نوشته اصلی از سوی
Unknown
(در این جستار، فیزیکالیسم پیش فرض اصلی گفتگوست. بحث در مورد روح و سایر توضیحات ممکن برای هویت شخصی را می توانید در جستاری تازه مطرح کنید.)
مسئله شکافت
همیسفرکتومی یک عمل جراحی است که در آن یک نیمکره مغز حذف می شود. بر خلاف انتظار، مطالعات نشان می دهند که این عمل جراحی، چه نیمکره چپ باشد چه راست، نتیجه قابل توجهی روی شخصیت و حافظه شخص ندارد. بنابراین اگر شما تحت چنین عملی قرار بگیرید، پس از آنکه به هوش بیایید، کماکان خود را همان شخص قبلی می بینید. حال فرض کنید که شما تحت چنین عملی قرار گرفتید، با این تفاوت که آن نیمکره دیگر را روی سر (خالی) بدنی دیگر پیوند بزنند. پس از پایان عمل، ما دو شخص خواهیم داشت که خودشان را همان شخص قبلی (شما) می بینند، اما شما واقعا کدام هستید؟ قبل از عمل جراحی هوشیار هستید، سپس همه چیز سیاه می شود، اما وقتی که بیدار می شوید، چه می بینید؟
مسئله شکافت، به همراه چند مسئله مشابه دیگر، من را به این دیدگاه نامید کننده رسانده که در واقع راهی برای بقای شخص وجود ندارد؛ هر انسان گذرگاه مرگ پیوسته بینهایت شخص است. ابتدا از اینجا شروع کنم که، مفهوم "هویت" یک ابزار ذهنی تنها برای آسودگی کار انسان است، وگرنه موجود ثابتی در جهان نداریم، و تنها میتوانیم از میزان/درصد تطابق سخن بگوییم. به همین ترتیب برای هر انسان، در هر زمان، متناظر با وضعیت مغز او، یک شخص (تجربه اول شخص) وجود دارد، که با گذر زمان بطور پیوسته تغییر می کند.
اما چگونه است که هر انسان برای خود یک هویت یکپارچه و ثابت قائل است؟ تنها به این دلیل ساده که او میتواند آنچه را که در گذشته انجام شده به یاد آورد. برای نمونه، او خاطرات کارهایی که در 20 سال پیش انجام شده را دارد، و نتیجه می گیرد که او همان شخص 20 سال پیش است، و چنین تعمیم می دهد که شخص 20 سال آینده نیز او خواهد بود، بنابراین به دور اندیشی و برنامه ریزی برای آینده می پردازد. اما چنانچه می دانیم، در طی 20 سال کل ماده سازنده بدن جایگزین شده، و حتی از نظر ساختار نیز شخص تغییرات زیادی داشته است. آیا این درست به این معنا نیست که شخص 20 سال پیش مرده است؟ این شخص چه ارتباط یا اهمیتی برای آن شخص 20 سال پیش دارد، در مقایسه با بیشمار 70 کیلوگرم ماده ای که میتوانند به ساختار بدن این شخص در بیایند؟
بطور خلاصه، این تصور که ما دارای یک هویت ثابت و یکپارچه در طول زندگی هستیم، توهمی است که بخاطر حافظه به وجود می آید، و احتمالا توسط انتخاب طبیعی هم حمایت شده است. آنچه که در حقیقت به وقوع می پیوندد، اینست که شخص من، در همین لحظه با همین خاطرات به وجود آمده، و شخص یک ثانیه پیش، چیزی را تجربه کرده جز مرگ آنی نیست. چنین دیدگاهی، شاید درست نباشد، اما هیچ دلیلی در رد آن پیدا نمی کنم. آیا شما دلیلی برای مخالفت با این دیدگاه دارید؟
پانویس: امکان دارد در متن بالا بشود تناقض هایی را پیدا کرد، که بخاطر استفاده ناخودآگاه یا ناگزیر نویسنده از ابزار "هویت" است.
شناسه یا کیستی (برابر identity) در اسپاشزمان[1] گره خورده و نمیتواند از آن جدا شود: شما همان چینش ویژهیِ مغراتان هستید و نمیتوان بی نگرش به پیوستگی هستی شما در اسپاشزمان, هستومندی[2] (کیستی) شما را هرگز جابهجا کرد.
برای همین سخنانی که نمیدانم ٥٠ سال دیگر «شما» را به بهمان ابررایانه میفرابارند[3] میزنند و ... سخنان آرزوپروانه و بیخودی بیش نیستند, زیرا در جهان
ما نخست از روی قانونهایِ کوانتومی نمیتوان رونوشت[4] بی ایرنگ[5] از هیچ چیزی گرفت و سپس هتا اگر هم میشد گرفت بسنده نبود, زیرا هستومندی شما چنانکه گفتیم
در اسپاشزمان گره خورده و اگر یک رونوشت آیینهسان هم بشیوهای جادوئین از شما میتوانستند بگیرند, از آنجاییکه این رونوشت ناچار در یک اسپاش[6] دیگر بود تنها همان رونوشت میماند.
در اینباره در جستار فندآوری[7] هم اشارهای کوتاه کرده بودم, میتوانید کتاب پیوست شده را بخوانید.
در کنار اینها, لازارویچ نویسندهیِ روسی توانا, چند دهه پیش این انگاره[8] که میتوانیم براه آن به نامیرایی[9] دستیابیم را داده بود, به این شیوه که در کهنسالی با رویاندن
یک نیمسپهرِ[10] مغز, یکی از نیمسپهرهای کهنهیِ مغز را درآورده و نو را پیوند میزنیم, سپس زمان میدهیم که نیمسپهر پیشین با نیمسپهر نو درآمیزد[11] و «کیستی» خود را در گذر زمان بگستراند[12]:
The technology of immortality
Recipe for immortality
So we remove the dead hemisphere and plug in the new, clean (without any memories), brain module. We just sort of “shore up” the old hemisphere, supplying it with raw processing power of the new brain module, so that it won’t need to re-specialize. Instead, it will have to “teach” the new hemisphere how to handle information. That means, that if the new and old hemispheres will be left to work together for several years’ time, all the active memories, that is, the memories that are really needed and treasured, that really constitute our egos, and therefore are in everyday use, all such memories will gradually percolate into the new hemisphere via intra-brain interface, and will gradually become memorized by it. (Actually, it will probably take much less than several years - we’ve got to keep in mind that intra-brain interface has a two order of magnitude higher throughput than complete biointerface. That means that 80 years of experience received through ordinary sense organs can theoretically be transferred from one hemisphere to another in less than one year).
...
در کنار اینها ویر[13] هومنی[14] را میتوانید بمانند پرتوی لیزرهای holography بیانگارید که هر تیل[15] (point) در آن «همهیِ نگاره[16]» را در خود دارد, ولی هر چه
شمار تیلها بیشتر شود نگاره نیز روشنتر و تیزتر و درخشانتر میشود و وارونه, برای همین یادمانهایِ[17] ما در گذرِ زمان تیره و تار میشوند نه نابود, بر پاد رایانه که یک چیزی را یا دارد, یا ندارد.
پس کیستی هومنی را هم میتوانیم یک فرایند نارژگین[18] ببینیم که تا یک آستانهای میتوان هی یادمانهایِ این هومن[19] را زدود ولی همچنان «همان کس» یا «خودش» بماند — نمونه زمانیکه کسی سرش هنگام پیاده شدن به در خودرو
میخورد هم بخشی از پییاختههای[20] اش میمیرند و پس بخش ناچیزی از کیستی خود را از دست میدهد, ولی کس دیگری نمیشود — تا یک آستانهیِ ناشناختهای که پس از آن, اگر یادمانی را دیگر زدودیم کس دیگر «خودش» نخواهد بود.
تیل بازگذشت ناپذیر مرگ را هم همین میدانند که ٢٠ باریکه یا بیشتر اکسیژن به پییاختههایِ مغز نرسد و این چینش ویژه و کیستی یگانه[21] برای همیشه از هم بگسلد[22]: Information-theoretic death - WiKi
----
1. ^ espâš+zamân::Espâšzamân || اسپاشزمان: Ϣiki-En spacetime Raumzeit
2. ^ hast+umand+i::Hastumandi || هستومندی: دارای هستی; موجودیت Ϣiki-En, Ϣiki-De being Wesen
3. ^ farâ+bâštan::Farâbâštan || فراباشتن: فرابار کردن; آپلود کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De to upload hochladen; hinaufladen
4. ^ ru+nevešt::Runevešt || رونوشت: کپی Dehxodâ, Ϣiki-En copy
5. ^ Irang || ایرنگ: خطا; لغزش MacKenzie error irrtum
6. ^ Espâš || اسپاش: فضا Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org space
7. ^ fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En technology
8. ^ engâr+e::Engâre || انگاره: انگاره (ایده) که از انگاشتن میاید. www.loghatnaameh.org, Ϣiki-En idea
9. ^ nâ+mir+ây+i::Nâmirâyi || نامیرایی: زیستن نامرزمند, ولی به این چم که تنها "مرگِ طبیعی" در کار نیست, امُرداد ندارید و باشنده میتواند با آسیب از پیرامون همچنان بمیرد. Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ immortality
10. ^ nim+sepehr::Nimsepehr || نیمسپهر: نیمکره Ϣiki-En hemisphere Hemisphäre
11. ^ dar+âmixtan::Darâmixtan || درامیختن: ممزوج کردن to intermix vermischen
12. ^ Gostar Ânidan <— Gostarândan
13. ^ Vir || ویر: حافظه; یاد; memory
14. ^ human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
15. ^ Til || تیل: نقطه; مانند تیله Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Ϣiki-Pâ, Dehxodâ point
16. ^ negâr+e::Negâre || نگاره: تصویر Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ image
17. ^ yâd+mânidan::Yâdmânidan || یادمانیدن: خاطره یادآوردن Ϣiki-En to recollect
18. ^ nâ+raž+gin::Nâražgin || نارژگین: نارژگون; ناخطی; غیر خطی non-linear
19. ^ hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
20. ^ pey+yâxt+e::Peyyâxte || پییاخته: یاختهیِ پی; یاختهیِ عصبی Ϣiki-En neuron
21. ^ yeg+ân+e::Yegâne || یگانه: بی مانند; تنها unique
22. ^ Gosixtan || گسیختن: فرستادن .روانه کردن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to emit