نوشته اصلی از سوی
Sotude
با درود؛
درست است، همه ی بُنواژگانی که با "ایدن idan" پایان می پذیرند، روالمند هستند و همچنین برخی از بُنواژگانی که با "تن tan" و "دن dan" پایان می پذیرند ولی به "جرئت" م توان بگویم که 20 درسد بُنواژگان پارسی، بی روال (یا به گفته ی تو ناروالمند) هستند.
من هم بُنواژگان پارسی را به چند گروه دسته بندی کرده ام و آن ها را توی رایانه ام آگاریده ام (آگاشته ام!!). درست برای همین است که من می کوشم تا بیشتر بُنواژه های بی روال (کم کاربرد) را با برابر روالمند آن ها (پایان پذیری با idan) جایگزینم!
من نمی دانم کجای سخن من نافرنودین (irrational نامعقول؟) است که شما تا این اندازه بر دست نزدن به سازوکار بُنواژه های بی روال پا می فشارید؟!!
همه جای آن.
نخست اینکه باز همینجور کشکی یک آمار 20 درسدی از خودتان در آوردهاید.
دو اینکه برای نمونه برداشتهاید از کارواژه «آموختن» که سددرسد روالمند است "آموزیدن" را بیرون کشیده و روی آن پافشاری بیجا میکنید، چنانکه بالا آوردیم:
-xtan —> -z
Tâ/xtan -> Tâz
Bâ/xtan -> Bâz
Su/xtan -> Suz
Du/xtan -> Duz
Sapu/xtan -> Sapuz
Pardâ/xtan -> Pardâz
Navâ/xtan -> Navâz
Âmu/xtan -> Âmuz
اگر کارواژه روالمند است و اگر از سرچشمه دیگری میاید "-ختن" بجای "-ایدن"، پس این پافشاری بیجای شما روی "آموزیدن" بجای "آموختن" چیست؟
نوشته اصلی از سوی
Sotude
دیگر بی مزه می شود اگر دوباره آن کارواژه های روالمند شده در امریکن انگلیش را بازبنویسم!! آیا آن ها یا بهره گیری از آن کارواژ ها، "لطمه" ای به زبانشان رسیده است؟!!
سفسته سنجش نابرابر (قیاس مع الفارق) است:
1- در زبان انگلیسی کارواژگان "صرف = conjugate" نمیشوند، در پارسی میشوند.
2- در زبان پارسی، از چهرههای گوناگون کارواژگانی که صرف میشوند واژگان گوناگون میزاییم (ساختن -> سازمان، ساختمان)؛ در انگلیسی صرف نمیشوند، پس نمیسازیم؛ (در گذشته در انگلیسی صرف میشدند، ولی آنزمان هم نمیساختند.)
3- در انگلیسی کارواژگان ناروالمند هستند، در پارسی از سرچشمههای گوناگون ولی روالمند میایند، چنانکه شما بیخود کارواژه "آموختن -> آموز" را ناروالمند گرفتهاید، هنگامیکه 100% روال دارد.
..
نوشته اصلی از سوی
Sotude
پافشاری من هم در بهره گیری از واژه ی "بُنواژه" به جای "کاروازه" این است که در زبان های inflectional (که پارسی هم از آن هاست و همچنین فرانسه،ایتالیایی،اسپانیول ی،آلمانی و روسی و ...)، "مفهوم" (concept پارسی؟) کارواژه با بُنواژه اندکی دگرسان است. همانگونه که می دانید در این گونه زبان ها، کارواژه، واژه ای است که در گزاره می آید تا چم(معنی) درست گزاره را برساند و گزاره ی بدون کارواژه، ناسَره (imperfect ناقص؟!) است. به سخن دیگر، کارواژه در این گونه زبان ها، همگام با "شخص" می دگرد (تغییر می کند)، همگام با زمان می دگرد و ... ولی این کارواژه از روی "بُنواژه" سازیده می شود و از آسمان نمی آید! بُنواژه (مصدر)، واژه ای است که همه ی زمان ها را می توان از روی آن سازید و به گونه ای ریخت بنیادین کارواژه است. حال شوند من برای جدا نگریدن این دو "مفهوم" در زبان های inflectional همین بود، زیرا در این گونه زبان ها، ریخت زمان ها (که همان گونه های کارواژه هستند) با ریخت بنیادین دگرسانی دارد ولی در زبان هایی که کمتر inflected هستند (مانند انگلیش)، با آسودگی می توان به بُنواژه گفت کارواژه و به جایی برنخورد حال اینکه در دیگر زبان ها (ماند پارسی) این چنین نیست. نمونه ی آن هم در زبان انگلیش همان کارواژه (یا بُنوازه) burn می باشد!
(English (very low inflected language :
بُنواژه (stem یا مصدر) --> to burn
کارواژه (که در اینجا زمان کنونه ی ساده است) --> burn
کارواژه (که در اینجا زمان گذشته ی ساده است) --> burned یا burnt
(Persian (Semi to middle high inflected language :
بُنواژه (stem یا مصدر) --> سوختن
کارواژه (که در اینجا زمان کنونه ی ساده است) --> (می)سوز(م، ی ،د، یم، ید، ند)
کارواژه (که در اینجا زمان گذشته ی ساده است) --> سوخت(م، ی ،د، یم، ید، ند)
برگردان (ترجمه) درستی برای inflected و inflectional به اندیشه ام نمی رسد، مگر "صرفی" که آن هم تازی ست.
آرمانم از گفتن این سخنان این نبود تا پارسی را کوچک کنم، این بود که بگویم پارسی تا آن اندازه که برخی می پندارند، روالمند و آسان نیست! 100% برای ما که زبان مادریمان است، آب خوردن است ولی باید این را از ناپارسی زبان پرسید! اگر از یک روس یا یک آلمانی یا یک فرانسوی بپرسید، 100% خواهد گفت که پارسی آسان تر از زبان مادریشان است (من پرسیده ام!) و یکی از چالش های پیش روی خود در یادگیری زبان پارسی را، دبیره ی "عربی-فارسی" بازگو می کردند. ولی اگر از یک آمریکایی بپرسید پارسی ساده تر است یا انگلیش، 100% خواهد گفت انگلیش!
یکبار دیگر، زبان پارسی ساده است، ولی همه چیز آن در سادگیاش کوتاه نمیشود!
زبان انگلیسی هم تا سده چهاردم کارواژگان را بیخود صرف میکردن و امروز نیز اگر چه صرف نمیکنند، ولی همچنان اندکی ساختار نافرنودین آنزمان بجا مانده:
I say
You say
He Says
هر آینه، در پارسی هم میتوانیم صرف کارواژه را بیاندازیم، ولی زبان را دراز و بدریخت میکند:
میگویم -> من گوی
میگویی -> تو گوی
میگوید -> او گوی
Guyam = 5 letters
Man guy = 6 letter
همچنین، پارسی در صرف کردن کارواژگان ساختاری 100% روالمند دارد، هنگامیکه
در زبانهای همخانواده مانند آلمانی و یا انگلیسی کهن کاستیهای فراوان و بدی به چشم میخورد:
Persian |
Deutsch |
Didan |
Sehen |
Binam |
Sehe |
Bini |
Siehst |
Binad |
Sieht |
Binim |
Sehen |
Binid |
Seht |
Binand |
Sehen |
در بالا میبینید که یک، شیوه نگارش واژه در آلمانی بس میدگرد، Sehe و Siehst و Seht بسختی مانند هم هستند.
دو اینکه همپوشانی بدی میان «آنها میبینند» و «ما میبینیم» داریم و هر دو Sehen هستند.
پس زمانیکه چنین دستگاه صرف کارواژه 100% روالمند و سادهای در زبانمان داریم که نه چهره واژه را میویراند، نه جای گمانهزنی میگذارد
و در کنار آن سخن را کوتاه نیز میکند، چه نیازی هست که سیستم ساده ولی نه همان اندازه بهینه انگلیسی را جایگزین کنیم؟
پ.ن.
بُنواژه = مصدر = Stem
کارواژه = فعل = Verb
فرایافت، پنداره = مفهوم = concept
فرزام = Perfect
نافرزام = Imperfect
گویا = Rational
گُنگ، ناگویا = Irrational؛ شمارگان گنگ = Irrational numbers