نوشته اصلی از سوی
iranbanoo
مهر بد عزیز
حقیقت تلخیست و به نظرم منصفانه نیست.
این مسئله منطقیست که در یک ارتباط سود دوطرف تامین شود و هرکس بدانید به قول شما چه چیزی میاورد و چه چیزی میبرد.کاش در دوستی هم انقدر شسته رفته بود اما گویا دوستی از آن بابت که احساس ادمی درگیر است این تعادل به هم میخورد و هر کدام احساس بیشتری به خرج دهند بیشترین زیان را میبینند.
ایرانبانو جان من کی گفتم هر دو سو بدانند چه چیزی میاورند و برداشت میکنند!؟ من گفتم نباید بدانند!
نوشته اصلی از سوی
iranbanoo
این هم دوستی نیست.این یک رابطه ی یک طرفه است که تنها توهم دوستی در ذهن فرد شکل میگیرد.
وقتی به فردی احساسی داریم و خالصانه و بدون هیچ چشم داشتی این احساس را برایش خرج میکنیم ایا انتظار غلطیست که چنین رفتاری از طرفمان ببینیم؟البته اگر داو دوستی دارد....
چیزی به نام بی چشمداشتی آنهم در دوستی نداریم. اگر راست میگفتید و هیچ چشمداشتی نداشتید، پس از رفتار پسزننده هم نباید آزرده میشدید، که انگار شدهاید!!
گفتیم در دوستی هر دو سو یک چیزهایی میاورند و یک چیزهایی هم برداشت میکنند. برای اینکه پیوند
دوستی به پیوند بازرگانی ندگـرد، این دادوستدهای احساسی و .. باید پشت پرده و پنهان از چشم خودآگاه انجام شوند.
پیشپنداشتهای نادرستی مانند «بی چشمداشتی» و نمیدانم «یکدلانه (خالصانه)» و .. هم تنها به دوستی آسیب میرسانند.
بهترین راه برای اینکه دریابیم کسی شایسته دوستی ماست یا نه احساسی است که هنگام بودن با وی داریم. اگر احساس بدی
بود، پس بهتره یا آنرا واکافته و شناخته و از میان برداشته، یا اینکه پیوند دوستی را گسسته و دنبال یکی دیگر رفت.
همانجور که میگویند، آمیختن کارهای سوداگرانه (business) و .. با دوستی هم سرانجام خوشی ندارد، چون در این
دسته از رفتارها هر کس باید خودآگاهانه سود و زیان خودش را بسنجند و این با دوستی جور نمیشود.
در انگلیسی برای همه این پیوندها نامهای جداگانه دارند که نشان از فرهنگ درست و آگاه آنها میدهد، در
پارسی و ایران ما هنوز به بیشتر این پیوندها میگوییم «دوستی» و این مایهی لغزشهای اندیشیک بسیاری هم میشود:
Friendship = دوستی: کسی که دوست ماست!
Relationship = پیوند: واژهای generic که دربرگیرنده همه جور پیوند (رابطه) میشود.
Partnership = هنبازی: کسی که هنباز (شریک) ماست.
Sexual partnership = هنبازی جنسی: کسی که در پیوندهای جنسی هنبازیم.
Acquaintanceship = آشنایی؛ کسی که با وی آشناییم و رفتار دو-سویه ارجمندانه داریم.
Membership = هموندی؛ من و شما در این فروم هموندیم.
Classmate = همشاگردی؛ کسی که در آموزشگاه هست دوست نیست.
Companionship = همراه، همنشین؛ کسی که برای نمونه در پیادهروی شبانه با شما همراهی میکند، باز دوست شما نیست.
Fellowship = همراه؛ کسی که با وی گرایشهای یکسان و هنبازی داریم.
Closeness = نزدیکی؛ کسی که با او نزدیکیم، ولی میتواند همچنان دوست ما نباشد. پدر، مادر، روانشناس.
Intimacy = همدمی، صمیمیت: کسی که صمیمی هستیم همچنان میتواند دوست ما نباشد.
...
بدید من با داشتن این مرزمندیهای باریک در دستهبندیهایمان بجای «دوست خواندن» هر کس که دو روز با او بودیم، بسیاری از دشواریهای ما خودبهخود برداشته میشوند.