نوشته اصلی از سوی
فیلیپ
منظور علتی درونی بوده. پوزش از اشتباه تایپی.
درواقع اگر تصمیم یک شخص، از جنبه ای از ذهن/روان آن شخص (مثل احساسات وی) نشأت گرفته باشد (که شخص کنترلی بر آنها ندارد)، آیا نمی توانیم بگوییم که آن شخص اراده کرده، اما اراده را اراده نکرده است؟
درود،
من فکر میکنم که پیش از هر چیز بایستی روشن کنیم که «اراده» چیست. آنچه من اراده تعریف میکنم:
- توانایی در گزینش داشتن/نداشتن میان انتخابهای گوناگون
به بیان دیگر، «فرآیند گزینش = اراده» خُردناپذیر است، پس یا میتواند انجام بپذیرد (فرد برگزیند) یا میتواند انجام نپذیرد (فرد انتخابی نداشته باشد).
اکنون اگر اراده را بخواهیم در انگارش (ریاضی) تعریف کنیم، میشود متغیری که همواره 1 بوده و در کنار آن اراده نکردن نیز 0 خواهد بود.
با این تعریف ما به هر کُنشورزی (action) میتوانیم یک شماره ویژه (prime) بدهیم و برای
نمونه، میتوانیم بگویم که من با داشتن اراده و حضور خود در این جُستار، دسترسی به کُنشهای زیر خواهم داشت:
- ارسال پاسخ سریع = 2
- ویرایشگر پیشرفته = 3
- پاسخ با نقل قول = 5
- سپاس دادن به پیک بالا = 7
...
اکنون اگر «برآمد اراده» را بَسشمار یا حاصلضرب این کُنشها در یکدیگر بگیریم، من میتوانم بگویم که اراده کردن من به کُنش 7 و
یا یکی از ترکیبهای 35، 21 و .. انجامیده و هر کس، میتواند در بیاورد که من کدام کارها را انجام دادهام (بدون دانستن ترتیب آنها البته):
- 35: سپاس دادن به پیک بالا × پاسخ با نقل قول
- 21: سپاس دادن به پیک بالا × پاسخ دادن به کمک ویرایشگر پیشرفته
و در اینجا اگر ما با تعریف بالا (گزینش داشتن/نداشتن میان انتخابها = اراده) نگاه کنیم:
- کنش نخست: 1 × 5 × 7
- کنش دوم: 1 × 3 × 5
و روشن است که میتوان هر اندازه که دوست داشت اراده اضافی به خرج داد:
- من اراده میکنم که اراده کنم که اراده کنم که .. تا به پیک بالا سپاس داده و سپس با نقل قول پاسخ دهم:
1 × 1 × 1 × ... × 5 × 7 = 35
هر آینه، هوده پایانی و نتیجه همواره یکسان خواهد بود. بر پاد آن، اگر در هر کجای این فرآیند اراده ورزیدن،
فرد بر آن شود که بیشتر از آن اراده نکند نیز، هوده پایانی همواره بیکُنشی و هیچکدام از کُنشها خواهد بود:
- من اراده میکنم که اراده کنم که دیگر اراده نکنم که .. تا به پیک بالا سپاس داده و سپس با نقل قول پاسخ دهم:
1 × 1 × 0 × ... × 5 × 7 = 0
نوشته اصلی از سوی
فیلیپ
در واقع اگر تصمیم یک شخص، از جنبه ای از ذهن/روان آن شخص (مثل احساسات وی) نشأت گرفته باشد (که شخص کنترلی بر آنها ندارد)، آیا نمی توانیم بگوییم که آن شخص اراده کرده، اما اراده را اراده نکرده است؟
من فکر میکنم که آزادی اراده به دسترسی ما به گزینههای بیشتر برمیگردد. هر چه گزینههای ما بیشتر باشد، اراده
ما نیز توانمندتر خواهد بود. نمونه بگوییم کسی که اراده به ترک یک ماده مخدر میکند، گزینههای او اینگونه چیده شدهاند:
- آیا فرد توانایی گزینش در خاموش/روشن کردن احساس درد خود را دارد: ؟ (بیشتر خیر)
- آیا فرد توانایی گزینش در خریدن/نخریدن ماده مخدر دارد: ؟ (آری)
- آیا فرد توانایی گزینش در کمک گرفتن/نگرفتن از نزدیکان و دوستانش را دارد: ؟
- آیا فرد توانایی گزینش در کمک گرفتن/نگرفتن از دولت را دارد: ؟
- ...
در اینجا ما میدانیم که برآیند خواسته و اراده فرد و همچنین شُمار گزینههای در دسترس او میگویند که سرانجام، این آدم میتواند آن ماده مخدر را ترک کند
و یا خیر، و در هر همان حال فرد میتواند با معطوف کردن اراده خود به بخشهای کوچکتر از کار، برآمد اراده خود در بخش بزرگتر از کار را به خواسته خود نزدیکتر کند.
نمونه بگوییم با تمرین فکری آستانه درد خود را بالاتر ببرد:
- آیا فرد توانایی گزینش در خاموش/روشن کردن احساس درد خود را دارد: آری
- ...
و همینگونه گزینههای خود در هنگام اراده به ترک اعتیاد را بازتر و بیشتر کرده (اکنون میتواند درد را هم
خاموش یا کم کند) و در هوده، برآمد اراده خود که خواسته درونیاش باشد را هر چه بیشتر آزادتر و توانمندتر کند.