهاند و آنكه با تیرهاى فال تعیین قسمت كنید [همه] بر شما حرام شده است. [روى كردن به همه] اینها نافرمانى است. امروز كافران از دین شما ناامید شدهاند، پس از آنان مترسید و از من بترسید، امروز دینتان را براى شما كامل كردم و نعمت خویش را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان] دین براى شما پسندیدم. پس هر كس بى آنكه متمایل به گناه باشد در [حال] گرسنگى [به خوردن محرّمات] ناچار گردد، بداند كه خداوند آمرزنده مهربان است.
شیعیان میگویند خداوند بعد از ماجرای غدیر آیه بالا را نازل كرده است و گفته امروز دین را (به سبب امامت و خلافت علی ) كامل كردم.
آیا حق داریم شیعیان را در اینجا متهم به مغلطه "نقل قول ناقص" كنیم؟
بدون نگاه كردن به آیات قبل و بعد از این آیه كاملا مشخص است كه این آیه هیچ ربطی به علی بن ابیطالب ندارد و مشخص است به خاطر چه چیزی دین را كامل كرده است.
جناب حسام آیا بر این باور هستید كه خدا امر مهمی چون امامت را این طور بیان میكند؟
من كه فكر نمیكنم هیچ انسان عاقلی اینگونه چنین امر مهمی را بیان كند، چه برسد به خداوند.
بحث در مورد شان نزول این آیه زیاد ضروری نیست، چون خود آیه شان نزول شیعیان را رد میكند اما بهتر است ببینیم روایات چه میگویند:
سیوطی در تفسیر خود بیش از 12 روایت از كتابهای افراد معتبری چون:احمد بن حنبل،بخاری، مسلم،بیهقی،ترمذی،نسائی و ...استخراج كرده كه همگی میگویند این آیه در حجة الوداع و در روز عرفه نازل شده است و دو روایت دیگر هم وجود دارد كه میگوید این آیات در مورد علی در غدیر خم نازل شده است، البته سیوطی هر دو روایت را ضعیف دانسته است.(4)
پی نوشتها:
(1)ترجمه الغدیر فى الكتاب و السنه و الادب،علامهامینى ، ترجمه: جمعى از مترجمان، ناشر بنیاد بعثت ، تهران، بى تا.ج2، ص: 127- 134.
(2)تاریخ قرآن، محمود رامیار، تهران، انتشارات امیرکبیر، چ ششم، 1384.ص:260.
(3)همان.ص604.
(4)الدر المنثور فى تفسیر المأثور، جلال الدین سیوطى،ناشر: كتابخانه آیة الله مرعشى نجفى،قم،1404 ق. ج2، ص: 257 – 259.
__________________
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میكنند
فریدون مشیری
8 کاربر زیر به کاربر ارجمند Behrooz ازبرای این پست سودمند سپاس میگویند:
Arash_Bikhoda (02-06-2009), Artaban (04-06-2009), K A M R A N (02-07-2009), Nakhoda (02-06-2009), Piade (02-06-2009), raypoz (02-05-2009), saeed25 (02-21-2009), Satan (02-05-2009)
#12
02-06-2009, 04:03 PM
hessam.dev
گفتمان سروان
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: زمین خدا
نوشته ها: 1,027
سپاسهای این کاربر از دیگران: 86
از این کاربر گرامی 91 بار در 57 پست سپاسگزاری شده است.
قسمت ششم : پاسخ به شبهات و تبریک عمر بن الخطاب
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین وصلى الله على سید أنبیائه وخاتم أصفیائه محمد وعلى آله الطیبین الطاهرین
+ پاسخ به شبهات پیرامون شکایت صحابه از أمیر المؤمنین علیه السلام :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Behrooz
پیامبر اسلام خطبه ای ( سخنرانی مفصل) در این مورد نگفته است . پس اینکه جمله ابو سعید الخدری (فقام فینا خطیبا) را به خواندن یک خطبه درست و حسابی تعبیر کنیم خیلی درست نیست . تا آنجایی که من جستجو کردم فقط همین یک روایت وجود دارد و مطمئنا اگر خطبه ی درست و حسابی وجود داشته باشد باید راویان خیلی بیشتری داشته باشد . ابو سعید الخدری فقط دو جمله را رویات کرده است و نمیشود اسم این دو جمله را خطبه گذاشت
بنده نمی دانم که شما می خواهید عبارت « فقام فینا خطیبا » را از جانب أبو سعید الخدری چگونه ترجمه و تفسیر نمایید . ولی در زبان عربی ، این عبارت را اینگونه ترجمه و تفسیر می کنند : « رسول خدا ( ص ) در میان ما به پا خاستند و شروع به خواندن خطبه نمودند » . همانگونه که زید بن أرقم هنگام نقل خطبه ی غدیر ، از همین عبارت استفاده می نماید . همچنین این خطبه ، تنها خطبه ای نیست که فقط یک جمله از آن نقل می شود . برای مثال ، در « صحیح البخاری » نقل شده است که پیامبر ( ص ) به پا خاستند و خطبه خواندند و به خانه ی عائشة اشاره نمودند و فرمودند : « فتنه اینجاست ! فتنه اینجاست ! فتنه اینجاست ! از اینجا شاخ شیطان طلوع می کند ! » ( 1 ) و چه بسا خطبه ای که رسول خدا ( ص ) آن را ایراد فرموده اند و در تاریخ و روایات ثبت نشده است . ضمنا أبو سعید الخدری ، این خطبه را تنها همین یک جمله نمی داند . بلکه می گوید : « فسمعته یقول ... : شنیدم که می فرمود ... » . یعنی این خطبه طبیعتا جملات دیگری را نیز در خود داشته است ولی جمله ای که مد نظر أبو سعید بوده و به نقل آن پرداخته است ، همان جمله و عبارات بوده است . چیزی که ما را کفایت می کند ، آن است که أبو عبد الله الحاكم النیسابوری ( متوفای 405 ﻫ ) ، از حافظان ، محدثان و عالمان کبیر و شهیر اهل سنت که شهر ها را برای فراگیری علوم در نوردید و سرآمد عصر خود گشت ، این روایت را نقل نموده است و حکم بر صحت آن داده است و أبو عبد الله محمد بن أحمد الذهبی الشافعی ( متوفای 748 ﻫ ) نیز حرف او را تأیید می نماید ( 2 ) . فکر نمی کنم که این موضوعات أوضح من الشمس ، نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Behrooz
تازه در همان دو جمله هم شک دارد چون نمیداند که پیامبر گفته:علی در "ذات الله" خشن است یا در "سبیل الله" خشن است
ایراد شما مردود است ، به دلایل زیر :
دلیل اول : کسانی که با علوم حدیث و روایات آشنایی دارند ، می دانند که در برخی احادیث و روایات ، الفاظ حدیث یا روایت ، مربوط به راوی اصلی حدیث نیست . بلکه مربوط به راویان طبقات بعدی است . ممکن است دو تن از محدثان ، یک روایت یا حدیث را به دو لفظ متفاوت نقل نمایند که این امر ، بسیار رایج و طبیعی است . حتی گاهی محدث روایت ، تصریح می کند که « واللفظ لفلان بن فلان » . اما این موضوع ، دلیلی بر خدشه بر اصل روایت نیست .
دلیل دوم : عبارات « أخشن فی ذات الله » و « أخشن فی سبیل الله » در این روایت ، هر دو یک معنا را القا می نمایند و تفاوتی میان آن دو نیست .
دلیل سوم : در روایت أبو عبد الله الحاكم النیسابوری ، هیچ دلیلی مبنی بر اینکه پیامبر گرامی اسلام ( ص ) تنها یکی از این دو عبارات را به کار برده است ، دیده نمی شود . چرا که حدیث پیامبر ( ص ) را اینچنین نقل می نماید : « أیها الناس ! لا تشكوا علیا فوالله إنه لأخشن فی ذات الله وفی سبیل الله » .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Behrooz
حتی اگر قبول کنیم که پیامبر اسلام یک خطبه درست و حسابی در دفاع از علی خوانده باشد ، باز هم می توان نشان داد که نیاز به تجدید چنین خطبه ای وجود داشته است
شما برای اثبات چنین امری ، باید روایت یا حدیث معتبری را از طریق اهل سنت یا شیعیان نقل نمایید که نشان دهد پس از خطبه ی پیامبر گرامی اسلام ( ص ) ، باز هم نارضایتی و شکایت از علی بن أبی طالب علیه السلام ادامه داشته است . ضمنا در خطبه ی غدیر خم ، هیچ اشاره ای ، هر چند کوچک ، به شکایت صحابه از أمیر المؤمنین علیه السلام نیامده است . بیشتر به نظر می رسد که بیانات شما ، جنبه ی « بهانه گیری » دارد تا گفتگوی علمی و مستند .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Behrooz
عمق تحقیری که سپاهیان از دست علی چشیده بودند زیاد بوده است. سخت است انسان چنین تحقیری را زود فراموش کند
زیر پا گذاشتن دستورات خداوند و بر تن کردن اموال بیت المال ، حقارت هم دارد .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Behrooz
خودتان بهتر از من میدانید که نظر یک فرد در قرن سیزدهم یا نهم تا بر پایه منابع و استدلالهای محکم نباشد هیچ ارزشی ندارد
اتفاقا ، نظرات علما و دانشمندان قرون اخیر ، به مراتب از صحت و اعتبار بیشتری برخوردار است . چرا که ایشان به بزرگترین منابع احادیث و روایات دسترسی داشته اند و از علوم جمیع دانشمندان و محدثان بهره گرفته اند . طبیعی است که روایات و احادیثی که در اختیار مورخان و محدثانی همچون أبو جعفر محمد بن جریر الطبری ( متوفای 310 ﻫ ) قرار داشته است ، محدود بوده و از جامعیت برخوردار نبوده است . ولی در قرون بعدی و با گسترش دانش و علوم اسلامی ، دانشمندان توانسته اند از احادیث جمیع محدثان و مورخان بهره گرفته و با در نظر گرفتن این احادیث و روایات ، حکم جامع تر و صحیح تری به دست دهند . ضمنا ، نظرات أبو الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی ( متوفای 852 ﻫ ) ، از دانشمندان بزرگ اهل سنت ، در کتاب « فتح الباری شرح صحیح البخاری » ، نزد اهل سنت از اعتبار خاصی برخوردار بوده و برای ایشان حجت محسوب می شود . بنابراین ما بدان احتجاج می کنیم .
به هر حال ، بنده توضیحات لازم و کافی را در مورد شبهات شما پیرامون شکایت صحابه از علی بن أبی طالب علیه السلام داده ام و لازم نمی بینم که بیش از این سخن به طول بینجامد .
تبریک عمر بن الخطاب به أمیر المؤمنین علیه السلام :
در قسمت اول ، ماجرای تبریک عمر بن الخطاب به أمیر المؤمنین علیه السلام را نقل نمودیم و متذکر گشتیم که أبو حامد محمد بن أحمد الغزالی الشافعی ( متوفای 505 ﻫ ) تبریک عمر بن الخطاب را نشانه ای روشن از خلافت و ولایت علی بن أبی طالب علیه السلام می شمارد .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Behrooz
پیامبر اسلام بر خلاف جو اعتراض و دشمنی بر علیه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Behrooz
علی بن ابیطالب دست علی را بالا میبرد و با توجه به مقام نبوت خود به مسلمین امر می کند که باید با علی دوستی داشته باشند . عمر بن الخطاب هم برای نشان دادن حسن نیت خود و اینکه هیچ مشکلی با علی بن ابیطالب ندارد و تبریک این موضوع که یک فضیلت برای علی محسوب میشود به علی تبریک میگوید
آنچه که شما بیان داشتید ، از چند جهت قابل بررسی و نقد است :
جهت اول : اگر حدیث غدیر را ، آنگونه که شما تفسیر نمودید ، به معنای دوستی و محبت در نظر بگیریم و دلیل ایراد خطبه ی غدیر را ، دفاع از علی بن أبی طالب علیه السلام در برابر شکایات و اعتراضات بدانیم ( که مفصلا در مورد آن توضیح دادیم ) ، لازم می آید که عمر بن الخطاب تا به حال چندین بار به أمیر المؤمنین علیه السلام تبریک گفته باشد . چرا که در تاریخ اسلام ، احادیث و روایاتی در مناقب أمیر المؤمنین علیه السلام وجود دارد که برخی از آنها ، چه بسا بیشتر از حدیث غدیر خم ، نیاز به تبریک و تهنیت دارد . در زیر ، به یک نمونه از مناقب علی بن أبی طالب علیه السلام اشاره می نماییم :
از جمله مناقب و فضائل انکار ناپذیر أمیر المؤمنین علیه السلام ، حدیث جاودانه ی رسول گرامی اسلام ( ص ) در غزوه ی خیبر می باشد . آنگاه که فرماندهان سپاه اسلام ، هر روز و یکی پس از دیگری از فتح قلعه های یهودیان باز می ماندند و با شکست به سوی لشکر گاه باز می گشتند ، که « أبو بكر بن أبی قحافة » و « عمر بن الخطاب » هم در میان ایشان بودند ( 3 ) ، رسول خدا ( ص ) فرمودند : « فردا این پرچم را بدست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند و خداوند پیروزی را بدست او ، نصیب ما می گرداند [ لأعطین الرایة غدا رجلا یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله ، یفتح الله على یدیه ] » . این فضیلت ، آنچنان عظیم بود که هر کدام از یاران رسول خدا ( ص ) ، آرزو داشت که فردا این پرچم به دست او داده شود ( 4 ) . فردا صبح ، رسول خدا ( ص ) ، علی بن أبی طالب علیه السلام را فرا خواندند و پرچم را بدست او دادند و پیروزی نصیب ایشان گشت ( 5 ) . این فضیلت آنقدر بزرگ است که سعد بن أبی وقاص ، با اینکه از مخالفان أمیر المؤمنین علیه السلام محسوب می شود ، روزی به معاویة بن أبی سفیان گفت : « لأن تكون لی هذه الفضیلة ، أحب إلی من حمر النعم : اگر این فضیلت از آن من بود ، برایم از شتران سرخ مو محبوب تر بود » ( 6 ) .
حال ، ما می پرسیم : چرا عمر بن الخطاب در مورد فضیلتی بدین بزرگی که خود و سایر یاران رسول خدا ( ص ) آرزوی کسب آن را می کردند ، به أمیر المؤمنین علیه السلام تبریک نگفت ؟ آیا این فضیلت ، از دفاع رسول خدا ( ص ) از علی بن أبی طالب در برابر شکایات و اعتراضات ، ارزشمند تر نیست ؟
جهت دوم : این اولین باری نبود که پیامبر گرامی اسلام ( ص ) ، دوستی با علی بن أبی طالب علیه السلام را واجب می شمردند . احادیثی که در این باره از رسول گرامی اسلام ( ص ) صادر شده است ، متواتر است . از آن جمله ، پیامبر ( ص ) فرمودند : « ای علی ! تو در دنیا و آخرت ، سرور و آقا هستی . هر کس با تو دوستی کند ، با من دوستی کرده است و هر کس با من دوستی کند ، با خداوند دوستی کرده است . هر کس با تو دشمنی کند ، با من دشمنی کرده است و هر کس با من دشمنی کند ، با خداوند دشمنی کرده است . وای بر کسی که پس از من از تو کینه به دل گیرد ! [یا علی ! أنت سید فی الدنیا سید فی الآخرة ، حبیبك حبیبی وحبیبی حبیب الله وعدوك عدوی وعدوی عدو الله والویل لمن أبغضك بعدی ] » ( 7 ) .
حال ، ما سؤال می کنیم : چرا با اینکه طبق احادیث متواتر ، پیامبر گرامی اسلام ( ص ) بار ها و بار ها و در شرایط متفاوت ، گاهی در خطبه هایشان و گاهی در خطاب به برخی اصحابشان ، این عبارات را بیان داشتند ، عمر بن الخطاب تنها در آخرین بار اقدام به تبریک گفتن نمود ؟
با تشکر ،
حسام .
پاورقی :
1. الجامع المسند الصحیح ( صحیح البخاری ) ، أبو عبد الله محمد بن إسماعیل بن المغیرة البخاری ، تحقیق : محمد زهیر بن ناصر الناصر ، بیروت : دار طوق النجاة ، الطبعة الاولى 1422 ﻫ ، جلد 4 ، صفحه ی 82 ، حدیث 3104 ( كتاب الخمس ، باب ما جاء فی بیوت أزواج النبی )
2. المستدرك على الصحیحین ، أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النیسابوری ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، بیروت : دار الكتب العلمیة ، الطبعة الاولى 1411 ﻫ ، جلد 3 ، صفحه ی 144 ، حدیث 4654
3. سیرة النبی ( ص ) ، أبو عبد الله محمد بن إسحاق بن یسار المطلبی ، هذبها : أبو محمد عبد الملك بن هشام بن أیوب الحمیری ، تحقیق : محمد محیی الدین عبد الحمید ، القاهرة : مكتبة محمد علی صبیح وأولاده ، الطبعة الاولى 1383 ﻫ ، جلد 3 ، صفحه ی 797
4. عبارتی که إبن جریر الطبری در این باب نقل می نماید ، قابل توجه است . او می نویسد : « تطاول لها أبو بكر وعمر : أبو بکر و عمر ، آرزومند و مدعی این پرچم بودند » . رجوع کنید به : تاریخ الأمم والملوك ، أبو جعفر محمد بن جریر الطبری ، بیروت : دار الكتب العلمیة ، الطبعة الاولى 1407 ﻫ ، جلد 2 ، صفحه ی 136
5. الجامع المسند الصحیح ( صحیح البخاری ) ، أبو عبد الله محمد بن إسماعیل بن المغیرة البخاری ، تحقیق : محمد زهیر بن ناصر الناصر ، بیروت : دار طوق النجاة ، الطبعة الاولى 1422 ﻫ ، جلد 5 ، صفحه ی 134 ، احادیث 4209 و 4210 ( كتاب المغازی ، باب غزوة خیبر ) | صحیح مسلم ، أبو الحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری ، تحقیق : الشیخ محمد فؤاد عبد الباقی ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، جلد 3 ، صفحه ی 1433 ( كتاب الجهاد والسیر ، باب غزوة ذی قرد وغیرها ، حدیث 132 ) و جلد 4 ، صفحه ی 1872 ( كتاب فضائل الصحابة ، باب فضائل علی بن أبی طالب ، حدیث 34 )
6. سنن الترمذی ( الجامع الصحیح ) ، أبو عیسى محمد بن عیسى بن سورة الترمذی ، تحقیق : عبد الرحمن محمد عثمان ، بیروت : دار الفكر ، الطبعة ال