پادشکنندگی[1] - Antifragility
چند گاه درازی است که میخواستم در اینباره جستاری بیاغازم. فلسفه پادشکنندگی که نام آن بِگرایند تاکنون به گوشتان نباید خورده باشد، یکی از برترین و کاربردیترین نگرههایی[2] است که من تا به امروز برخوردهام.
نگره پادشکنندگی که بدست اندیشمند همدوره «نسیم نیکولاس طالب» آمیونی نگرهپردازی[3] شده به نگر من یکی از بهترین و بایاترین[4] ابزارهایی است که برای پیشرفت زندگی خود و همچنین فردای ایران میباید زمینه کارمان سازیم.
این نگره که میتوان آنرا زیرگردآیهی نگرههای واکافت[5] سیستم (a subset of system analysis) برشمرد، به این پاسخ میدهد که در زندگی:
چه کنیم زمانیکه نمیدریابیم/نمیفهمیم - What to do when we don't understand
به سخن دیگر، هنگام رویارویی با رویدادهایی که دانشمان کاستی دارد، و یا بسادگی نمیتوانیم از چون و چم رویداد سر دربیاوریم، چه رویکردی را بگزینیم.
واپسین کتاب «نیکولاس طالب» که همین هفته دیگر (27 نوامبر) با همین نام بدست چاپخانه پنگوئن پخش میشود، از انگشتشمار کتابهایی است که من نزدیک به یک سالی است با شور و انگیزه هر چه بیشتر انتظارش را میکشم!
دو کتاب پیشین نیکولاس طالب که درباره همین فرهَــشت (موضوع) هستند، ولی با نگرش از کُنجهای گوناگون بچینش:
- Fooled by Randomness: The Hidden Role of Chance in Life and in the Markets
- The Black Swan: The Impact of the Highly Improbable
میباشند که این دو، و بویژه کتاب دوم وی «سیاه قوی قوی سیاه» که او را در تراز جهانی شناساند، هر چه بیشتر و دقیقتر پیرامون پرسمان «چه کنیم زمانیکه نمیدانیم چه میگذرد» نوشته شدهاند؛ شیوه نگارش هر دو کتاب نیز بسیار گرم و دلنشین بوده و با داستانگویی از زبان[6] چهرههای جورواجور گیرای آن، به داستانهای همروندش میپردازد.
در باب ستایش نویسنده تنها میتوانم این را بگویم که این دو کتاب و بویژه یکمی، برای من آن اندازه گیرا بودهاند که شاید[7] بیش از ده باری هر کدام
را نیوشیده[8] (گوش داده) و هر بار نیز خوشی برده باشم! هر دو کتاب همواره روی iPod من بوده و براستی از خواندن/نیوشیدن آنها سیر نمیشوم.
هرآینه، پادشکنندگی[1] چیست و چرا و چه هنودی[9] (اثری) در زندگی ما دارد.
برای پاسخ به آن میتوانیم از شیوهای سود ببریم که «نسیم» خود در آغاز کتاب آورده و آن نیز پرسیدن این از خود است که:
پادواژهی (antonym، متضاد) شکننده چیست؟
آنچه در پاسخ به پرسش بالا به ذهن بسیاری میاید، اگر پارسی زبان[6] باشید واژهای چون «سِـتَپر[10]» یا عربی آن «محکم» و یا ناشکننده/نشکستنی میباشد.
در اینجا طالب به این لغزش اندیشیک مینمارد که اگر همین پرسش را بگونه دیگری بکنیم، برای نمونه:
پادواژه عشق چیست؟
کمتر کسی آنرا «یکسانانگاری» یا «بیتفاوتی» مینامد، بساکه پادواژهی درستی که به ذهن میاید «بیزاری» یا «نفرت»
است. بهمین ریخت، پادواژه (متضاد) «شکننده» نیز «ستبر» یا «ناشکننده» نبوده، که «پاد-شکنندگی[1]» خواهد بود.
با این نگرش ما در دستهبندی یک سامانه[11] خواهیم داشت:
شکننده = سیستمی که از کوبه (ضربه) آسیب میبیند: یک لیوان شیشهای شکننده است.
ناشکننده / ستبر = سیستمی که از کوبه آسیب نمیبیند: یک لیوان چوبی شکننده نیست یا شکنندگی بسیار کمتری در برابر شیشیهایه خود دارد.
پادشکننده[12] = سیستمی که نه تنها از کوبش و تکانش نمیآسیبد، بساکه این تکانشها و کوبشها آنرا «بهتر» کرده و سودآوری دارند.
در اینجا نخستین پرسشی که به ذهن بیاید شاید[7] این باشد که آیا چنین سیستمهایی، سیستمهایی که از تنش و تکانش سود ببرند - آیا براستی هستی دارند؟
نسیم در یکی از گفتگوهای خود میگوید که پیش از برساختن (coining) واژه پاد-شکنندگی[1] آنرا بسختی میدریافته، چرا که در نبود واژهای
که بتوان ذهن را پیرامون آن اندیشاند، پندارهها[13] بآسانی از ما میگریزند. خوانندگان شاید با جُـستار کارکرد زبان[6] در اندیشه آشنایی داشته باشند که
درست پیرامون همین بوده و یکی از نمونههای برشمردنی زیبا و اندیشبرانگیز آن این باشد که یونانیان باستان واژهای برای «آبــی» نداشتهاند،
هنگامیکه بی هیچ شکی توانایی "دیدن" رنگ آبــی را داشتهاند!
از یاد نبریم که آسمان و دریایی که بیشترین[14] جا را گرفتهاند خود آبی هستند!!
پس با در ذهن داشتن واژه و این نگرش و دستهبندی سامانگان، ما کم کم میتوانیم پادشکنندگی[1] را در سیستمهای
پیرامون خود ببینیم، بویژه در فراگیرترین آنها که همان سامانههای[11] زنده و زیستیک مانند[15] کالبد خود ما باشند:
سامانههای زیستیک پادشکننده
[12] هستند، زیرا تنش و آسیب
مرزمند به آنها سود میرساند
همه ما در ترازی نیمهخودآگاه از این آگاهیم که تنش یا stress برای کالبد ما و هتا مغز ما خوب است. ورزش کالبد که چیزی بیشتر از تنشزاییِ ماهیچهها نیست
و برزش مغز که همان اندیشیدن و چیستان و شترنگ و .. باشد را همه ما دستکم روزی یکبار میشنویم و به ما گفته میشود که برایمان خوب و خواستنی است.
در انگلیسی زبانزد «Use it or Lose it - کار ببَر یا بِبازش» بزیبایی هر چه بیشتر این پدیده پادشکننگی[1] را در ما و جانداران توضیح میدهد.
پس به سخن دیگر، سامانههای[11] پادشکننده[12] مانند[15] کالبد آدمی، نه تنها از تنش و آسیب تا یک مرز ویژهای آسیب ندیده، که از آن سود نیز میبرند.
بالا -
کوژ[16] (convex) و پادشکننده: سیستمهایی که «ورتندگی - variability» در آنها دستبالا را دارد و به سود میانجامد.
پایین -
کاو[17] (concave) و شکننده: سیستمهایی که «ورتندگی» در آنها دستپایین را داشته و سودمندیاشان به یک بازه مرزمند کوتاه میشود.
برای به یاد داشتن دگرسانی[18] میان کوژ (خوب) و کاو (بد) میتوان آنرا بریخت زیر ویرید[19]:
چپ - لبخند = کوژ
راست - اندوه = کاو
چنین چیزی در سامانههای[11] دستساز آدمی و خودکار بسیار کمتر یافت میشود. سامانههای افزاروارهای (mechanical) درریخت معمول خود شکننده میباشند - هر چه بیشتر
کار بیشتر بکشید میفَـرسایند[20] - و در بهترین ریخت خود سـتبر هستند: هر چه کار بکشید فرسوده نمیشوند (یا فرسایش چشمپوشیدنی دارند)، ولی سودی هم از کار بیشتر نمیبرند.
تا دنبال شود ...
----
1. ^ آ ب پ چ ر ژ Pâdšekanandegi|| پادشکنندگی: دربرابر شکننده; چیزیکه از زنش سود میبرد ϢEn Antifragility
2. ^ Negare|| نگره: فرضیه ϢEn Theory
3. ^ Negarepardâxtan|| نگرهپرداختن: نگرهپرداختن; نگره ساختن; نگره دادن To theorize
4. ^ Bâyi|| بایی: +; مثبت Positive
5. ^ Vâkâftan (vâ+kâftan)|| واکافتن: تجزیه و تحلیل ϢEn To analyze
6. ^ آ ب پ Zâb|| زاب: صفت; فروزه ϢEn, Dehxodâ Attribute; adjective
7. ^ آ ب Šâyand|| شایند: ممکن ϢEn Possible
8. ^ Niyušidan|| نیوشیدن: گوش فرا دادن To listen
9. ^ Hanud|| هنود: اثر, تاثیر Effect
10. ^ Setapr|| ستپر: محکم; ستبر; قطور Dehxodâ Robust
11. ^ آ ب پ چ Sâmâne|| سامانه: سیستم; سامانه; منظومه ϢEn System
12. ^ آ ب پ Pâdšekanande|| پادشکننده: دربرابر شکننده; چیزیکه از زنش سود میبرد ϢEn Antifragile
13. ^ Pendâre|| پنداره: مفهوم ϢEn Concept
14. ^ Bayuseš|| بیوسش: چشمداشت Expectation
15. ^ آ ب Mânandeš (mânand+eš)|| مانندش: شبیهسازی شده ϢEn Simulation
16. ^ Kuž|| کوژ: محدب ϢEn Convex
17. ^ Kâv|| کاو: مقعر ϢEn Concave
18. ^ Degarsâni|| دگرسانی: تفاوت Difference
19. ^ Vir|| ویر: حافظه; یاد; Memory
20. ^ Farsudan (far+sudan)|| فرسودن: بسیار سودن; کم کم نابودن کردن/شدن To tire; wear out