دکتر مصدق یکی از کسانی است که قضاوت درباره او از سوی افراد همیشه با حب و بغض های بسیار انجام شده. از سویی افرادی مانند بهرام مشیری او را همرده کوروش و فردوسی می دانند و از سویی دیگر نویسندگانی مانند آقای مهدی شمشیری او را خیانتکار و مزدور معرفی می کنند. یک دیدگاه میانه هم وجود دارد که آقای علی میر فطروس آن را نمایندگی می کند که خود من از موافقان این دیدگاه هستم.
این حب و بغض ها باعث شده که هیچگاه کارنامه دکتر مصدق به صورت حقیقی بررسی نشود. شیعیان مصدق حتی تحمل ندارند که کسی بگوید بالای چشم مصدق ابرو بوده چه برسه به اینکه اشتباه هم کرده باشد و شاه اللهی ها هم تحمل ندارند کسی بگوید مصدق انسان میهن پرستی بود و فلان خدمت را به ایران کرد.
بیشتر کسانی که مصدق مصدق می کنند و خودشان را هوادار دو آتشه او و ادامه دهنده راهش نشان می دهند حتی خاطرات خود مصدق را نخوانده اند چه برسد به خاطرات افرادی مانند حسین مکی و خلیل ملکی و محمد علی موحد و غلامحسین صدیقی و بیشتر از نام مصدق برای بیان حرفهای خود استفاده می کنند و جالب این است که جمهوریخواهی را ادامه راه مصدق می دانند و این در حالی است که دکتر مصدق تا پایان عمر خود جمهوریخواهی را اتهامی می دانست که از سوی دربار به او وارد شده است.
تا روزی که جامعه ایران بت ساز و بت پرست باشد گرفتاری داریم. تفاوتی ندارد نام بت چه باشد. شاه باشد یا مصدق یا خمینی.