نوشته اصلی از سوی
Nocturne
موضوع به این سادگی ها هم نیست، منظورم با دور کردن افراد از اسلام مشکل ما حل نمیشه، بخشیش حل میشه ولی نه همش، من اولین کسی که روی طرز فکرش تاثیر گذاشتم پدرم بود، ماه محرم بود برنج نذری آورده بودن و بابام بهم گفت بیا بخور برنج امام حسینه، با همین حرف بحثمو باهاش شروع کرد و فهمید اعتقاد ندارم، بابام خیلی ترسیده بود، میگفت آدم باید به یه چیزی اعتقاد داشته باشه و نمیدونم فلان و... همون حرف های همیشگی، و شروع کردم در مورد اینکه اسلام چیکار کرده با ایرانی ها و چیزهایی که توی سایت کاوه سرا و افشای اون زمان خونده بودم براش گفتم، خلاصه هر چیزی میگفت یه جوابی بهش میدادم و اینطور شد که بابام به راه راست هدایت شد، نفر بعدی برادر بزرگترم بود، و همینطور من داوکینز وار سعی میکردم روی فکر بقیه تاثیر بذارم و بدون اینکه کسی به این مسائل اصلا اهمیت بده و دلش بخاد این حرفها رو بشنوه سعی میکردم روی فکرش تاثیر بذارم، ولی جلو تر که اومدم دیدم درسته این افراد اسلام رو کنار گذاشتن ولی از درون مسلمون هستند، مثلا پدرم هنوز همون طرز فکر رو در مورد ناموس یا خیلی چیزیهای دیگه داره، یا خیلی ها اصلا دوست ندارند بابت طرز فکرشون هزینه ای رو متحمل بشن، خیلی هم به اسلام اعتقادی ندارند ولی به روش اسلامی ازدواج میکنند.
خیلی از افراد هستند که بدون اعتقاد به ماورا نمیتونن زندگی کنند، یعنی این افراد به دین احتیاج دارند و اگر این افراد رو از یه دین خاص کنار گذاشت و دین دیگه ای دستشون نداد احتمال خیلی خیلی زیادی وجود داره که به اون دینی که ترکش کردند برگردند، نمیدونم این طرز فکر درست هست یا نه ولی به اعتقاد من مسیحی شدن یک مسلمون خیلی میتونه مفید تر باشه تا فقط طرف اسلام رو کنار بذاره، نه فقط مسیحیت بلکه هر دینی که انقدر نفوذ و گستردگی اعتقادی داشته باشه که بتونه تمام رفتارهای اسلامی یک شخص رو تغییر بده، نه اینکه فقط برچسب اسلام رو از پیشونی شخص برداره ولی شخص از درون مسلمون باشه، نکته ی دیگه اینکه هیچ تضمینی وجود نداره که برگردوندن شخصی به صورت کلی از دین به سود اون شخص باشه، چون انسان ها ضعف ها و ترس های خودشون رو دارند ولی هیچ موقع نمیشه فهمید یک شخص در آینده چه اتفاقی براش میوفته یا چه عکس العملی به این مسئله نشون میده، میدونم تمام این مسائل جای بحث داره ولی فکر کردن به این موضوعات هم خالی از لطف نیست.