از برای مصلحت، مرد حکیم، دم خر را بوسه زد خواندش حکیم.
دوستان به نظرتان کدام گزینه مناسب است:
1) ایجاد رفرم در دین اسلام و بعد از آن سرنگونی حکومت اسلامی.
2)سرنگونی حکومت اسلامی بدون رفورم.
3) رفورم بعد از سرنگونی .
اول رفورم بعد سرنگونی حکومت اسلامی
سرنگونی بدون رفورم
رفورم بعد از سرنگونی
فرقی نمیکند
نظری ندارم
از برای مصلحت، مرد حکیم، دم خر را بوسه زد خواندش حکیم.
دوستان به نظرتان کدام گزینه مناسب است:
1) ایجاد رفرم در دین اسلام و بعد از آن سرنگونی حکومت اسلامی.
2)سرنگونی حکومت اسلامی بدون رفورم.
3) رفورم بعد از سرنگونی .
sonixax (06-03-2014)
لطفا اگر امکانش هست مدیران گرامی دو گزینه:
4- فرقی نمی کند
5- نظری ندارم
را اضافه کنید.
sonixax (06-03-2014)
ببینید درصد بزرگی از مردم مقلد ملایان هستند. بیشتر خرمومنان مسلمان ایران مقلد خمینی و خامنه ای (مقلد آخوند پر زورتر و حاکم) هستند. پس اگر آنان چیزی را حلال و حرام کنند مورد پذیرش اکثریت خرمومنان واقع خواهد شد.
ببینید خمینی و خامنه ای چیزهایی که متقن است که امامان و پیامبر حرام کرده بودند حلال کرده اند. خوردن گوشت کوسه و اوزون برون، حلال کردن موزیک، حلال کردن شطرنج. خودتان احادیث را خوانده اید و دیده اید چه فحش هایی که به شنوندگان موزیک در متون اسلام توسط امامان داده نشده که شده. همینطور شطرنج و ...
حالا اگر اصلاح طلبان حکومت را بدست بگیرند همان خرمقدسان و خرمومنان مقلد ملای حاکم میشوند و اگر آنان حقوق بشر را تایید کنند. خیلی از مسائل حل میشود. من دیده ام که مثلا به یک خر مقدس گفته اند موزیک گوش نده گفته آقا امام خمینی آن را حلال اعلام کرده و با خیال راحت می توانیم موزیک گوش کنیم. حتی مداحان روی رنگ و آهنگهای خوانندگان لوس آنجلسی مداحی و نوحه خوانی می کنند.
اگر حکومت از دست آخوند گرفته شود باز آنان میروند در قالب تحجر و برای بدست آوردن دوباره قدرت همان آخوندهای اصلاح طلب دوباره به موزیک و شطرنج و حقوق بشر گیر میدهند و چون خر مومن بودن به ژنتیک ربط دارد نصف مردم دوباره به طرف ملایان رفته و به همه چیز گیر می دهند. مگر اینکه اول حقوق بشر و آزادی های دیگر حلال اعلام شود و بعد حکومت سرنگون شود.
ترس شما بیمورد است زیرا بیمیلی نسبت به حاکمیت دینی و در بعد کلانتر اسلامگریزی از کف ِ جامعه اتفاق افتاده نه از بالا یا بیرون آن. ولایت آخوند هم دیگر به رسمیت شناخته نمیشود. ایرانی جماعت نیز هرگز به راستی «مسلمان» نبوده و چون به خلوت میرفته آن کار دیگر میکرده، الان پرده بیافتد شما در مییابید «عمق» حقیقی دگرگونی چه اندازه وسیع بوده و اعتبار اسلام در ایران حقیقتا چقدر است.
من به کلی با «اصلاح» مذهب مخالفم، هر دینی یک جوهر بنیادین دارد که بدون آن دیگر نمیتواند «همان» سابق تلقی بشود، یا رومی روم، یا زنگی زنگ. شما یا مسلمان معتقد و پایبند هستید که لب به مشروب نمیزنید و با زنان دست نمیدهید و قبل از ازدواج سکس نمیکنید، یا خودتان را مسخره کردهاید.
زنده باد زندگی!
کتاب برای ایرانیان: فهرست:خلاصه کتاب: تشیع و قدرت در ایران
کتاب فوق تشیع و قدرت را تا زمان حال بررسی کرده.
هر 50 سال یک حکومت آخوندی روی کار آمده و مردم توبه کردن که دیگه به آخوند قدرت ندهند و مثلا برای 50-60 سال مردم آزاد بودند و بعد نسل بعدی عبرت نمی گیرد آخوند را به سر کار می آورد.
برای مثال اگر 50 سال دیگر یکی مثل مصباح بیاید خیالمان راحت است که مثلا چون خمینی گوشت ازون برون را حلال کرده دیگر مثلا آخوند بعدی نمی تواند حرامش کند. یا اگر حقوق بشر را آخوندی بیایید حلال کند دیگر مخالفان مذهبی حقوق بشر مورد اعتنای مردم نخواهند بود.
من این کتاب را نخواندهام و قضاوت نمیتوانم بکنم اما سوال شما باید این باشد که «چرا» اسلامگریزی در ایران آزاد، یعنی جایی که ایرانی میتواند بدون ترس از برخورد قانونی به نشر عقاید خود بپردازد تا این حد اقبال مثبتی پیدا کرده. جواب سطحی اینست که یک واکنش به حکومت فاسد اسلامیست. من با این جواب مخالفم. شواهد چیز دیگری را نشان میدهند. مخالفت نسل جوان ایرانی با اسلامگرایی و یک مرحله فراتر از آن اسلام متدولوژیک است یعنی شما برای این مخالفت دلیل ذاتشناختی دارید نه کارکردشناختی، شما نمیگویید «حجاب بد است چون جواب نمیدهد»، میگویید «حجاب بد است چون ناقض حق انتخاب پوشش زنان است» فیالمثل، یعنی نفس عمل را به رسمیت نمیشناسید فارغ از کارکردهای آن. این یعنی یک ذهنیت مشخص و آلترناتیوی بوجود آمده که دینداری را به چالش میکشد نه یک موقعیت.
بخش بزرگی از انتقاداتی که به ج.ا میشود برآمده از همین ذهنیت است اگرنه با یک ذهنیت همچنان اسلام زدهی خسته از گرانی و تورم و بوروکراسی (که همچنان به موازین اسلام باورمند است) مثلا سنگسار کردن زناکار کجا «ظلم» است؟ تازیانه زدن شرابخوار کجا «بیعدالتی»ست؟ روسری بر سر زن گذاشتن کجا نقض حریم اوست؟ و ...
شرایط زندگی مدرن به نحوی دگرگون شده که شما در صورت پیروی از اصول یک دین احساس میکنید دارید «زندگی» را میبازید و یک جایزهی بزرگی که آن بیرون هست و بیایمانان دارند از آن بهرهمند میشوند را از دست میدهید. اینست که بلافاصله باورهای خود را با سبک زندگی که مایل به برخورداری از آن هستید تطابق میدهید و در صورتی که یک عنصر بیرونی مثل ج.ا در برابر این تغییر مقاومت نشان بدهد سراپای آنرا تقصیر و گناه و مشکل میبینید. به زبان سادهتر، دلیل مخالفت شما و باقی مردم ایران با ج.ا اسلامگریزی شماست نه بالعکس. امروز مسلمان بودن در فرانسه بسیار آسانتر است از مسلمان بودن در ایران. کار به جایی رسیده که حتی مظاهر مسلمانی تبدیل به انگ و تهمت و ابژهی حاوی بار منفی شدهاند، مثلا یک ماهی ریش بلند را امتحان بکنید تا چشم غرهها و پوزخندها و اخمهای سرزنشبار را تجربه بکنید و متوجه بشوید من چه میگویم. اسلام بطور کامل از زندگی خصوصی قشر متوسط شهرنشین به بالا بیرون رفته، و باور بکنید یا نه اکثریت مطلق مردم ایران قشر متوسط شهرنشین تحصیلکرده هستند نه کشاورز روستایی یا بازاری سنتی.
همچو مذهبگریزی در کُل تاریخ ایران بیسابقه است. تحلیلگرانی که «آخوندستیزی» را جزئی مداوم از تاریخ ایران تلقی میکنند دچار این اشتباه شدهاند که حرکت روشنفکری یا انقلابی را با حرکت عمومی و روح زمان اشتباه گرفتهاند، احتمالا فقر هرمنوتیک عنوان خوبی برای این عارضه باشد. مثلا مورخی که به مشروطه نگاه میکند و میگوید «چه شد که مردم ایران معتبرترین شخصیت مذهبی را برای رسیدن به آزادی و مدرنیته بالای چوبهی دار بردند اما نیم قرن بعد پشت سر یک آخوند بر پاد تمام آن معیارها انقلاب کردند» سوال اشتباهی پرسیده زیرا آنها که فضلالله نوری را اعدام کردند عدهای انقلابی حرفهای و منورالفکر بودند نه تودهی مردم. اینست که میگویم تغییر کنونی از پائین است نه از بالا.
ویرایش از سوی Ouroboros : 06-05-2014 در ساعت 10:23 AM
زنده باد زندگی!
Anarchy (06-05-2014),Russell (06-08-2014),sonixax (06-05-2014),undead_knight (06-06-2014)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)