آن گونه که می دانید و پیش از این آگاهی دادم من در حال برگردان " Value and Virtue in a Godless Universe " هستم و عنوان آن را به " ارزش و خوبی در جهان بدون خدا" برگردان نموده ام.
هدف از این تاپیک
1- گفتگو در این تاپیک به من کمک می کند تا دریافت بهتری از جستارهای کتاب پیدا کنم.
2- شاید کمک به یافتن واژه های بهتری کند.
3- من گفتگویی با راکتور داشتم. در تاپیک آواتار. آن گفتگو پایان یافته است. ولی چندین پرسش بزرگ برای من مانده است. طبق کتاب، البته بهتر است بگویم طبق برداشت من از کتاب، جهان بدون خدا یا با خدا دارای ارزش های اخلاقی است. به تفسیری می توان آن ها را ارزش های سراسری جهانی یا یورنیورسال نامید.
من این را در گفتگوهای راکتور ندیدم. به سخن روشن تر، ما مبارزه می کنیم ( همین کاری که حالا همگی می کنیم ، زمان می گذاریم، می نویسیم، می خوانیم برای کسانی که نمی شناسیم باورها را روشن می سازیم، و. . ..) هدف اصلی از نگر من تنها شناخته شدن خودمان به عنوان یک قشر از جوامع جهانی است که حق دارند زندگی کنند وعقاید خودشان را داشته باشند و با اصول و عقایدی که روشن نیست چه سرچشمه ای دارند مورد داوری و آزار قرار نگیرند.
آغاز گفتگو می خواهم این پرسش را مطرح کنم، آیا زندگی یک بیخدا دارای ارزش های اخلاقی هست یا نیست؟
پیشاپیش روشن است که ما یا بیخدایان به طور کلی متهم به بی اخلاق بودن و یا بی ثباتی اخلاقی هستیم. برای نمونه خوردن می یا شراب که برای یک مسلمان حرام است برای کسان دیگر مجاز است. البته ما یک بار می خرما خوردیم و با تمام وجود حس کردیم چرا پیامبر اسلام آن را حرام کرده است. چون وی به احتمال بسیار دسترسی به می انگور یا سیب نداشته ولی گمان نموده همه مثل هم است و همه گونه می را حرام کرده است.
خداپرستان اعتقاد دارند که منشای اخلاق خدا است و بدون او هر کاری مجاز است این به عنوان گزاره یا قضیه برادران کارامازوف نام گرفته است که از کتابی به همین نام نوشته داستایوفسکی نویسنده روسی برگرفته شده است.
من یک تاپیک دیگر درباره اخلاق دیدم ولی در آن جا گفتگو درباره منشای و سرچشمه اخلاق بود. این جستار با آن از این نگر ناهمسان است.
برگردیم به پرسش نخست، آیا زندگی بیخدا دارای ارزش های اخلاقی هست؟
آیا ما واقعا برای ما نادرست و غیر منطقی است که خود را قربانی کنیم و بمیریم تا کسی دیگر زنده بماند ؟ به نگر من راکتور نمی تواند پاسخ بله به این پرسش بدهد.
از این ها گذشته اگر من نام یک شخص را می آورم (برای نمونه، اینجا، راکتور) نگرم و آهنگ من سرشاخ شدن با او نیست. به نگر من، ما یک دشواری اساسی در جامعه کنونی داریم و آن هم این است که تعرف می کنیم و سپس می گویم باورهای یک شخص را نباید مورد بررسی قرار داد با این عنوان که باورهای یک شخص برای وی محترم است. شکی نیست که باورهای هر کسی برای خودش محترم می باشد ولی این فرنودی برای نقد نکردن مستقیم نمی شود .