درود بر همگان
هر چند از گاهی این دشواری پیش کشیده می شود و هیچ جا نیز تاپیکی ارزشمندی دراین باره یافت نمی شود. خوب پرسش اساسی این تاپیک این می شود آیا این دو را می توان یکی دانست آیا این ها هم پوشانی کامل و سراسری با هم دارند یا نه؟
در ایران (یا شاید کشورهای اسلامی) این دو را یکی می دانند. چرا شاید به این فرنود که مسلمانان یا در کل شرق خویش را در دین و الهیات برتر می دانند و نمی خواهند بگویند که یک چیز دینی در مغرب زمین کشف شده است.
در نگاه دقیق تربه نگر می رسد که این دو با هم هم ارز و برابر نیستند. چون نظم را می توان در هر گامی به کار گرفت. برای نمونه، ما می توانیم ماسه هایی که در کنار ساحل ریخته را با تشت یا بیل و ابزارهای دیگر یک دژ شنی درست کنیم. نه ماسه ها روی هم ریخته منظم و بسامان هستند و نه برای این کار درست شده اند. یا پشم های گوسفند را می توان چید، نخ درست کرد و یک قالی یا پالتوی زیبا و پر نقش و نگار ساخت. در حالی که پشم گوسفند تنها پوشاک زمستانی جانور است و برای هیچ یک از این کارها که انسان ها با آن می کنند، ساخته نشده است. نه این که این ها به سامان و منظم نیستند. بلکه می توانیم کاری انجام دهیم که چیزی منظم تر بشود.
در حالی که سخن از طراحی هوشمند به میان می آید، واپسین هدف سیستم باید از آغاز روشن باشد. برای همین نمی توان این دو را هم ارز دانست. هم چنین دانستن دلیل بر نظم نیست. برای نمونه اگر بدانیم فردا باران می آید این را نمی توان به نظم و بسامانی دانست.
با توجه به این گفته ها مسیحیت در این سیما و جستار نیرومندتر است. این دین می گوید کل جهان برای انسان آفریده شده، در حالی که در اسلام گفته شده که همه ی هستی برای به خاطر محمد است( در شیعه گسترش پیدا کرده و می گویند برای پنج نفر آل محمد یعنی محمد فاطمه و علی و حسن و حسین) در حدیثی که از زبان محمد آمده اعلام شده که الله جهان را به خاطر او آفریده است. که بی بنیاد بودن آن به آسانی از آن جا که جهان پس از محمد ادامه پیدا کرده روشن می شود. چون این خطا بایسته بوده تا پنهان و پر شود اکنون آن را گسترش داده و برای نمونه می گویند که هستی برای آزمایش انسان ها یا رسیدن آن ها به کمال آفریده شده که یکی از یک دیگر بی بنیادتر و کشکی تر است ولی گفتگو ما این ها نیست و تنها خواستم یک اشاره گذرا داشته باشم.
ما در اثر محیط یا فرهنگ یا بر پایه باورها برتر بودن خودمان به این نگره و انگاره ها یا فرضیه ها یک پسوند برهان می چسبانیم ولی در غرب به هر حال پسوند این ها فرضیه یا انگاره است. همین هم اگر در یک کشور اسلامی فلسفه خداپرست به این نتیجه رسیده بودند بی گمان اکنون به نام برهان طراحی هوشمند به کار می رفت.
برگردیم به جستار و پرسش نخست:
آیا می توان طراحی هوشمند و برهان نظم را یکی دانست؟
اگر نه چرا طراحی هوشمند در فلسفه اسلامی مطرح نمی شود؟