• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 117

    جُستار: عرفان چیست؟

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      خب تعریفی که از عرفان و عارف کردید نزدیک است و تا حدودی هم درست است اما تحدید کننده نیست! و از اینرو علوم دیگری را هم که مربوط به عرفان نیست هم در این دسته قرار می دهد! برای نمونه کاهنان معبد دلف هم در زمان ِ سقراط دست به مکاشفات می زدند تا سر از کار ِ هستی و حقیقت جهان در بیاورند ولی.... ولی عاشق حقیقت نبودند!برایشان حقیقت مهم نبود و در حقیقت بگونه ای ازاین مکاشفه ها امرار معاش هم می کردند!!!
      آری! اما چنانچه خودتان هم واقف هستید، مکاتب عرفانی بسیار گسترده و متنوع هستند. و مشکلی که هست، هر شخص و گروهی در این وادی نیز همچون
      فلسفه، و حتی بی‌قیدوبند تر از آن، صرفا راه و روش خودشان را عرفان نامیده اند و روش دیگران را مردود! خصوصا تا آنجا که من در تاریخ فلسفه و عرفان مطالعه داشته ام، چنین چیزی در شرق و به ویژه در اهالی عرفان و فلسفه‌ی اسلامی به گونه ای مضحک قابل مشاهده است.
      از این رو، به باور من کسی که بخواهد براستی بی‌طرفانه و به طور گسترده و جامع در این مبحث دست به پژوهش بزند، نمی بایست باورهای پیشین و پیش زمینه های دینی، فرهنگی و بومی زادگاهش را در پژوهش لحاظ کند.






      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      فیثاغورسیان که امروزه می توان گفت اکثر هندسه دانان بر این باورند که اینها با شهود توانستند قضایای هندسی را مطرح و اثبات کنند! و البته اگر به زندگی خود ِ جناب فیثاغورس هم بنگریم ایشان تحت تاثیر حکمت شرق و مکاتب فکری و عرفانی شرق بوده است.
      تا انجا که من در منابع مختلف کنکاش کرده ام، اسناد تاریخی چندانی از آن دوران باقی نمانده و اتفاقا بر سر فیثاغورس و مکتب فیثاغوریان بحث و اختلاف نظر
      بسیار است. پس لطفا بفرمایید بر چه اساسی چنین چیزی نگاشته اید؟! خصوصا در مورد بخش دوم سخنتان!







      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بهترین و جامعترین کتاب را در مورد عرفان نظری را جناب ابن عربی نگاشته است که یک کتاب بسیار قطوری است در تبیین عرفان و عارف و مسیرها و سلوکها...
      ایشان در همان ابتدای کتابش، برای تعریف عرفان و عارف، از تعاریف ِ ابوعلی سیتا در این باب یاری می گیرد؛ ابوعلی سینا بجای آنکه بیاید و برای نمونه عارف را بطور ویژه تعریف کند ، از قیاس و ممیز یاری می گیرد ، یعنی می آید و بین واژگانی که به" عارف" نزدیکند ولی همان معنا را نمی دهند قیاس کرده و تمیز می کند! وی می آید و زاهد و عابد و عارف را که در عموم هر سه یک معنا می دهند را از هم جدا می سازد و در حقیقت با همین روش متوجه می شویم که عارف بی چشمداشت است و نه دنیا می خواهد و نه آخرت!
      امکان دارد کمی در مورد ابن عربی و دلیل جایگاه‌اش نزد عرفای شرقی توضیح دهید؟ و اینکه چرا کتاب او را بهترین کتاب در وادی عرفان می دانید؟






      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      ابوعلی سینا چون مسلمان هست تعریفش اسلامی است یعنی چگونه بگویم در تعریف وی ، یک عارف سرخپوست جایگاهی ندارد .... و یا اگر به تعریف شما استناد کنیم هم عارف کسی است که باید مانند مرتاضهای هندی به خود ریاضت دهد و.... که البته این موارد هست ولی در برخی موارد هم نیست چون خودِ عشق و فراقش ریاضتی است بس عظیم.
      من فکر می کنم این خطای بزرگی باشد! ببینید گاهی ممکن است شما فرهنگ ها، تاریخ ها، آیین ها و... سراسر جهان را به طور گسترده و عمیق مورد مطالعه و پرداختن قرار می دهید و آنگاه ضمن نقد و رد آنها، مکتب فکری خودتان را تبیئن می کنید. اما چیزی که من در دیدگاه های فلسفی ابن سینا خوانده‌ام و اکنون نیز شما در مورد عرفان از او بیان داشته اید، چیزی دیگر را نشان می دهد. و کسی که براستی دغدغه‌ی حقیقت را داشته باشد، گمان نمی کنم اینچنین راحت تیغ تیز خرد را
      در لفافه‌ی باور دینی قرار دهد. اتفاقا در مورد عرفان سرخپوستی سالها پیش با دوستی گفتگو میکردم که در حیرت عرفان سرخپوستان آمریکا بود و عرفان شرقی را در برابر آن چندان بلندمرتبه نمی دانست. حال بماند مکاتب عرفانی هند و چین که هر یک نیز گسترده‌گی خودشان را دارند...




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      هیچکدام! ریشه در منش پهلوانی دارد:)
      آیا منش پهلوانی چنین حکم می‌کند که به سادگی اشتباه کنید؟ و سپس بدتر از آن به سادگی عذرخواهی کنید؟!






      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      من الان مظلوم نمایی کردم؟ عجب!!!
      شمایی که دغدغه‌ی عالم درون و بیرون را دارید، به جز اینکه فورا در پی پاسخ به سخن من بربیایید، آیا توانایی این را هم دارید که از خودِ یک سال پیشتان جایگاهی عمیق تر در خویشتن کاوییده، و نوشتارها و رفتارهای خود را در این انجمن از آن تراز نیز نقد کنید؟






      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      گفتگویی فلسفی در جستارِ عرفان باید هم جذاب باشد ها !!
      در اینجا هم تلاش کردم بیشتر برایتان توضیح دهم که گفتگوی فلسفی فقط به صحبت یا مکاتبه محدود نمی شود. چنانچه اساسا فلسفه و فلسفیدن به نظرورزی محدود نمی شود. بلکه عرصه‌ی اصلی زیستن عملی آن در همه‌ی سطوح و جنبه های زندگیست.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      هر چند در مودر آثار نیچه و هایدگر نمی توان به فلسفه ی صرف تکیه کرد! اما برای شروع می توان ابتدا از نیچه و آثارش و سپس به آثار لودویگ ویتگنشتاین ، هانری کربن و در آخر مارتین هایدگر بپردازیم. اما نه در جستار عرفان ! به نظرم باید برای هریک از آثار اینها یک جستار جداگانه باز کرد و برای شروع همان چنین گفت زرتشت نیچه مناسب است، هر چند تا نظر شما چه باشد.
      بسیار خوب! در اسرع وقت گفتگو پیرامون زندگی و فلسفه‌ی نیچه را دوباره از سر میگیریم. سپس می توانیم به هر یک از فلاسفه‌ای که نام بردید نیز جداگانه بپردازیم.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      ابن عربی و فیثاغورس و شهود و عرفان را فعلا بگذاریم کنار و به این بپردازیم که آماج شما از طعنه زدن و زیر سوال بردن بنده چیست؟ براستی به دنبال چه هستید؟ به دنبال آنکه ثابت کنید مقصر هر آنچه در این فروم در گفتگوها رخ داده من هستم و نه هیچکس دیگر؟ اینکه رفتارم و سخنانم همگی ناشایست بودند و بدترین کاربر بودم؟ بهتر نیست بجای طعنه زنی همه ی اینها را از همان اول می گفتید!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      آیا منش پهلوانی چنین حکم می‌کند که به سادگی اشتباه کنید؟ و سپس بدتر از آن به سادگی عذرخواهی کنید؟!
      آری منش پهلوانی حکم می کند وقتی سخن درستی را می گویی و مخاطبت آن را کتمان می کند دست به تظاهر بزنی و بشکنی همانطور که جهان پهلوان پوریای ولی در برابر حریف هندیش عمل کرد!
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      شمایی که دغدغه‌ی عالم درون و بیرون را دارید، به جز اینکه فورا در پی پاسخ به سخن من بربیایید، آیا توانایی این را هم دارید که از خودِ یک سال پیشتان جایگاهی عمیق تر در خویشتن کاوییده، و نوشتارها و رفتارهای خود را در این انجمن از آن تراز نیز نقد کنید؟
      نخست آنکه بهتر بود می فرمودید شمایی که دغدغه ی عالم درون را دارید...... چرا که دغدغه ی عالم برون را همه دارند و اتفاقا بنده به دنبال گریز از این دغدغه ی برونی هستم!
      سپس آنکه خب شما بفرمایید بنده را نقد کنید که گویا خیلی دلتان از رفتار و کردارم پر است که مدام طعنه ام می زنید! و دیگر آنکه اگر جایی پاسختان را ندهم می شود گریز از پاسخ گویی و رها کردن گفتمان با بهانه های زنانه (!) و کودکانه و وقتی هم که پیگیر باشم در گفتگو می شوم حاضر جواب و کسی که بدنبال پاسخگویی سریع و بی درنگ است (و من نمی دانم این کجایش بد است؟) بالاخره ما نفهمیدیم باید چگونه بود؟!!






    3. #3
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      آماج شما از طعنه زدن و زیر سوال بردن بنده چیست؟ براستی به دنبال چه هستید؟ به دنبال آنکه ثابت کنید مقصر هر آنچه در این فروم در گفتگوها رخ داده من هستم و نه هیچکس دیگر؟ اینکه رفتارم و سخنانم همگی ناشایست بودند و بدترین کاربر بودم؟ بهتر نیست بجای طعنه زنی همه ی اینها را از همان اول می گفتید!
      پیش تر تلاش کرده بودم دلیل آن را با قلمی ساده برایتان توضیح دهم:
      چیزی که من پیش تر به برخی از دوستان چه در همین انجمن و چه خارج از آن، با صدایی زمخت گوشتزد می کردم، و اکنون نیز خسته نمی شوم تا برای شما هم تکرار کنم که دغدغه هایی پیرامون حقیقت، عقلانیت، منشا هستی و توضیح جهان، معنای زندگی، اخلاق، هنر و... از جنس چیزی که دستکم من تاکنون فلسفی می بینم، و پرداختن به آنها در روش های نظری و عملی فلسفی، دغدغه هایی هستند فراتر از شغل و رشته تخصصی و روابط اجتماعی و... و حتی زمانیکه براستی تلاش کنیم با جدیت به آنها بپردازیم، به گونه ای طغیان وار به هر جنبه‌ی دیگر از زیستن طبیعی ما نفوذ می کنند. تا جاییکه مفاهیمی همچون فرهنگ، اجتماع، خانواده،‌ اخلاق حاکم و حتی غرایزی چون نیروی جنسی و خوردن و خوابیدن تا حتی میل طبیعی به زنده بودن را هم اساسا دگرگون می کنند! به همین خاطر گله‌ی شما از "تنهایی" برایم بی معناست... این مباحث چیزی نیستند که همچون بسیاری از شاخه های دانشگاهی به عنوان علاقه ای خارجی دنبال کنید و در آن راستا شغلی مناسب بیابید و یا از روی فراغت حال و رفاه زندگی، خودتان را درگیرشان کنید. من در بسیاری از موارد که در رابطه با این مباحث با افرادی فرهیخته و یا با برخی اساتید فلسفه به گفتگو می نشینم، حیرت می کنم که این افراد به گونه ای به این مباحث می پردازند، که گویا دارند فعالیتی فرعی در اوقات فراغت خود یا جهت امرار معاش زندگی شان انجام می دهند! ولی چیزی که من در این مباحث در طی چندین سال درگیرشان بوده ام، دغدغه هایی درونی بوده اند... چونان که بیان داشتم به همه‌ی سطوح و جنبه های زندگی ام راه یافته اند و به طور ساختاری جنبه های مختلف زندگی/مرگ را متحول کرده اند. و به همین خاطر وقتی می نویسم "گفتگوی فلسفی" معنای بسیار خاصی را در نظر دارم که چه بسا با آنچه در نظر بسیاری از نام آوران فلسفه می باشد نیز ممکن است متفاوت باشد. یکی از جنبه های گفتگوی فلسفی که از آن صحبت می کنم، نفوذ خطرناک و غیرقابل کنترل اهمیت و پرداختن من به آن دغدغه ها در بستر ارتباطی گفتگو به طرف مقابل می باشد. طرف مقابل ممکن است براستی چنین اهمیتی برای این دغدغه ها قایل نباشد و به جدیت و حیاتی بودن این دغدغه ها در من بخندد، اما هنگامی که آن بستر ارتباطی خطرناک شکل می گیرد، همچون ویروسی مسری و کشنده ممکن است عواقبی مهلک در شخصیت و زندگی فرد مورد گفتگو بر جای گذارد. در همین راستا می باشد که من با نیتی دوستانه از افراد می خواهم اگر براستی با چنین دغدغه هایی در درون خود درگیر نیستند، با این مباحث خطرناک قصد بازی نداشته باشند و از آن بدتر، با من به گفتگو ننشینند. و امیدوارم باور کنید که من آنچنان پست و حقیر نیستم که در اختفای دنیای مجازی، بی مسئولانه پشت کیبوردی بنشینم و بخواهم عقده های جنسی ام را با تحقیر جنسیت خانم ها ارضاء کرده باشم و به احساسات کسی هم اهمیتی نداده باشم. همه چیز در اهمیت حیاتی و درونی آن دغدغه ها و معنای بسیار ویژه ای که گفتگو در راستای آنها برایم پیدا کرده، تاثیر پذیرفته است. در این معنای ویژه‌، گفتگوی فلسفی تلاشی است مرگ آور و جنون وار، در راستای پرداختن به آن دغدغه ها. در این نوع گفتگو، یک بستر مشترکی به وجود می آید که من با طرف مقابل خود، دغدغه هایی مشترک داریم و در راستای پرداختن به آنها با یکدیگر یکی می شویم... پس لازم است اطمینان حاصل کنم که آیا طرف مقابلم براستی با چنین دغدغه هایی روبه‌روی من نشسته؟ یا با انگیزه یا هدفی دیگر؟ به اقتضای ویژگی های آن گفتگو و احترام بسیار ویژه ای که برای طرف مقابل قائل هستم، به بی رحمانه ترین شکل با او به دشمنی برمی خیزم و از هر ضعف او، مهلک ترین ضربه ها را وارد می کنم... در صورت نیاز برای ناراحت کردن وی، از هیچ تلاشی دریغ نخواهم ورزید... و اگر طرف مقابلم خانم باشد، فرصت های ضربه زدن و ایجاد تنفر برای من بیشتر! چنانچه پذیرای چنین دشمنی متقابلی از سوی طرف مقابل خود نیز هستم... این ها را نگاشتم، زیرا در جملاتتان رگه هایی از تردید دیدم و خواستم گوشتزد کرده باشم که اگر براستی چنین دغدغه هایی در اعماق وجودتان در جوشش نیست، این مباحث خطرناک را رها کنید یا دستکم در مورد آنها با من به گفتگو ننشینید.
      در حال حاضر در این انجمن من فقط با شما در حال گفتگو هستم و از این رو برای نزدیکتر شدن و عمیق تر شدن گفتگو، تیغ نقادی ام فقط متوجه شماست. کاری ندارم دیگری چه گفته و چه کرده... مهم این است که شما چه واکنشی داشته اید! و این تازه آغاز دشمنی ام است. در صورت ادامه و عمیق تر شدن در گفتگو، حملات من نیز مهلکتر و دردناکتر خواهند بود. چه بسا که خودویرانگری ها و نقدهای درونی ام در جریان گفتگو مشترک می شوند... این به شما بستگی داشته که چقدر این هشدارها را جدی گرفته باشید،‌ هنگامی که به گفتگو ادامه دادید.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      آری منش پهلوانی حکم می کند وقتی سخن درستی را می گویی و مخاطبت آن را کتمان می کند دست به تظاهر بزنی و بشکنی همانطور که جهان پهلوان پوریای ولی در برابر حریف هندیش عمل کرد!
      دراینجا متوجه منظورتان نشدم! لطفا اگر کتمان یا خطایی در سخن من بوده، به طور مستقیم و به صراحت در دهانم بکوبید!
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      نخست آنکه بهتر بود می فرمودید شمایی که دغدغه ی عالم درون را دارید...... چرا که دغدغه ی عالم برون را همه دارند و اتفاقا بنده به دنبال گریز از این دغدغه ی برونی هستم!
      پس اگر فقط دغدغه‌تان عالم درون است و گمان می کنید که باید به عالم برون بی اعتناء بود‌، سخت در خودفریبی به سر می برید! چنانچه پیش تر هم اشاره ای داشتم، بسیاری از اهالی عرفان و زاهدپیشگان و عابدان و کاهنان هم به دنبال گریز از دغدغه‌ های برونی و زندگی مادی هستند و در فریب خودشان به شکلی مهلک، سعی دارند در انزوا، محدودیت و دوری از جامعه و لذت ها به تعالی و عالم درون دست بیابند! در حالیکه هر نوع تعالی و رهایی از این عالم مادی، در گرو زیستن و رودررو شدن با چالش ها، وسوسه ها و دشواری های همین عالم است. اتفاقا نحوه‌ی مواجهه با ساده ترین و پیش پا افتاده ترین موضوعات زندگی، در این راستا بسیار مهم است. اینکه در جمع دوستان چه طور صحبت کنیم، با یک فقیر چگونه رفتار کنیم، در هنگام تصادف رانندگی و یا هنگامی که مورد فحاشی قرار می گیریم... کسی که به راستی تنهایی را می جوید، در میان مردم و آشنایان تنها است و مهم تر از آن بر اساس تنهاییش در هر شرایطی زندگی میکند... در مواجهه با بازاریان، مدیرعامل سرمایه دار، اساتید دانشگاه، جنس مخالف، مامور حکومت و اوباش خیابان همچنان خودش است. در شرایط خطرناک و دشوار و وسوسه برانگیز خم به ابرو نیاورده و محکم و باصلابت به قدم برداشتن در راه خود ادامه می دهد. به همین خاطر از دید من دیوژن جایگاه بسیار والایی در میان فلاسفه دارد. زیرا فلسفه اش را بدون واهمه زندگی می کرده است. حقیقتِ مفاهیمی همچون صداقت، عشق، شهامت، آزادگی و عدالت هنگامی عمیق‌تر بر ما روشن می شوند که براستی آنها را زندگی کنیم. و البته اینجا که فقط یک انجمن مجازیست... چالش اصلی بیرون از اینجا در کف خیابان ها و در جامعه است. اینکه دیگران به ما بخندند، توهین کنند و به چشم ابله، متوهم و دیوانه بنگرند و ما همچنان مسیر خودمان را برویم. پس اگر براستی بخواهیم از این جهان رها شده و به عالم درون خویش نزدیک شویم، راهش از گام نهادن در قلب تاریکی های همین جهان مادی و روبه‌رو شدن با آنها می گذرد.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      سپس آنکه خب شما بفرمایید بنده را نقد کنید که گویا خیلی دلتان از رفتار و کردارم پر است که مدام طعنه ام می زنید! و دیگر آنکه اگر جایی پاسختان را ندهم می شود گریز از پاسخ گویی و رها کردن گفتمان با بهانه های زنانه (!) و کودکانه و وقتی هم که پیگیر باشم در گفتگو می شوم حاضر جواب و کسی که بدنبال پاسخگویی سریع و بی درنگ است (و من نمی دانم این کجایش بد است؟) بالاخره ما نفهمیدیم باید چگونه بود؟!!
      خیالتان راحت!!! در صورت گسترش جریان گفتگو، به وقتش نقدهایم گسترده تر و برنده تر خواهند شد... همچنین هدف نقدهای من، حمله‌ای سطحی به شخص شما نیست که توجهتان به پاسخ دادن و چگونه رفتار کردنتان در مقابل من جلب شود! بلکه آن معنایی که برای گفتگو بیان کردم، این نقدها و حملات را ایجاب می کند. در آن راستا دیگر شخص من و پاسخ به من اصلا مهم نیست. بلکه اندیشیدن و پرداختن به آن نقدها در برابر خودتان مهم است. بر خلاف انواع مشاجره ها و بحث های دیگر، در گفتگویی که از آن سخن می گویم، "من" و "شما" به تدریج محو می شوند و به دغدغه هایی مشترک، به طور مشترک پرداخته می شوند. به همین خاطر لازم است به نقدها و دشمنی هایی که ابراز می کنم، در برابر خود و درون خویشتنتان روبه‌رو شوید.
      ویرایش از سوی Rationalist : 08-21-2016 در ساعت 10:48 AM
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    4. #4
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      پیش تر تلاش کرده بودم دلیل آن را با قلمی ساده برایتان توضیح دهم: در حال حاضر در این انجمن من فقط با شما در حال گفتگو هستم و از این رو برای نزدیکتر شدن و عمیق تر شدن گفتگو، تیغ نقادی ام فقط متوجه شماست. کاری ندارم دیگری چه گفته و چه کرده... مهم این است که شما چه واکنشی داشته اید! و این تازه آغاز دشمنی ام است. در صورت ادامه و عمیق تر شدن در گفتگو، حملات من نیز مهلکتر و دردناکتر خواهند بود. چه بسا که خودویرانگری ها و نقدهای درونی ام در جریان گفتگو مشترک می شوند... این به شما بستگی داشته که چقدر این هشدارها را جدی گرفته باشید،‌ هنگامی که به گفتگو ادامه دادید.
      بله پیشتر آن سخنان را گوشزد کرده بودید و خب بنده ام بدنبال همان نقد شما از واکنش های خودم هستم! خب بنده بی صبرانه مشتاقم تا نقد کوبنده اتان را در مورد نوشته هایم و پاسخ هایم بدانم و البته امیدوارم که مغرضانه و سوگیرانه نباشد! شما اگر بدترین دشنامها و کوبنده ترین نقدها را در موردِ خودم تاکید می کنم در موردم خودم و نه چیرهای دیگر بکنید و اگر تمام اینها از روی اخلاص باشد شک نکنید که به دشمنی و یا دفاع از خویش بر نخواهم خواست و در محتملترین حالت سکوت بر می گزینم و به تک تک واژه های شما می اندیشم!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      پس اگر فقط دغدغه‌تان عالم درون است و گمان می کنید که باید به عالم برون بی اعتناء بود‌، سخت در خودفریبی به سر می برید! چنانچه پیش تر هم اشاره ای داشتم، بسیاری از اهالی عرفان و زاهدپیشگان و عابدان و کاهنان هم به دنبال گریز از دغدغه‌ های برونی و زندگی مادی هستند و در فریب خودشان به شکلی مهلک، سعی دارند در انزوا، محدودیت و دوری از جامعه و لذت ها به تعالی و عالم درون دست بیابند! در حالیکه هر نوع تعالی و رهایی از این عالم مادی، در گرو زیستن و رودررو شدن با چالش ها، وسوسه ها و دشواری های همین عالم است. اتفاقا نحوه‌ی مواجهه با ساده ترین و پیش پا افتاده ترین موضوعات زندگی، در این راستا بسیار مهم است. اینکه در جمع دوستان چه طور صحبت کنیم، با یک فقیر چگونه رفتار کنیم، در هنگام تصادف رانندگی و یا هنگامی که مورد فحاشی قرار می گیریم... کسی که به راستی تنهایی را می جوید، در میان مردم و آشنایان تنها است و مهم تر از آن بر اساس تنهاییش در هر شرایطی زندگی میکند... در مواجهه با بازاریان، مدیرعامل سرمایه دار، اساتید دانشگاه، جنس مخالف، مامور حکومت و اوباش خیابان همچنان خودش است. در شرایط خطرناک و دشوار و وسوسه برانگیز خم به ابرو نیاورده و محکم و باصلابت به قدم برداشتن در راه خود ادامه می دهد. به همین خاطر از دید من دیوژن جایگاه بسیار والایی در میان فلاسفه دارد. زیرا فلسفه اش را بدون واهمه زندگی می کرده است. حقیقتِ مفاهیمی همچون صداقت، عشق، شهامت، آزادگی و عدالت هنگامی عمیق‌تر بر ما روشن می شوند که براستی آنها را زندگی کنیم. و البته اینجا که فقط یک انجمن مجازیست... چالش اصلی بیرون از اینجا در کف خیابان ها و در جامعه است. اینکه دیگران به ما بخندند، توهین کنند و به چشم ابله، متوهم و دیوانه بنگرند و ما همچنان مسیر خودمان را برویم. پس اگر براستی بخواهیم از این جهان رها شده و به عالم درون خویش نزدیک شویم، راهش از گام نهادن در قلب تاریکی های همین جهان مادی و روبه‌رو شدن با آنها می گذرد. خیالتان راحت!!! در صورت گسترش جریان گفتگو، به وقتش نقدهایم گسترده تر و برنده تر خواهند شد... همچنین هدف نقدهای من، حمله‌ای سطحی به شخص شما نیست که توجهتان به پاسخ دادن و چگونه رفتار کردنتان در مقابل من جلب شود! بلکه آن معنایی که برای گفتگو بیان کردم، این نقدها و حملات را ایجاب می کند. در آن راستا دیگر شخص من و پاسخ به من اصلا مهم نیست. بلکه اندیشیدن و پرداختن به آن نقدها در برابر خودتان مهم است. بر خلاف انواع مشاجره ها و بحث های دیگر، در گفتگویی که از آن سخن می گویم، "من" و "شما" به تدریج محو می شوند و به دغدغه هایی مشترک، به طور مشترک پرداخته می شوند. به همین خاطر لازم است به نقدها و دشمنی هایی که ابراز می کنم، در برابر خود و درون خویشتنتان روبه‌رو شوید.
      وقتی می گویم "دغدغه" ی عالم درون دارم نه برون را یعنی آنچه که اندیشه ام (اندیشه را در اینجا بر دو معنا در نظر بگیرید : تفکر و ترس) را در بر می گیرد همان عالم درون است و آنچه که آماج زندگی ام شده همانا یافتن حقیقت است که در عالم درون تحقق می یابد.... و اما عالم برون پیشتر هم گفتم دغدغه اش را ندارم یعنی رسیدن به آن و اندیشیدن در مورد آن و.... برایم رخ نمی دهد چرا؟ چون دارم در آن زندگی می کنم در حقیقت اگر دغدغه ی عالم برون را داشتم می شدم همان ماهی سیاه کوچکی که در ته دریا زندگی می کرد و آرزوی رفتن به دریا را داشت!
      و اینکه در عالم برون زندگی می کنم و مجبورم با مردمانش خود را سازگار نشان دهم مجبورم به اراجیف ها گوش کنم و حتی گاهی تایید ! و خودم را و هستی ام را نا دیده بگیرم و مزخرفترین کارهایی که می شود کرد را انجام دهم آنهم دنبال مسائلی که حقیقی نیستند و ریشه در حقیقت ندارند و تنها توجیه می کنند ... و من چقدر از توجیه پدیده ها بجای یافتن حقیقتشان بیزارم.

      راستش نام دیوژن را آوردید و خب در تعریفی که از عرفان پیشتر گفتم و اینکه عاشق حقیقت هستند و... خب دیوژن یک عارف هست همانطور که سقراط هست و...... شعر معروف حضرت مولانا :
      دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر .........
      خب این شیخِ شعر حضرت مولانا همان دیوژن هست که چراغ بدست در روز روشن بدنبال انسان می گشت در شهر آتن! و آنزمان آتن پر بود از فیلسوف و حکیم و در هر کوی و برزنی جمعی نشسته به بحث..... از اینرو آنها همان فلاسفه و حکیمان به دیوژن می گویند : یافت می نشود گشته ایم ما..... ولی او همچنان بدنبال یافتن انسان بود که آنچه یافت می نشود آنم آرزوست..


      اما شاید بد نباشد که بدانید که من تا همین سال پیش در هیچ فروم ایرانی هموند ِ فعال نبودم.. گاهی برای دانلود کتابی نرم افزاری مجبور به عضویت می شدم ولی فعال نبودم...در مقابل در فروم های غیر ایرانی چرا خیلی فعال بودم. و خیلی خیلی هم آموختم.... و همانطور که در جستار سالگرد هموندی گفتم دقیقا در ماه رمضان سال پیش عوض اینجا شدم که دو ماه پیش از آن نیز در یک فروم مذهبی شیعی هموند شده بودم و خب در آنجا همه یکجور بودند همه بسیار مذهبی بودند و بعضی هایشان طلبه بودند و....خب خیلی در شریعت بودند و اهل طریقت را تکفیر می کردند و موسیقی را هم حرام یادم می آید حتی در آخرین نوشته هایم آمدم و یک دفاع تمام قد از موسیقی که بدون آن نمی توان زندگی کرد ، انجام دادم که حتی خودشان هم آن را تایید کردند و البته با تبصره.......... راستش آنها یقین داشتند که به حقیقت رسیده اند و حقیقت همان شیعه است.. یک جستاری من آنجا باز کردم و پرسیدم که چرا شیعه را قبول دارید در همان ابتدا کلی انگ وهابی بودن و یا شیعه ی هدایت شده (!) به من زدند (درست به ماند اینجا که هر چه انگ بود را به ما زدند!! )و وقتی دیدند هیچکدام از آنها نیستم مرا سنی خواندند و خواهر اهل تسنن مرا نامیدند! و هنوز هم مرا از اهل سنت می دانند!! و در آخر هم جستار توسط کارشناسشان قفل شد با این بیان که من به مانند دیگر برادران اهل سنت اهل شهید کردن مباحث هستم!!! و گویا این سبک خاص اهل سنت هست که در کودکی ان را می آموزند و من هم آن را بی استاد و احتمالا از طرف غیب آموختم:)) و خب بعد آمدم اینجا که ایکاش پیش از آمدن به اینجا به هم میهن می رفتم و دیگر اینجا نمی آمدم...

      راستش را بخواهید چندان تفاوتی میان همان فروم شیعی و اینجا نمی بینم آنها تنها شیعه هستند و اینجا تنها بی خدا و بی اعتقاد به دین! ولی شباهت بسیار است اینکه هر دو "من" را می پرستند و براستی که میان خداباور و ناخداباور هیچ فرقی نیست وقتی که هر دو "من" را می پرستند. البته اگر منصفانه نگاه کنیم بله اینجا فضایش بازتر از آنجاست می توان در مورد هر چیزی که تابو و ممنوعه است صحبت کرد اما از آن طرف عفت کلام و .. وجود ندارد اما در مقابل در همان فروم شیعی که فضای بسته تری داشت اما بسیار عفت کلام در آنجا رعایت می شد و توهین و... اصلا در کار نبود یک جور فضای خیلی خیلی مودبانه و آرامی داشت.....و البته آنجا هم مانند اینجا آرام و کم کاربر است و همه ی کاربران هم را می شناسند و... خب بامزگیش آنجاست که من در هر دو فروم غریبم و خودی نیستم:)))و یکجورایی گاو پیشانی سپید...... اما پس از آشنایی اینجا سر از هم میهن درآوردم و فعالیتم را آنجا آغاز کردم فضایش خوب است دیگر از این غریب بودن در آمدم و مرا دوست دیدند ولی راستش همان دوست دیدن هم برایم سخت شد چرا که اینروزها علیرغم میل شدید از حضور و فعالیت در آنجا اجتناب می کنم .. آنجا زیاد در مورد دغدغه های درونی ام حرف زدم...

      و راستش بنده به پیشنهاد دوستی آمدم و در فرومهای ایرانی هموند شدم.. برای آنکه بنویسم..... برای آنکه به زبانی که بیشتر از باقی زبانی هایی که می دانم دوستش دارم بنویسم تا از خویش به خویش برسم.. و راستش اینروزها دانستم که آن دوست راست می گفت ...... حرف بسیار است در مورد آنکه این واژه ها براستی که شگفت آورند و گویی پیامبرانی هستند که احوال آدمی را پیش از رسیدن به آگاهی به آگاهی می رسانند و خب اینکه هر آگاهی پیش از آنکه آگاهی باشد از جنس ناخودآگاهی بوده و خب شعر و نوشته از دل این نا خودآگاهی های متولد می شوند و آگاهی می آفرینند.....

      خب برایم بسیار دل انگیز خواهد بود اگر واژه ها و حروف را برای در هم کوبیدن و به خاک و خون کشیدن هستی ام ، بیارایید!






    5. یک کاربر برای این پست سودمند از سارا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (08-21-2016)

    6. #5
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      ابن عربی و فیثاغورس و شهود و عرفان را فعلا بگذاریم کنار
      خوب؟! :)
      بحث اصلی در این جستار چه شد؟
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 2 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •