نوشته اصلی از سوی
Havadar_e_Democracy
دوستان زمان زیادی هست این موضوع ذهن من رو به خودش مشغول کرده که چرا ایرانی ها تا این حد مشکلات فرهنگی دارند...از تمایلشون به قانون گریزی گرفته تا حسادت شدید و منفعت طلبی وحشتناکشون!!! نمیدونم اینها رو هم باید به پای دین گذاشت یا نکنه این رفتارها وارد ساختمان ژنتیکی ایرانی ها شده؟!شاید هم من زیاد ایده آل نگاه میکنم و در همه جوامع این مسائل وجود دارند!!!
سئوال پیچیده ای است که ذهن خیلی ها را در طی دوران معاصر و برخورد ما با پیشرفتهای غرب مشغول کرده:
عباس میرزا، سرخورده از شکست سپاه خویش در برابر روس ها و از دست رفتن بخش هایی از خاک ایران خطاب به "امده ژوبر(Jaudert Ambe) "، فرستاده ناپلئون به ایران، می گوید: "بیگانه! تو این ارتش، این دربار و تمام دستگاه قدرت مرا می بینی. مبادا گمان کنی که من مرد خوشبختی باشم... بسان موج های خروشان دریا که در برابر صخره های بی حرکت ساحل درهم می شکنند، دلاوری های من در برابر سپاه روس شکست خورده است. مردم کارهای مرا می ستایند، اما تنها خود من از ضعف های خود خبر دارم... آوازه پیروزی های ارتش فرانسه به گوش من رسیده است و نیز دانسته ام که دلاوری روس ها در برابر آنان جز یک پایدار بیهوده نمی تواند باشد. با این همه، مشتی سرباز اروپایی همه دسته های سپاه مرا با ناکامی روبرو کرده و با پیشرفت های دیگر خود ما را تهدید می کند. سرچشمه ارس که پیش تر همه آن در ایالت های ایران جریان داشت، اینک در خاک بیگانه قرار دارد و به دریایی می ریزد که پر از ناوهای دشمنان ماست." از انحطاط صفویه به این سو، این چنین نگاهی به ندرت در اندیشه دولتمردان ایرانی مشاهده می شود. عباس میرزا سپس با نگاهی انتقادی به خویشتن انسان ایرانی و چرایی انحطاط ایران را از ژوبر فرانسوی جویا می شود، چرایی که هنوز با وجود گذشت نزدیک به دو سده ذهن و ضمیر بسیاری از ایرانیان را درگیر خود کرده است: "چه قدرتی این چنین شما را بر ما برتری داده است؟ سبب پیشرفت های شما و ضعف همیشگی ما چیست؟ شما با فن فرمانروایی، فن پیروزی و هنر به کار گرفتن همه توانایی های انسانی آشنایی دارید، در حالی که ما در جهلی شرمناک محکوم به زندگی گیاهی هستیم و کمتر به آینده می اندیشیم. آیا قابلیت سکونت، باروری و ثروت خاک مشرق زمین از اروپای شما کمتر است؟ آیا شعاع های آفتاب پیش از آنکه به شما برسد، نخست بر روی کشور ما پرتو می افکند، خیر کمتری به ما می رساند تا آنگاه که بالای سر شما قرار دارد؟ آیا اراده آفریده نیکی ده که مائده های گوناگونی خلق کرده است، بر این قرار گرفته است که لطفش به شما بیش از ما شامل شود؟ من که چنین گمان نمی کنم!" (طباطبایی، ۱۳۸۵: ۱۳۴ ۱۳۳)
اینجانب چند فاکتور مهم را در این عقب ماندگی موثر می دانم:
1- موقعیت جغرافیایی بد!
2- حملات مهاجمان از هر سو ( در دوران ساسانیان از شمال و شرق) نوعی جنگ فرسایشی ایجاد کرد
3- حمله اسلام که نه تنها زمین بلکه اذهان و هویت ایرانیان را بر باد داد (فرهنگ چاپلوسی برای رسیدن به منفعت شخصی)
4-واقع شدن در قلب دنیای اسلام و دوری از علم و فلسفه در پی افزایش افراطی گری دینی
5-حمله مغولان (فرهنگ غارت و دزدی از بین رفتن مالکیتها تشدید افراطی گری در دین اسلام)
6- و در آخر باز هم موقعیت جغرافیایی. ترکان راه ارتباط با اروپا را بستند و داد و ستد تجاری و فکری از میان رفت.
به عوامل فوق متاسفانه باید عنصر استبداد شرقی را هم اضافه کرد که خود ناشی از مساله کمبود آب و نیاز به حکومت قدرتمند مرکزی برای سرمایه گذاری در سیستمهای آبراسانی همچون قناتها و ... بوده. با اینحال همین سیستم هم بسیار کارا بوده با حمله مغول مزارع تبدیل به چراگاه شد و فرهنگ جامعه با عقب گرد به از کشاورزی و شهرنشینی به سوی قبیله ها و خانها رفت.
توصیفاتی که از عظمت نیشابور قبل حمله مغول می کنند حیرت انگیز است. اثر فکری این حمله به وجود آمدن انواع اعتقادات عجیب و غریب و پناه بردن به عرفان شد. برخی می گویند غم و اندوهی که در موسیقی ایرانی می بیننیم آواز غم انگیز همین دورانهای سخت و دردناک غارت و کشتار بیگانگان است.
ایران درختی بود استوار و مستحکم. اعراب اولین تیشه ها را بر ریشه اش زدند و سست کردند بنیانش را و بعد مغولان آخرین ضربه ها را وارد کردند. دوران معاصر هم این موجود در حال مرگ تحت دست اندازی فرنگیان بوده که می دانید.