نوشته اصلی از سوی
Ouroboros
حق = امتیازی که بهای برخورداری از آن به نحوی توسط خود شخص پرداخته میشود.
امتیاز= امتیازی که بهای برخورداری از آن پرداخت نشده
مزیت = امتیازی کهبه قیمت اخذ امتیاز از دیگری یا محروم کردن او از آن یا پرداخت بهای آن توسط دیگران تمام میشود
...
نوشته اصلی از سوی
undead_knight
Faith In Humanity Restored :))
فعلا اهمیتی نداره،مشکل اینجاست که اختلاف دیدگاه فلسفی باید مشخص بشه.اگر در این مرحله اختلافی نبود بعد بحث در مورد مصداق ها راحت تر میشه.
ولی اگر مظنور این باشه که هر "حق"ی یک "امتیاز" هست اون وقت دیگه نمونه هم چندان اهمیتی نداره.
من با تعریف امیر در «حق» اندکی دشواری دارم. درست است که «حق» تنها زمانی "شدنی" میشود
که ما توانایی پرداخت آنرا داشته باشیم, ولی هزینهیِ آنرا نباید قانونوار (ولی شاید باید اخلاقوار) تک تک هموندان[1] بشریت بپردازند:
نقش در فراهمآوری حق <—> سزاواری در بهرهمندی از حق
اگر ما خوراک بسنده برای خوردن نداشته باشیم, گرچه درست باشد که "حقِ" هر آدمی زیستن است و بایستگی زیستن نیز خوراکگساری, ولی
خواه ناخواه این 'حق' را تنها کسانی خواهند گرفت که بگونهای خوششانستر بوده باشند یا بگوییم دوراندیشیده باشند —> حق جهانسر[2] در کمبودِ بنمایه[3] بومسر[4] میشود.
پس برای اینکه حقِ اخلاقی نامبرده فراخیدنی[5] باشد, ما به خوراک بسنده همواره خواهیم نیازید و به گاهِ کمبودِ خوراک, حقی هم 'عملا' برای همگان درکار نخواهد بود.
هر آینه, از سویِ دیگر میدانیم که در همهیِ تراکنشهایِ[6] همبودین[7], قانون ٩٠ به ١٠ یا ٨٠ به ٢٠ ژیرا[8] میباشد: ١٠ درسد مردم ٩٠ درسد کارها را میانجامند.
این درسد اندکی که کارها را پیشمیبرند و بنمایهها را برای همگان میفراهمند در شدنی کردنِ حق بیشترین یا بهتر بگوییم تنها
نقش را دارند, ولی آن درسد بزرگ دیگری که در این میان نقشی نداشتهاند آیا نباید در اینجا از این "حق" چه قانونوار چه اخلاقوار بهرهمند شوند؟
نگرش من اینجا این است که هنگامیکه بنمایههایِ بسنده داریم, فراخش آن بایا است: اگر شما سیر هستید و اگر کسی گرسنه است, بار اخلاقیِ کار میگوید که باید از خوراک خود به وی بدهید, بی اینکه بنگرید ببینید او آدم سودمندی است یا خیر.
پس در فرجام[9] میتوانیم بگوییم برای بهرهمندی از "حق" شما نباید "بـِبـایـد" کاری کنید, هموندی در بشریت خودبهخود تا زمانیکه بنمایههایِ بسنده باشد به شما حقهای فراخیدنی را میدهد.
----
1. ^ ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En, Dehxodâ member
2. ^ jahân+sar::Jahânsar || جهانسر: جهانیک Ϣiki-En global
3. ^ bon+mâye::Bonmâye || بنمایه: منبع Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ resource || بنمایه: منبع زیستی biological resource
4. ^ bum+sar::Bumsar || بومسر: بومیک Ϣiki-En local
5. ^ farâx+idan::Farâxidan || فراخیدن: گسترش یافتن Dehxodâ, Ϣiki-En to stretch out; to expand
6. ^ tarâ+kon+eš{pasvand}::Tarâkoneš || تراکنش: معامله کردن; سوداگری Ϣiki-En transacation
7. ^ ham+bud+in{pasvand}::Hambudin || همبودین: اجتماعی Ϣiki-En social
8. ^ Žirâ || ژیرا: فعّال fa.wiktionary.org, ⚕Heydari, Ϣiki-En active
9. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org conclusion; ending