به فرزند و این چیزها که فعلا نمیاندیشیم، اما شاید، اگر روزی تصمیم بگیریم.. چراکه نه؟
ازدواج نه فقط بیمعنا، بلکه زیانآور و مخرب و بر پاد ِ هر نوعی از عشق است. زیرا تا روز قبل از ازدواج شما با خانم/آقای X هستید چراکه
میخواهید با او باشید، اما از روز بعد از آن دیگر آنچه میخواهید فاقد اهمیت میشود، و شما با یک پیوند سفت و سخت قانونی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی «تضمین» و «تعهد» دادهاید که با او باشید. همین سقط شدن حق انتخاب باعث میشود که مهر و علاقه هر روز کمتر بشود، زیرا به باور من انسان ذاتا مشتاق به آزادی و آزادگیست، به خصوص پیرامون پدیدهای همچون «عشق».
میبینیم که امروز در جوامع مدرن(از جمله ایران)چه مایه ازدواجها بیبنیاد و دوام هستند، زیرا اساسا این چنین پیوندی بدویست و پیشتر هم اگر «کار میکرده» به این خاطر بوده که همیشه یک طرف(معمولا زنان)از خواستهها، امیال، آرزوها و بلندپروازیهای خود به سود ِ همانهای طرف دیگر چشمپوشی میکرده. حالا که فردیتها سترگتر شدهاند و کسی زیر بار «تحمل» و «بساز و بسوز» و .. نمیرود، میبینیم که شمع بسیاری از این ازدواجها روشن نشده آب میشود(و همینطور هم باید باشد). هرجای جهان که بند ِ دگمهای اجتماعی شلتر شده آمار طلاق بالاتر رفته(
لینک).