ژیژک را که پیشتر به آن پرداخته بودیم امیر جان: نوشتارهای اسلاوی ژیژِک
من نخستین بار دقیقا در همین کلیپی که در جستار tor دادم شناختمش و مستند فلسفی آن را خریدم که بسیار خوب بود.
هر چند من هم نمیدانم چه چیزی در این روانکاوی و چرندیات لکان و هگل دیده، گرچه من براستی هم هیچکدام را درست نمیشناسم و چیزی بیشتر از نوشتههای پراکنده ازشان نخواندهام؛ ولی در یکی از کلیپها خود ژیژک به همین شیوه سخن گفتن کمابیش بی معنی لکان اشاره میکرد و اینکه چه اندازه سخن را میپیچاند.
روی هم رفته ژیژک از کسانی است که من بیاندازه دوست دارم، میتواند درباره هرچیز و هرکس بفلسفد و پیوندهایی را از جهان نشان دهد که پیشتر به آن نیاندیشیدهام.
از همینرو دور از باور نیست که درباره لکان و هگل هم از میان انبوه سخنان گنگ و گاه یا بیشتر چرندشان چیزهایی بیرون کشیده و خوشش آمده باشد.
ناگفته نماند نگارش خود ژیژک هم یکی از پیچیدهترین نگارشهایی است که من تاکنون دیدهام، گزارههایی بس دراز و پر
نِماره (اشاره) و همراه با بیشمار ریفرنس به چیزهای گوناگون که گاه دو برگ را آدم میخواند تا سرانجام به point آغازین و دَم "آها!" میرسد.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
از هگل روش او را نگرفته، همین جای خوشحالیست. دیالکتیک نابودکنندهی اذهان هوشمند است و یکبار که گرفتار آن بشوید، دیگر نمیتوان از آن گریخت. هگل بزرگترین و خطرناکترین چرندباف ِ تاریخ است. لکان اما اهمییتی بسیار بیشتر در آثار او دارد، به زعم من برخلاف باور عمومی که او را شارح فلسفی آثار لکان میانگارد، ژیژک بیشتر شارح روانکاوانهی فلسفه است. لنین و استالین را بابت اصالت دادن به عمل میستاید، و مثل بیشینهی روشنفکران غربی از بیکنشی آن جوامع به ستوه آمده است. منهم نگاه کج او به چیزها را دوست دارم.
زنده باد زندگی!
این اندازه درباره هگل گفتیم، بد نیست برای من دستکم یک نگاهی بیاندازم ببینم این همه هیاهو درباره چیست.
Index to the Science of Logic
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
دیالکتیک هگلی مقصود بود، که روشیست یکسر تخیلی و غیرعقلانی، در ضدیت کامل با منطق و علم. فرنود اینرا شاید بعدتر کمی بیشتر شکافتم.. من خود سالها هگلی بودهام و هنوز هم چنانکه از نوشتههایم برمیآید سایهی تاریک اراجیف ِ او بر من سنگینی میکند. اگر نخستین بار است که سراغ هگل میرود، شما را پروا میدهم که کاریست خطیر و جانکاه، مراقب باشید!
زنده باد زندگی!
این جناب ژیژک به روانشناسی پشت فیلمها و اینها هم خیلی علاقه دارد،یکجا دیدم از طراحی توالتهای فرانسوی و آلمانی و انگلیسی میگفت میشود روش برخورد مردمان را در برخورد با گندهای سیاسی دید !!
انسان جالبیست ولی چرند هم کم نمیگوید.یکجا خواندم تازه او دیدگاه فلسفیش از ساده ترینها و قابل فهمترینهاست
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
بله زبان و فلسفهی ژیژک بسیار آسان است، من گمان نمیکنم مهربد آشنایی چندانی با فلسفهی قارهای داشته باشد.
ژیژک قیاسی میکند میان توالتهای کشورهای اروپایی و اینکه نشان دهندهی روحیه مردمان آن کشورها هستند: روحیه عظمتخواه آلمانی در توالتهایی زیاده از حد مجلل، پراگماتیسم انگلیسی در کارایی آسان توالتها و انقلابیگری فرانسوی در اینکه توالتها چنان ساخته شدهاند که هرچه سریعتر از آن خارج بشوید.
زنده باد زندگی!
Anarchy (10-11-2012),Mehrbod (10-11-2012),Russell (10-11-2012),sonixax (10-11-2012),undead_knight (04-23-2013)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)