ابتدا با عرض پوزش از استفاده از کلمات تخماتیک در عنوان
جون من عوضش نکنید، چون من خیلی با این کلمات گرچه عامیانه و شاید تاحدی رکیک اما کاملا رسا و خلاصه و خرفهم حال میکنم!
راستش حقیقتش زندگی من اساسا بر همین بنا شده که عالم و آدم به تخمم هم نباشه!
برای این روش زندگی آدم باید قدرتهای درونی و اصیل کافی داشته باشه بخصوص از انواع خاصی.
اینم بگم البته که احتمال زیاد باید قید ازدواج و حتی سکس رو هم بزنید و پی یک عمر توی کف و عزب موندن رو به تنتون بمالید. مثل من
درسته سخته، ولی شدنیه، و به مرور که قویتر بشید و بیشتر عادت کنید، که البته بنظرم بالای حداقل 10 سال طول میکشه ()، اونوقت براتون راحتتر و شیرین تر میشه و دستاوردها و مزایای بزرگ اون رو لمس خواهید کرد و اگر آدمش باشید، که حتما بودید که این راه رو رفتید و تونستید اینقدر دوام بیارید (مثل من ) اونوقت دیگه حس پشیمانی و شکست در کار نخواهد بود و اگر به عقل و وجدان سلیم خودتون رجوع کنید راضی خواهید شد و حاضر نیستید روش زندگی عامهء مردم رو بجاش برگزینید!
اینکه عالم و آدم به تخمت نباشه، و دنبال دوزار زندگی مسخره و ارزشهای سطحی و مسخره ای که این همه توده های آدم فله ای دنبالش میدوند و خودشون و همدیگر رو بخاطرش جر میدن، ندوی، از دستش راحت باشی، خیلی حال میده. این هدف من و روش زندگی من بوده. این دریافت و نگرش و عقل و وجدان من بوده.
خوبیش اینه ادیان مسخره رو هم با اون خدای دوزاری مسخرشون که بخاطر دوزار زندگی مسخره میخواد کون عالم و آدم رو پاره کنه میتونید بندازید سطل زباله و حالش رو ببرید! تف بر هرچیزی که این توده های انسانهای درپیت دوزاری درست کردن. همش یک سر یاوه ها و چرندیاتی هستن که ارزش صرف وقت و انرژی و زحمت و رنج دادن به خود رو ندارن.
من تاحالا تونستم تاحد زیادی متفاوت از بقیهء مردم زندگی کنم و تا حد زیادی به این روش زندگی که عالم و آدم به تخمم نباشه دست پیدا کنم، اما بازم جای پیشرفت داره و بیشتر و پایدارتر میخوام. بتونم هرچی بیشتر هم این رو برای آینده تضمین کنم بهتره خب.
حقیقتا این زندگی شهری هم هزینه و نگرانی زیاد داره، توی فکر بودم آیا نمیشه یجوری از شرش راحت شد یا نه. مثلا آدم بره در دهاتی چیزی اونجا خب مگه یه نفر آدم چقدر منابع میخواد، دوتا گوسفند و مرغی چیزی دوتا سبزی و میوه ای هم بکاری در کنارش فکر کنم بیشتر غذای مورد نیاز آدم رو تامین کنه تهش هم اونقدری بمونه که بتونی چند وقت یک بار ببری بفروشی پولی دربیاری چون بهرحال پول هم نیازه باید پول قبض آب برق گاز تلفن بدی توی همون دهاتش هم خب الان این امکانات هست و هم زندگی رو خیلی راحتتر میکنه و هم برای کامپیوتر و اینترنت و این حرفا خب نیازه که آدم با اینا سرگرم میشه و ابزار کاربردی برای استفاده روزمره و یادگیری و پیشرفت هم هستن و اینکه آدم از علم و اطلاعات روز عقب نمونه.
یعنی میخوام بگم الان توی دهات هم شاید بشه یه زندگی کم خرج تر و کم دردسرتری داشت ولی آدم از تمدن و علم و هوش و فناوری و مهارت و توانایی های برتر در زمانه حاضر هم عقب نمونه، چون الان باوجود کامپیوتر و اینترنت آدم برای اطلاعات و یادگیری و تعامل در این زمینه نیازی به حضور در مکان فیزیکی محدودی و زندگی با شکل خاصی (مثلا شهری) و بودن فیزیکی با بقیهء مردم نداره.
خلاصه بنظر من این انسانه که باید قوی و بدون محدودیت باشه. بتونی شرایط رو خودت تعیین کنی. زندگی رو خودت تعیین کنی. هرجور که فکر میکنی درسته و ارزشش رو داره فکر و عمل کنی.
البته این کار مسلما هزینه داره و اراده و جدیت میخواد. بدون صرفنظر کردن از یکسری چیزهای بزرگ نمیشه به چیزهای بزرگتری رسید. این واقعیتیه که در زندگی وجود داره و من خیلی زود متوجهش شدم. اینکه هم بخواید همش عیاشی و شهوت رانی کنید و تن آسایی، با این قضیه جور درنمیاد.
زندگی مستقل، آدم مستقل و قوی میخواد، آدم با اراده، آدمی که کارهایی میکنه تصمیمات بزرگ و سختی میگیره که انسانهای معمولی نمیتونن. اینکه بتونی ممتاز باشی. خیلی اراده میخواد. خیلی قدرت میخواد. البته در این راه ابزارها و فناوریهای مختلف اعم از باستانی و جدید هم به ما کمک میکنن. مثلا هنرهای رزمی و قوی کردن بدن، این خیلی مهمه. همینطور علم و فناوری. هوش. شجاعت. قدرت تسلط بر روان هم خیلی مهمه. چون آدمی که تنها و متفاوت باشه اونوقت روانش باید تحت کنترل کامل خودش باشه وگرنه به بزرگترین دشمن خودش مبدل میشه! ترس، تنهایی، کسلی، افکار منفی، مایوس کننده، اینها همه از روان ناشی میشن، روانی که بقدر کافی تحت کنترل و تسلط عقل و خرد و ارادهء خود آدمی، یا شاید باید بگیم روحش، نباشه.