• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    جُستار: پاتوق شب نشینی

    1. #11081
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Thanks نمایش پست ها
      و چطور از یارکشی و گروه‌بندی می‌توان نتیجه گرفت که حتماً اینها وسیله‌ای خواهد شد برای سرکوب دیگران؟
      برتری هر فرد یا نظامی به کهتری فرد یا نظامی دیگر خواهد انجامید زیرا ما در جهان عینی با محدودیت‌های عینی زندگی می‌کنیم و از آنچه همه می‌خواهند خیلی کمتر از آن اندازه که می‌خواهند هست پس هرکس گله‌ی نیرومندتری داشته باشد عده‌ی بیشتری را می‌تواند از آنچه می‌خواهد محروم بکند.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Thanks نمایش پست ها
      اما شمار محافظه‌کارانی که به‌طور عامیانه می‌گویند باید به روش‌های آزموده‌شده توسط اجدادمان احترام گذاشت و به‌طور تخصصی‌تر می‌گویند زمان تغییر هر جامعه‌ای باید به تبعات پنهان و جانبی‌اش (Second-Order Effects) توجه کرد، اصلاً کم‌تعداد نیست.
      تعداد زیاد =/= نفوذ ِ زیاد
      تعداد زیاد =/= قدرت ِ زیاد
      تعداد زیاد =/= اهمیت زیاد

      اگر غیر از این بود یهودیان سوار مسلمانان نبودند.
      شما نیم نگاهی بیاندازید به جهت حرکت فرهنگ و جامعه‌ی آمریکا در دوران ریاست جمهوری ریگان یا بوش. یا جهت حرکت جامعه و فرهنگ ایران پس از غلبه جمهوری اسلامی. حتی قدرت گرفتن محافظه‌کار به معنی پیروزی او نیست و اینها دست بالا نقش دست‌اندازهای موقتی در برابر حرکت بلا-انقطاع ماشین انقلابی را ایفا می‌کنند زیرا موثرترین انسان‌ها ذاتا به دنبال نوآوری و راه‌های پیشتر نرفته هستند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Thanks نمایش پست ها
      ما هم به این فکر می‌کنیم که مثلاً چرا بدیهیاتی مثل حذف نژادپرستی و حق زن برای اشتغال، دو هزار سال پیش شنیده نمی‌شد؟ ما باهوش شدیم یا آنها خیلی کم‌هوش بودند؟ «یا این مرد مُرده یا این ساعت من خوابیده»؟ به نظر می‌رسد که شنیده‌شدن اندیشه‌ها به تغییرات تکنولوژیکی و اقتصادی هم وابسته باشد؛‌ زن‌ها و رنگین‌پوست‌ها وارد بازار شدند و حق رای گرفتند چون مبارزه‌شان همزمان شد با تغییراتی در جهان که نیازمند نیروی کار ماهر می‌شد. یعنی شیفت الگوها از فوردیسم به پست‌فوردیسم بود که اثر جانبی‌اش همان حذف نژادپرستی و حق زن برای اشتغال شد. این هم یکی دیگر از این «بزنگاه‌های حساس» باید باشد که طی آن ناگاه حرف لوتر کینگ سریع‌تر پذیرفته شد تا حرف فردریک داگلاس و امثالش (یعنی اگر پست‌فوردیسم چند قرن زودتر شروع می‌شد، الان فردریک داگلاس‌ها سر زبان می‌افتادند و نه لوتر کینگ‌ها).

      با این حساب می‌توان تصور کرد که اگر مثلاً روزی ربات‌ها سودآورتر از انسان باشند، اعلامیۀ حقوق بشر را می‌فرستند همان جایی که شریعت و حمورابی و ده فرمان رفتند.
      زنده باد زندگی!

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Thanks (03-27-2020)

    3. #11082
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      ولی سالها
      برنامه‌نویسی ۰ به بالا همراه با آموزه‌های neuroscience می‌تواند شناختی به شما بدهد که بتوانید خودفریبی‌های ذهنتان را پیش‌بینانه
      درآورده و از پیدایش و ریشه دواندن اشان پیش بگیرید.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      زنده بودن ما یک فرجود (معجزه) است و بیشتر کسانیکه زنده‌اند هرگز به شگرفی و ارزش آن پی نمیرند، بساکه از رانه‌های
      جنسی و نخستینی خود پیش‌روی می‌کنند و مغزشان هرگز از کارکرد نخستینی اش که افزایش بازده و کاهش انرژی باشد فراتر نمی‌رود.
      کسیکه امروز بدنبال پول و دختر و خانه و خودرو و.. است بخوبی دارد رانه‌های خودش را دنبال می‌کند و هتا می‌تواند زندگی خوشایندی
      هم داشته‌ باشد ولی هرگز از این تراز بالاتر نرفته و به ارزش و شگرفی زندگی و پرسش‌های کاربردین همراه با آن، نامیرایی،
      افزایش خودآگاهی و پی بردن به چرایی هستی و جادوی سیستم‌های کوانتومی و گوهره‌ی خواست آزاد و فرا.. نخواهد پرداخت و
      این تنها شانس یکبار زاده شدن خود را هرز داده و با چند سال زندگی از هستی کوتاه خود به نیستی ابدین خواهد پیوست
      شما هنوز به اصلی‌ترین و درونی‌ترین هسته‌ی تمام خودفریبیهای ِ انسان که ترجیح دادن هستی به نیستی و بودن به نبودن و زندگی به مردن است پی نبرده‌اید و همچون چرخ‌دنده‌ای در دل ِ یک ماشین یا کُدی از پیش نوشته شده بی‌ هیچ دلیل عقلانی، از برنامه‌ریزی ژنتیکی خود برای ماندن و تکثیر شدن پیروی ِ کور می‌کنید و کُل باورهای خود را بر اساس آن دستچین کرده‌اید و بودن را خیر مطلق و نبودن را شر مطلق تصور می‌کنید. در دژ ِ تنومند ازلت فکری خود که با هوشیاری برای ممانعت از ورود هرگونه اندیشه‌ی متخاصم طراحی شده نشسته‌اید و خودفریبی‌های دیگران را تحقیر می‌کنید. برای خلاصی از این اوهام، من به شما مطالعه این کتاب را توصیه می‌کنم که احتمالا مهمترین کتاب نوشته شده در تاریخ در مقطع کنونی تطور انسان است : http://shatteredshield.net/media/suicide_note.pdf

      ولی خب همانطورکه گفته شد، بعید است کتاب خواندن و بحث کردن و ... تاثیری در باورهای شما داشته باشد و پذیرفتن واقعیت و رهایی از این غول ِ آخر خودفریبی چندان مورد پسند من هم نیست و به قول ِ زرتشت نیچه، «بروم تا چیزی از تو نستانده‌ام». امضای فعلی من «زنده باد زندگی» اشاره‌ای به همین است که انتخاب ما به عنوان موجودات قادر به تعقل، در پایان میان خودکشی‌ست یا خودفریبی.
      ویرایش از سوی Ouroboros : 03-27-2020 در ساعت 03:07 PM
      زنده باد زندگی!

    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (03-28-2020),Thanks (03-27-2020)

    5. #11083
      نویسنده سوم
      Points: 5,572, Level: 48
      Level completed: 11%, Points required for next Level: 178
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خونسرد
       
      Rustin آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2015
      نوشته ها
      123
      جُستارها
      12
      امتیازها
      5,572
      رنک
      48
      Post Thanks / Like
      سپاس
      13
      از ایشان 83 بار در 51 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      ما مجموع تجارب‌مان هستیم، حرف درستی‌ست اما خواندن و آشنایی با تجارب و اندیشه‌های دیگران هم خودش «تجربه» است. البته از تجربه دست اول کمتر موثر است اما بکلی بی‌اعتبار و بی‌ارزش نیست.
      اینکه کسی به جستجوی تجارب و اندیشه‌های دیگران درباره موضوعی می‌افتد، احتمالا خودش بدلیل تجربه داشتن و دغدغه بودن آن موضوع است. یعنی به جایی رسیده که آن موضوع برایش سوال شده، تا جایی که توانسته با تجارب دست اول خودش پیگیر جواب شده و همزمان تجارب و اندیشه‌های دیگران را هم پیگیری کرده. من البته متوجه هستم که کسانی یکسره در دنیای تئوری و اندیشه و کتاب پی پاسخ‌ها گنگ و سرگردانند و تا آخر عمرشان هم احتمالا به جایی نمی‌رسند اما ذهن‌های چابک‌تر و تیزتری هم دیده‌ام که از عمل و تجربه شخصی به تئوری و اندیشه رفته‌اند. به هر حال ما یکسره جدا و ایزوله نیستیم، مسائل فکری را هم با کمک و یاری هم و از روی هم یاد می‌گیریم و حل می‌کنیم همانطور که مسائل مادی را (یک قسمتی بنام نورون‌های آینه‌ای هم برای این کار داریم!). اگر نه اصلا این توانایی انتقال منظور، و اشتراک نظر در طی فرگشت باقی نمی‌ماند.

    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Rustin گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Angela (03-28-2020),Mehrbod (03-28-2020),Thanks (03-27-2020)

    7. #11084
      نویسنده یکم
      Points: 12,667, Level: 73
      Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
      Overall activity: 99.6%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت!
       
      خالی
       
      Angela آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      313
      جُستارها
      2
      امتیازها
      12,667
      رنک
      73
      Post Thanks / Like
      سپاس
      882
      از ایشان 895 بار در 290 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      7 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سلام دوستان
      سال نو مبارک


    8. 3 کاربر برای این پست سودمند از Angela گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (03-29-2020),Mehrbod (03-28-2020),Ouroboros (03-28-2020)

    9. #11085
      نویسنده یکم
      Points: 12,667, Level: 73
      Level completed: 55%, Points required for next Level: 183
      Overall activity: 99.6%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت!
       
      خالی
       
      Angela آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      313
      جُستارها
      2
      امتیازها
      12,667
      رنک
      73
      Post Thanks / Like
      سپاس
      882
      از ایشان 895 بار در 290 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      7 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بنظرم این درسته که برای این که اندیشه ای پذیرفته بشه باید زمانش رسیده باشه و آدمها بخاطر تجربه هایی که در تایید اون اندیشه یا باور داشتن بهش تمایل پیدا می کنن و قبولش می کنن، ولی باز هم کارکرد نوشته ها اینه که در اونها یه سری از تجربه ها پررنگ تر میشن و با دیدگاه خاصی تحلیل می شن و نویسنده از این تحلیل به نتیجه ای که می خواد میرسه.
      اینجوری نیست که دنیا در هرصورت بدون اون نوشته ها راه خودش رو بره، و فکر می کنم اینکه مردم به دلیل تجربه هاشون آمادگی پذیرفتن اندیشه ای رو دارن معنیش این نیست که خودشون به اون استنباط ها و اون نتیجه ها و اون باورها می رسیدن، و معلوم نیست اصلا چقدر به اون تجربه ها توجه می کردن.


    10. 2 کاربر برای این پست سودمند از Angela گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (03-29-2020),Canary (03-28-2020)

    11. #11086
      شناس
      Points: 2,166, Level: 28
      Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
      Overall activity: 9.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Scary آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2018
      نوشته ها
      90
      جُستارها
      7
      امتیازها
      2,166
      رنک
      28
      Post Thanks / Like
      سپاس
      68
      از ایشان 41 بار در 36 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      کسی میدونه جریان اشنایدر چیه که با انواع و اقسام جانور وحشی و درنده رابطه صمیمی و دوستانه داره؟!
      از خرس و ببر و پلنگ و شیر بگیر تا گرگ و کفتار و خلاصه هر چی حیوان وحشی و درنده!
      مگه میشه همچین چیزی، مگه داریم؟!
      من که پشمام ریخت!

    12. یک کاربر برای این پست سودمند از Scary گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Canary (03-28-2020)

    13. #11087
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Thanks نمایش پست ها
      منفعلانه یکجا نشسته‌ایم و حاضر نیستیم برای آنچه به آن باور داریم ریسک کنیم. زمانی در همین اعتراضات ایران ما در نقش تماشاچی و سیاهی لشگر وسط خیابان بودیم. به خیالمان قرار بود «بمیریم به نام و نمانیم به ننگ»، اما بعدها به این نتیجه رسیدیم «اگر در آپارتمان زنده بمانیم بهتر است تا در دل مردم زنده باشیم.» ما هم تولدمان معجزه است و هم زنده درآمدن از آن اوضاع. چه کسی تضمین می‌کند که واقعاً این یکی عقیده و روش و مسلک و مرام و راه و طریقت و منش و... خودفریبی و داستان نباشد؟ آنقدر در طول زیستن عقایدمان را منسوخ و باطل کرده‌اند که دچار نوعی PTSD شده باشیم. شاید در دل به گفتمان تکنولوژی‌ستیزی باورمند باشیم اما در عمل منفعلیم.

      در چند چیز هیچ جای گمانی نیست، یکی از آنها اینکه زندگی باارزش‌ترین است چون همه‌ی ارزش‌ها از آن ریشه می‌گیرند.
      ولی در ریسک‌پذیری همیشه جای گمان است، ازینرو منفعل و بیکنش بودن می‌داند یک راهبُرد strategy باشد تا آن دم که زمان
      درست دست داده و به کنشآوری بدگرد.

      در این راستا باورهایی که بخت فرازیست ما را بیافزایند خواستنی و دیگری‌ها ناخواستنی‌اند، ولی بسته به بلندپروازی
      می‌توان ریسکهای سنجیده کرد و کوشید که این ترازمندی را به سود خود سنگین کرد و بس. هوشمندی و ابرهوشمندی
      یک تن امروز در این است که بتواند از سیستم بر پاد خود سیستم بهره گرفته و جایگاه خودش را آن اندازه بالا ببرد که
      توان راستادهی پیدا کند، و این همه‌ی کاری‌ست که باید کرد. پذیرفتن ریسکهای هر چه بیشتر ولی سنجیده تا آنکه یکی
      از آنها شما را به جایگاهی که می‌نیازید برسانند. اگر نه هم بدید من هیچ از دست نرفته چه که یک زندگی کوتاه چه خوش خوشان
      بگذرد چه اندوه‌مندامه همچنان کوتاه و "بی اهمیت‌‌" است و خرد و فرنود می‌گویند که راه درست دست یاختن (یازیدن) و کوشیدن به بالاترین است.




      "To teach someone a real skill, teach him how to take risk & fail. He will never learn this in school. No nonrisktaker can ever teach it. " - Nassim Taleb


      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    14. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Thanks (03-29-2020)

    15. #11088
      رهگذر
      Points: 1,498, Level: 21
      Level completed: 98%, Points required for next Level: 2
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      خداوند
      بی‌کمداشت
       
      Empty
       
      Thanks آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2018
      نوشته ها
      22
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,498
      رنک
      21
      Post Thanks / Like
      سپاس
      57
      از ایشان 28 بار در 20 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      برتری هر فرد یا نظامی به کهتری فرد یا نظامی دیگر خواهد انجامید زیرا ما در جهان عینی با محدودیت‌های عینی زندگی می‌کنیم و از آنچه همه می‌خواهند خیلی کمتر از آن اندازه که می‌خواهند هست پس هرکس گله‌ی نیرومندتری داشته باشد عده‌ی بیشتری را می‌تواند از آنچه می‌خواهد محروم بکند.
      یارکشی‌ها به سرکوب دیگری منجر می‌شوند نه‌ فقط به این دلیل، بلکه به دلیل دیگری: گروه‌ها نیازمند رقیبی هستند نه‌آنقدر قوی که هرگز نتوانند با آن مبارزه کنند و نه‌آنقدر ضعیف که به‌راحتی شکستش دهند.

      در جنبش‌های انقلابی همیشه اخوی‌ها و کُمرادها که هنوز دشمن مشترکی دارند با هم متحد هستند، اما فردای قدرت گرفتن، سر سفرۀ نظام در بحث بر سر تقسیم غنایم، دشمن‌های هم می‌شوند. این قضیه همیشه مرا یاد قضیۀ جاه‌طلبی قطب‌زاده می‌اندازد که نویسنده‌ای تلویحا اینطور مسخره‌اش می‌کرد: بیایید اعلام کنید که از فردا یکی مثل ابوذر ساعت پنج صبح دم هر خانه نان و پنیر و گردو بیاورد. اما مثلاً حق ما که انقلاب کرده‌ایم این است که ساعت ده صبح دم تخت‌خوابمان ژامبون و اسپرسو و تخم مرغ بیاورند.

      قدرت فساد می‌آورد نه فقط به‌خاطر خودش، بلکه به‌خاطر اینکه اساساً ما زمانی در قدرت هستیم که رقیبمان را شکست داده‌ایم. دیگر هیچ عامل وحدتی (دشمن) نیست که اعضای گروه را دوباره زیر یک پرچم گرد آوَرَد. مثال‌ها برای چنین یارکشی‌هایی زیاد است و گهگاهی رهبرهای انقلاب‌ها هم به‌خوبی ابراز نگرانی می‌کردند که شاید فردای انقلاب که بی‌دشمن باشیم دیگر این اتحاد باشکوه بین اعضا را نبینیم. سربازهای آمریکا هنوز سلاح‌ها را زمین نگذاشته بودند که توماس جفرسون اینگونه ابراز نگرانی کرد:

      It can never be too often repeated that the time for fixing every essential right on a legal basis is while our rulers are honest and ourselvesunited. From the conclusion of this war, we shall be going downhill.
      جامعۀ قبیله‌ای و هزارتکۀ افغانستان نمونۀ خوبی است که چطور زمان حملۀ شوروی علیه دشمن مشترک متحد شد. به‌محض آنکه خطر کمرادها از میان رفت، فردایش پشتون‌ها گفتند «ازبک به ازبکستان، تاجیک به تاجیکستان و هزاره به گورستان».

      در دنیای فعلی و Political Correctزده، زمانی که می‌گویند حق با همه است (پس حق با هیچکس نیست)، یا اینکه مثلاً تمام ادیان حرف یکسانی دارند و اینقدر توی سروکلۀ هم نزنید، مؤمن در دل می‌گوید «اگر یهودی و نصرانی هم حقیقت را می‌گویند پس چرا من باید مسلمان باشم؟» حرف نواندیش‌های دینی مضحک است وقتی می‌خواهند تساهل و تسامح را به‌عنوان جزوی لاینفک از دینشان جا بزنند و چهره‌ای بزک‌شده از آن بسازند. ادیان قدیمی زنده ماندند و اعضایش برایش ایثار می‌کردند به این دلیل که باور داشتند مسلمان با یهودی و نصرانی برابر نیست. اگر قرار بود همه را برابر بخوانند و حق را به همه بدهند که احتمالا هیچوقت نام و اثری از آنها نمی‌ماند. می‌بینیم در دنیای فعلی هم از اندیشه‌های پیشین هر آنچه باقی مانده پوسته است و بازی‌های زبانی سر میز مناظره.

      بنابراین آن دسته از یارکشی‌هایی که رقیبی نداشته باشند یا در همان مرحلۀ اول شکل نمی‌گیرند، یا اگر هم بگیرند بعد از مدتی اعضای خودی به جان هم خواهند افتاد. چنانچه می‌بینیم درگیری‌ها داخل‌ادیانی از درگیری میان‌ادیانی بیشتر بوده است. امپراتوری‌ها هم وقتی دیگر نمی‌توانستند بیشتر از این کشورگشایی کنند، نوک شمشیر سربازها به درون خود امپراتوری برمی‌گشت.

      زمانی که جسم خیلی پاکیزه باشد و تمام انگل‌هایش بمیرند، سیستم ایمنی بدن انسان علیه خود انسان طغیان می‌کند. پس یارکشی می‌کنیم تا اگر نتوانستیم گردن دیگران را بزنیم حداقل گردن خودمان را نزده باشیم.
      ویرایش از سوی Thanks : 03-29-2020 در ساعت 09:12 AM
      Mehrbod این را پسندید.

    16. یک کاربر برای این پست سودمند از Thanks گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Transcendence (03-29-2020)

    17. #11089
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      شما هنوز به اصلی‌ترین و درونی‌ترین هسته‌ی تمام خودفریبیهای ِ انسان که ترجیح دادن هستی به نیستی و بودن به نبودن و زندگی به مردن است پی نبرده‌اید و همچون چرخ‌دنده‌ای در دل ِ یک ماشین یا کُدی از پیش نوشته شده بی‌ هیچ دلیل عقلانی، از برنامه‌ریزی ژنتیکی خود برای ماندن و تکثیر شدن پیروی ِ کور می‌کنید و کُل باورهای خود را بر اساس آن دستچین کرده‌اید و بودن را خیر مطلق و نبودن را شر مطلق تصور می‌کنید. در دژ ِ تنومند ازلت فکری خود که با هوشیاری برای ممانعت از ورود هرگونه اندیشه‌ی متخاصم طراحی شده نشسته‌اید و خودفریبی‌های دیگران را تحقیر می‌کنید. برای خلاصی از این اوهام، من به شما مطالعه این کتاب را توصیه می‌کنم که احتمالا مهمترین کتاب نوشته شده در تاریخ در مقطع کنونی تطور انسان است : http://shatteredshield.net/media/suicide_note.pdf

      ولی خب همانطورکه گفته شد، بعید است کتاب خواندن و بحث کردن و ... تاثیری در باورهای شما داشته باشد و پذیرفتن واقعیت و رهایی از این غول ِ آخر خودفریبی چندان مورد پسند من هم نیست و به قول ِ زرتشت نیچه، «بروم تا چیزی از تو نستانده‌ام». امضای فعلی من «زنده باد زندگی» اشاره‌ای به همین است که انتخاب ما به عنوان موجودات قادر به تعقل، در پایان میان خودکشی‌ست یا خودفریبی.
      باور به اینکه زندگی باارزش‌ترین است و مرگ بدترین هیچ خودفریبی‌ای در خود ندارد، بوارونه بسیار هم منطقی‌ست و هتا اثباتپذیر آنهم
      از جنس ریاضیاتی.

      اثبات آنهم آسان است، همه‌ی ارزش‌ها در بستر زندگی معنا پیدا می‌کنند، هنگامیکه در نیستی همه چیز بهمانند تهی از هرگونه ارزش میشود.

      مرگ ازینرو همان ۰ است، ولی زندگی از ۰ تا ۱ است و هر چه به یک ۱ نزدیکتر شوید ارزش‌ها چیزها راستین تر می‌شود چرا که ۱ عدد کیستی
      نیز است / identity number, و هر چه را در آن ضرب کنید خودش را برمی‌گرداند. پس این سخن که زندگی باارزش‌ترین و مرگ بی‌ارزش ترین
      است، نایکسنجانه asymmetrically همیشه درست است، مرگ همه چیز را تهی از ارزش می‌سازد ولی در دست دیگر، زندگی زینه‌مند است
      و ارزش چیزها از نزدیک به ۰ به بالا می‌روند که این را ما کیفیت زندگی می‌نامیم و آنرا براه خوشی درمی‌یابیم.

      ازینرو، خودکشی تنها یک سود دارد آنهم اینکه به شما خواست آزاد می‌بخشد. شما آزادید هرزمان که خواستید خودتان را نیست کنید ولی بجز آن
      نه، هیچ سربلندی‌ای در خودکشی نیست بساکه تنها نمایانگری از ناتوانی و پذیرش شکست است. کسیکه زنده است و خودآگاه همواره،
      تا آن دم که زنده است می‌تواند برای همه چیز راهکار بیاید و منطقا، زمانیکه در جهان فزیکی کمابیش هر چیزی راهکارپذیر است خودکشی
      نابخردانه‌ترین کنش پنداشتنی خواهد بود: چیزیکه عوض دارد گله ندارد

      این دیدگاه‌های نیستی‌گرایانه و پوچی‌گرایانه در حقیقت یک سیستم دفاعی در مغز می‌باشند و بامزه اینکه خود شما هم به آن
      در بافتار دیگری آگاه بودید و آنهم کسانیکه اینروزها به لیسیدن مکان‌های عمومی می‌پردازند، چرا که می‌خواهند ترس از ویروس کرونا را
      اینگونه در خود سرکوب کرده و کنترل ترسشان را بدست بگیرند. این را پیشتر هتا در کسانیکه خودخواسته HIV می‌جویند نیز دیده‌اند.

      کسی هم که به ارزش‌های جادویی و فرا زندگی میباورد در این ترفند خودفریبانه‌ی ناخودآگاه اش گرفتار شده است و ترس ژرف از نیستی
      اش را با اینکه "این دو روز زندگی ارزشی ندارد " دارد می‌پوشاند و چه که ترفندی‌ست کارآمد و کار هم پُرگاه می‌کند، هر آینه همچنان یک خودفریبی.
      ویرایش از سوی Mehrbod : 03-29-2020 در ساعت 06:55 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    18. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Thanks (03-30-2020),Transcendence (03-29-2020)

    19. #11090
      نویسنده سوم
      Points: 3,971, Level: 40
      Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      بی تفاوفت
       
      Transcendence آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2015
      نوشته ها
      107
      جُستارها
      0
      امتیازها
      3,971
      رنک
      40
      Post Thanks / Like
      سپاس
      49
      از ایشان 72 بار در 50 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      اثبات آنهم آسان است، همه‌ی ارزش‌ها در بستر زندگی معنا پیدا می‌کنند، هنگامیکه در نیستی همه چیز بهمانند تهی از هرگونه ارزش میشود.

      مرگ ازینرو همان ۰ است، ولی زندگی از ۰ تا ۱ است و هر چه به یک ۱ نزدیکتر شوید ارزش‌ها چیزها راستین تر می‌شود چرا که ۱ عدد کیستی
      نیز است / identity number, و هر چه را در آن ضرب کنید خودش را برمی‌گرداند. پس این سخن که زندگی باارزش‌ترین و مرگ بی‌ارزش ترین
      است، نایکسنجانه asymmetrically همیشه درست است، مرگ همه چیز را تهی از ارزش می‌سازد ولی در دست دیگر، زندگی زینه‌مند است
      و ارزش چیزها از نزدیک به ۰ به بالا می‌روند که این را ما کیفیت زندگی می‌نامیم و آنرا براه خوشی درمی‌یابیم.
      ایا این استدلالی انسان مرکزانه نیست..از منظر طبیعت یا جهان وجود انسان بر عدم وجود انسان برتری نداره.
      to understand the actual world as it is

      not as we should wish it to be

      is the beginning of wisdom

    20. 2 کاربر برای این پست سودمند از Transcendence گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (03-29-2020),Thanks (03-30-2020)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 51 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 51 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •