قبول دارید که تنها منشاء اصلی و معقول هر ارزشی در نهایت به منافع فردی برمیگرده؟
بهرحال در نهایت این ارزشها باید برای افراد معنا و دلیل پرداختن پیدا بکنن تا بتونن عملی بشن، وگرنه هیچگونه منطق واقعی برای پرداخت هزینه بابت اونها وجود نداره.
حتی ادیان هم نتونستن این واقعیت رو نقض کنن و میشه گفت اون رو به رسمیت شناختن.
بخاطر همینه که هیچ دینی نیست و نمیتونست موفق بشه مگر اینکه پاداش و مجازات فردی درش وجود داشته باشه؛ یه نتیجهء متناسبی برای خود فرد به تناسب اعمال خودش.
یعنی در نهایت چیزی باید به خود فرد برسه.
منتها فرق ادیان و دیدگاههای معنوی با دیدگاههای مادی اینه که مرگ رو پایان وجود انسان و این جهان مادی رو تنها مکان برای دریافت پاداش یا مجازات نمیدونن.
مثال میزنم.
مثلا ایثار.
واقعا آیا دلیل عقلانی صرفا مادی که به خود فرد مربوط نشه، برای ایثار کردن وجود داره؟
منظورم نیروهای غریزی ای که فرگشت در وجود ما گذاشته و به نفع بقای کلی نوع بشر کار میکنن نیست، بلکه دلیل عقلانی و ارادی و غیراحساسی است. میدونید که بهرحال غریزه/احساس معیار چیزی نیست!! حتی اینکه آدم مادرش رو دوست داره، به صرف اینکه یک احساس قوی است دلیل نمیشه درست و ارزشمند باشه، بلکه باید با دلایلی فراتر از این توجیه بشه، یعنی با عقل و منطق، که در نهایت به منافع فردی ترجمه میشه به گمانم!
البته این بحث که یک وقت ما یک دریافت مستقیمی داریم به کنار. یعنی شاید کسی ادعا کنه که احساس من در حد احساسات کور و سطحی نیست و یک بینش و درک مستقیمی است حتی فراتر از عقل و علم و قواعد مادی. این رو خود فرد میتونه تشخیص بده و به گمانم قابل انتقال و اثبات به غیر نیست.
و بعنوان مثال دیگر، آیا ملی گرایی، بدون اینکه برای خود فرد سودی داشته باشه دلیل معقولی برای پرداختن داره؟
به خودی خود ارزشی داره؟ اگر بله، چرا؟