• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 6 از 6

    جُستار: علم و اخلاق

    1. #1
      رهگذر
      Points: 377, Level: 7
      Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
      Overall activity: 37.0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      chera آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      16
      جُستارها
      3
      امتیازها
      377
      رنک
      7
      Post Thanks / Like
      سپاس
      14
      از ایشان 90 بار در 16 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      علم و اخلاق

      این باور نیرومند در بین اهالی فکر و اندیشه رواج بسیار دارد که محدوده علم را محدوده تشخیص هستها و نیستها می دانند .

      اینکه در طبیعت در فیزیک در حیات چه چیز هست و چه چیز نیست و روابطشان چگونه هست و چگونه نیست موضوع علم است و از این رو علم همیشه خدمتکار انتخاب ماست و چراغ فرا سوی دیدگان ماست و هیچگاه به جای ما انتخاب نمی کند و ما را الزاما به جای خاصی نمی برد .

      به عبارت دیگر علم به ما می گوید که چه هست و چه نیست و اینکه چه باید باشد و چه نباید باشد موضوع دیگریست که خارج از محدوده توانایی و وظایف و تعهدات علم محسوب می گردد.

      اگر چنین دیدگاهی را بپذیریم این سئوال پیش می آید که پس جایگاه باید و نبایدها در چه منطقه ای است ؟ و کدام حوزه به این موضوع می پردازد ؟ و به چه وسیله ای و با چه اعتباری باید و نباید ها شکل می گیرند و معتبر می شوند ؟

      چرا ؟!؟!

    2. 8 کاربر برای این پست سودمند از chera گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Angela (01-26-2013),mahtab71 (01-27-2013),Mehrbod (01-26-2013),nirvana (01-26-2013),Russell (01-26-2013),SAMKING (01-26-2013),sonixax (01-26-2013),undead_knight (01-27-2013)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بنگر من این سخن که حوزه هست و نیست از باید و نباید جداست اشتباه است.هر چند جدا کردن موقتی حوزه ارزش از علم میتواند بسیاری مواقع مفید باشد.
      حداقل مغز انسان در رفتارش چنین تفاوتی قائل نیست.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    4. 3 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      mahtab71 (01-27-2013),nirvana (01-26-2013),sonixax (01-26-2013)

    5. #3
      رهگذر
      Points: 377, Level: 7
      Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
      Overall activity: 37.0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      chera آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      16
      جُستارها
      3
      امتیازها
      377
      رنک
      7
      Post Thanks / Like
      سپاس
      14
      از ایشان 90 بار در 16 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بعض از اندیشمندان مانند دیوید هیوم با اعتقاد راسخ عنوان کرده اند که از هیچ هست و نیستی به هیچ باید و نبایدی نمی توان رسید شما اگر می توانید از یک هست به یک باید یا از یک نیست به یک نباید برسید لطفا یک مورد را به ما نشان دهید .

      یک مثال بزنید که از یک هست و نیست به یک باید و نباید رسیده باشید در آن صورت می توانیم بپذیریم که تفکیک حوزه هست و نیست از باید و نباید کاری اشتباه هست .

      ؟!؟!

    6. 5 کاربر برای این پست سودمند از chera گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Angela (01-27-2013),mahtab71 (01-27-2013),Mehrbod (01-26-2013),nirvana (01-26-2013),sonixax (01-26-2013)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی chera نمایش پست ها
      بعض از اندیشمندان مانند دیوید هیوم با اعتقاد راسخ عنوان کرده اند که از هیچ هست و نیستی به هیچ باید و نبایدی نمی توان رسید شما اگر می توانید از یک هست به یک باید یا از یک نیست به یک نباید برسید لطفا یک مورد را به ما نشان دهید .

      یک مثال بزنید که از یک هست و نیست به یک باید و نباید رسیده باشید در آن صورت می توانیم بپذیریم که تفکیک حوزه هست و نیست از باید و نباید کاری اشتباه هست .
      آری این سخن من در گذشته نامش مغالطه هیومی بوده ولی امروزه در مورد آن با قطعیت گذشته نمیتوان سخن گفت.
      مساله اینست که باید نشان داد این "باید" بالاخره از کجا میآید؟
      احساسات (sentiment) هم در آخر حاصل پردازش داده در مغز آدمیست همانند کشف حقایق.ایندو در انسان باهم یکجا حمع هستند اینکه ما در مورد احساسات و مغز خود چندان دانش نداریم معنیش این نیست که یک حوزه برای ونوس است و یک حوزه برای مریخ.
      حتی در خود زبان هم جدایی بین حوزه ارزش و حقیقت آنچنان که ادعا میشود وجود ندارد.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    8. 5 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Angela (01-27-2013),mahtab71 (01-27-2013),Mehrbod (01-26-2013),nirvana (01-26-2013),sonixax (01-26-2013)

    9. #5
      رهگذر
      Points: 377, Level: 7
      Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
      Overall activity: 37.0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      chera آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      16
      جُستارها
      3
      امتیازها
      377
      رنک
      7
      Post Thanks / Like
      سپاس
      14
      از ایشان 90 بار در 16 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      البته به راحتی نمی توان چیزی را مغالطه نامید اگر بخواهیم چیزی را مغالطه بنامیم به دلیل خیلی روشنی نیاز داریم .
      اینکه بسیاری از مفاهیم در زبان یا در اندیشه ما به هم آمیخته اند ثابت نمی کند که متعلق به یک حوزه هستند .
      برای اینکه ثابت کنیم که سخنان هیوم یک واقعیت است یا یک مغالطه کافیست که از یک هست به یک باید برسیم .
      شما این کار را بکنید ما جوابمان را گرفته ایم .
      ولی اگر برایتان مقدور نیست که از هیچ هستی به هیچ بایدی برسید ناچارا باید فعلا سخن هیوم را بپذیریم تا زمانی که خلاف آن ثابت شود و ابدا نباید نام مغالطه بر آن بنهیم .

      اما این سئوال خیلی خوبیست که فرموده اید بلاخره باید بفهمیم که این کلمات باید و نباید و این مفاهیم ارزشی ریشه اش و منبعش کجاست ؟
      اگر از علم نیست و اگر از درک هستی ناشی نشده پس از کجا آمده ؟

      من فکر می کنم این سئوال زنده و خوبیست که راسل طرح کرده دوستان اگر جوابی به ایشان دارند بفرمایند .

      چرا ؟!؟!

    10. 6 کاربر برای این پست سودمند از chera گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Angela (01-27-2013),mahtab71 (01-27-2013),Mehrbod (01-27-2013),Russell (01-27-2013),sonixax (01-27-2013),undead_knight (01-27-2013)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی chera نمایش پست ها
      اینکه بسیاری از مفاهیم در زبان یا در اندیشه ما به هم آمیخته اند ثابت نمی کند که متعلق به یک حوزه هستند .
      برای اینکه ثابت کنیم که سخنان هیوم یک واقعیت است یا یک مغالطه کافیست که از یک هست به یک باید برسیم .
      شما این کار را بکنید ما جوابمان را گرفته ایم .
      ولی اگر برایتان مقدور نیست که از هیچ هستی به هیچ بایدی برسید ناچارا باید فعلا سخن هیوم را بپذیریم تا زمانی که خلاف آن ثابت شود و ابدا نباید نام مغالطه بر آن بنهیم .
      گرامی من گمان نمیکنم اینچنین توپ در زمین من باشد.هر فلسفه اخلاقی بالاخره باید رابطه بین فکت و ارزش را معین کند.
      اینکه از هست نمیشود به باید رسید یک مطلب کاملا زبانیست و این مطلب که در زبان دو حوزه کاملا جدا افتاده فکت و ارزش داریم یا نداریم کاملا مرتبط که هست هیچ، اساس بحث است.اگر در زبان نتوان دو حوزه فکت و ارزش را از هم جدا کرد معنیش اینست که در همان زبان از باید میشود به هست رسید و برعکس.این کاری بود که پوزیتیویست ها و A. J. Ayer میخواستند بکند و حوزه حقایق را جدا کنند و باقی را حوزه احساسات کنند آنچنان ساده نبود.
      بنگر من این نپریدن بی مهابا و یادآوری آن در زندگی روزانه خوب است ولی جدایی این دو حوزه را نمیتوان بدیهی یا حالت اصلی در نظر گرفت.
      برای نقد وارده بر Emotivism اینجا خلاصه ای بیان شده:

      There was, however, a further, more troubling, point about the role of moral terms in arguments: moral terms can be used in arguments in which the moral term appears in a conditional, and so is not there contributing to the expressive force of the utterance, so not expressing any emotion of the speaker. This latter point has been developed into a line of reasoning (called the “Frege-Geach” argument) against expressivism in general. The problem for the expressivist is to make sense of the following little argument: (1) If John killed Jane he did something wrong. (2) John killed Jane. So (3) John did something wrong. The argument appears to be valid, and so not to involve any ambiguity, but the moral term can be construed as having expressive force only in (3), not in (1). Expressivism, and so emotivism, seems to introduce an unwarranted equivocation into the argument.

      Alfred Jules Ayer (Stanford Encyclopedia of Philosophy)

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    12. 4 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      mahtab71 (01-27-2013),nirvana (01-27-2013),sonixax (01-27-2013),undead_knight (01-27-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •