• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 20 از 39 نخستیننخستین 123456789101112131415161718192021222324252627282930313233343536373839 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 191 به 200 از 390

    جُستار: ساختارشناسی زبان پارسیک

    1. #191
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی SAMKING نمایش پست ها
      پارسی واژه "آنلاین" چی میشه؟

      یا شاید بهتر باشه خود آنلاین رو بکار ببریم،نه؟

      آنلاین = همگاه
      آفلاین = ناهمگاه

      دو سامانه میتوانند از دیدِ دادو ستد آگاهی ها، دو جور با هم در پیوند باشند، یكی همگاه و دیگری ناهمگاه. پیوند همگاه آن است
      كه اگر در یك سامانه چیزی دگرگون شد، این دگرگونی بیدرنگ به سامانه‌ی دیگر هم گزارش شود و ناهمگاه این است كه این
      گزارش بیدرنگ نباشد و و برای نمونه، یكبار در یك بازه ی زمانی ویژه روی دهد (تاكت=تپش). زمانی كه پیوند همگاه نباشد، آگاهی
      های یك سامانه از سامانه ی دیگر میتوانند "كهنه" بشوند و سامانه همواره با ان آگاهی های انبار شده و كهنه كار میكند و از آنچه
      تازه شاید روی داده، ناآگاه است. بر این پایه، هرگاه یك سامانه، همگام با سامانه‌ی دیگر آگاه باشد، با او همگاه است.

      نمونه‌ها:

      سیستم دفاعی انلاین شد = سامانه ی پدافندی همگاه شد
      گزارش كار خود را آنلاین ( بیدرنگ در پی هر دگرگونی) به ما بدهید = گزارش كار خود را همگاه به ما بدهید.
      براوزر من آنلاین است = تارخوان من همگاه است.

      برابر واژه های فندیک:

      سامانه = سیستم
      راژمان = Râžmân = سیستم
      راژمانیدن = Râžmânidan = To systemize

      آگاهی = اطلاعات = information
      دادوستد داده‌ها = data exchange
      گَهولش = exchange = gahuleš
      تپش = تاكت = tact

      تارخوان = براوزر = (internet (browser
      انبار‌شده = ذخیره شده = saved

      بی‌درنگ = فورا ً = instantly
      بازه (ی زمانی) = interval
      همزمان = سینكرون = synchronously
      ناهمزمان / آهمزمان = آسینكرون = asynchronously

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-19-2012),Pazhuhande (12-19-2012),SAMKING (12-19-2012),sonixax (12-19-2012)

    3. #192
      شناس
      Points: 4,779, Level: 44
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Pazhuhande آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      37
      جُستارها
      1
      امتیازها
      4,779
      رنک
      44
      Post Thanks / Like
      سپاس
      95
      از ایشان 125 بار در 35 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      درودی دوباره بر مهربد.
      پیشنهادم این است که هر برابری که می نویسید، ریشه اش هم یاد کنید که مثلا در فلان بخشِ "اوستا" یا فلان کتابِ دوره ی میانه آمده است.
      اینگونه بسیار "دل-استوارتر" خواهیم شد.

      راستی، اگر این واژه نامه ی کوچک پارسی میانه را تا کنون معرفی نکرده اید پیشنهاد می کنم حتما دانلود کنید و بخوانیدش:
      دانلود کتاب واژه نامه کوچک پارسی میانه

      به دلیل کمبودِ سرعت نتوانستم بر سایتِ دفترچه آپلود کنم. اگر می پسندید خودتان رحمت اش را بکشید.

      از بس حجم مطالب زیاد است نمی توانم نظراتم را مو به مو بدهم. شاید اگر به مرحله ی نهایی رسید. با ریزبینی نگاهی به تمام پیشنهادهایتان بیندازم.

    4. 4 کاربر برای این پست سودمند از Pazhuhande گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-19-2012),Mehrbod (12-19-2012),SAMKING (12-19-2012),sonixax (12-19-2012)

    5. #193
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Pazhuhande نمایش پست ها
      درودی دوباره بر مهربد.
      پیشنهادم این است که هر برابری که می نویسید، ریشه اش هم یاد کنید که مثلا در فلان بخشِ "اوستا" یا فلان کتابِ دوره ی میانه آمده است.
      اینگونه بسیار "دل-استوارتر" خواهیم شد.
      سپاس پژوهنده جان، ولی ریشه‌شناسی (etymology) واژگان بس فراتر از فرهشت این جستار میرود.

      روی هم رفته هم بیشتر واژگانی که میاوریم ریشه‌شناسی نمیخواهند، همگاه = هم+گاه.

      هر دو واژه ناب پارسیکند.

      در کنارش، همه واژگان گردآورده شده را پیشتر دوستان و استادان زبان‌شناس در جاهای
      دیگر هایسته‌اند (تایید)، آنهایی که دودل هستیم (مانند پارسی بون امیر) را هم همیشه یادآوری میکنیم.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Pazhuhande (12-20-2012),Russell (12-20-2012),sonixax (12-19-2012)

    7. #194
      شناس
      Points: 4,779, Level: 44
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Pazhuhande آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      37
      جُستارها
      1
      امتیازها
      4,779
      رنک
      44
      Post Thanks / Like
      سپاس
      95
      از ایشان 125 بار در 35 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      می توان پذیرفت، ولی اگر شواهد و نمونه های بیشتری بیاوری بی گمان ارزش و بازتاب کارت گسترده تر خواهد بود. البته می شود این ها را پس تر افزود. و من هم خوشحال خواهم شد در این رابطه یاری کنم.اما یک نقد: برای واژه ی "قیاس" برابر "پندار" را پیش نهاده ای. برای نمونه هم بیتی مشهور از مولانا را یاد کرده ای از داستان طوطی و بقال.از قیاسش خنده آمد خلق را / کاو چو خود پنداشت صاحب دلق راولی به دید من این برابر، چندان مناسب نیست.پنداشتن برابر مناسب تریست برای "فرض کردن" یا "خیال کردن" . در بیت مولانا هم همین معنا را دارد. (واژه نامه ی معین هم پنداشتن را اینگونه بازمعناییده: چنین فرض کردن ؛ گمان بردن؛ ظن بردن و...)من فکر می کنم فعل "سنجیدن" برابر مناسب تری برای "مقایسه کردن" باشد.و قیاس مع الفارق هم به همین ترتیب می شود سنجش نابرابر. یا "سنجش ناسنجیده" (که کمی خوش آهنگ تر است و مانند عبارت "ترجیح بلامرجح" است) دید شما یاران چیست؟

    8. 3 کاربر برای این پست سودمند از Pazhuhande گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (12-20-2012),Russell (12-20-2012),sonixax (12-20-2012)

    9. #195
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Pazhuhande نمایش پست ها
      می توان پذیرفت، ولی اگر شواهد و نمونه های بیشتری بیاوری بی گمان ارزش و بازتاب کارت گسترده تر خواهد بود. البته می شود این ها را پس تر افزود. و من هم خوشحال خواهم شد در این رابطه یاری کنم.اما یک نقد: برای واژه ی "قیاس" برابر "پندار" را پیش نهاده ای. برای نمونه هم بیتی مشهور از مولانا را یاد کرده ای از داستان طوطی و بقال.از قیاسش خنده آمد خلق را / کاو چو خود پنداشت صاحب دلق راولی به دید من این برابر، چندان مناسب نیست.پنداشتن برابر مناسب تریست برای "فرض کردن" یا "خیال کردن" . در بیت مولانا هم همین معنا را دارد. (واژه نامه ی معین هم پنداشتن را اینگونه بازمعناییده: چنین فرض کردن ؛ گمان بردن؛ ظن بردن و...)من فکر می کنم فعل "سنجیدن" برابر مناسب تری برای "مقایسه کردن" باشد.و قیاس مع الفارق هم به همین ترتیب می شود سنجش نابرابر. یا "سنجش ناسنجیده" (که کمی خوش آهنگ تر است و مانند عبارت "ترجیح بلامرجح" است) دید شما یاران چیست؟
      درود،
      پژوهنده گرامی آن دسته از نوشته‌ها همگی از استاد بهمن، در جایگاه پیشنهادهای ایشان از این تاربرگ هستند: ‫پارسی پاک | Facebook‬

      یکآرِش (synonym) "قیاس" را نیز ایشان "هم‌پنداری" آورده بودند نه "پندار" تنها. هم‌پنداری به نگر من خوب است، زمانیکه
      دو چیز را با یکدیگر می‌پنداریم آیا جدا از این نیست که سرگرم همانندی، همسنجی، دگرسان‌یابی و .. میان آن دو (=قیاس، سنجش) هستیم؟

      پس برابر ایشان میشود:

      هم‌پنداشتن = co-imagining


      بسیاری از برابرهای بهمن گرامی در جایگاه یکآرش هستند، مانند berâstâ (بِراستا) بجای "در حقِ"، که برابر آنرا نون (اکنون) هم داریم = در هوده‌ی.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    10. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-20-2012),Pazhuhande (12-20-2012),sonixax (12-20-2012)

    11. #196
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Pazhuhande نمایش پست ها
      درباره ی ماتیکان باید فایل را ببینم. کوششم را می کنم. من سنجش را به دو دلیل بر همپنداری ترجیح می دهم. 1. بنا بر اصل اقتصاد زبانی -که علمی نیز هست- اگر دو واژه بر یک معنا دلالت کنند، آنی را که ساده تر و کوتاه تر است باید برگزید.2. "هم" پنداشتن دو چیز، اینگونه به دید می آید که یعنی "یکی دانستن آن دو چیز" . حال آنکه در فرآیند قیاس، ما دوچیز را یکشان نمی پنداریم بلکه وجوهی از انها را مانند هم می دانیم. شاید بگویید "هم" با "یک" فرق می کند. در اینباره من فکر می کنم چنین نیست. هنگامی که می گوییم دو نفر هم کلاس اند، به این معناست که در کلاسی "یکسان" درس می خوانند، نه دو کلاس نزدیک و مشابه به هم. اینگونه نیست؟ در واژه های همکار و همراه و همسال نیز به این گونه کار می کنیم. البته اگر سخنم را نمی پذیرید بگویید.
      پژوهنده ارجمند، وندها در هیچ زبانی آن اندازه دقیق نیستند که تنها و تنها یک چم بدهند.

      پیشوند‌های «هم، هن، ان» که برابر «co، com، ..» در انگلیسی باشند نیز همینگونه‌اند.
      در انگلیسی هنگام واژه‌سازی بدید من کار بهتری انجام داده‌اند و برای نمونه synchronous در ترزبان درست میشود یک‌زمانی، نه همزمانی.

      در پارسی "هم" و "یک" کمی آشفته‌ شده‌اند و در گذر زمان باید آنرا بهتر نمود. نمونه زیر گویاست:

      همزمان = synchronous (درست آن یکزمان، پیشوند syn = یک)
      همکار = coworker

      هر آینه، این را نفراموشید گرامی که واژگان یکآرِش یا synonyms در هر زبانی بایسته هستند. ما یک «همسنجیدن» کوتاه
      و خواستنی برای "مقایسه کردن" داریم، بسیار خوب، ولی برای واژگان کمابیش یکچم ولی دگرسان زیر برای to compare چه؟

      همسنجیدن = to compare
      واکافتن = to analyze
      رویکرد یافتن، رویارویی کردن، ؟ = to approach
      ؟ = to assimilate
      ؟ = to balance
      ؟ = to bracket
      ؟ = to collate
      ؟ = to confront
      چسباندن، پیوستن = to connect
      ؟ = to consider
      ؟ = to contemplate
      ؟ = to contrast
      ؟ = to correlate
      ؟ = to equate
      بررسیدن = to examine
      ؟ = to hang
      ؟ = to inspect
      = to juxtapose
      پیوستن = to link
      همخواندن = to match
      اندازه گرفتن = to measure
      نِپاهستن = to observe
      ؟ = to oppose
      ؟ = to parallel
      ؟ = to ponder
      ؟ = to relate
      ؟ = to resemble
      ؟ = to scan
      ؟ = to standardize
      بررسیدن = to study
      نزدینیدن = to approximate to
      نزدیکیدن = to bring near
      همآوردیدن؟ = to compete with
      دگرسانیدن؟ = to distinguish between
      ؟ = to draw parallel
      ؟ = to make like
      ؟ = to match up
      جداییدن؟ = to segregate
      جداییدن = to separate
      پرواسیدن = to touch
      ؟ = to weigh


      برخی از نمونه شاید در نگاه نخست مانند هم بیایند، بگوییم separate و segregate، ولی در بافتار گوناگون به چیزهای گوناگون می‌نِمارند (اشاره میکنند).

      بهمین ریخت، برای "سنجیدن" هم ما در انگلیسی یکآرش‌های فراوان داریم:


      سنجیدن = to conclude, to infer؛ خود واژه انگلیسی هم پیشوند -co دارد.
      ؟ = analogy
      ؟ = affinity
      ؟ = alikeness
      همسنجش = comparison
      ؟ = correlation
      ؟ = correspondence
      ؟ = equivalence
      ؟ = homology
      ؟ = likeness
      ؟ = metaphor
      وابستن؟ = relation
      وابستگی = relationship
      ؟ = resemblance
      ؟ = semblance
      ؟ = simile
      ؟ = similitude

      چنانکه میتوان دید برخی از برابرهای انگلیسی هم پیشوند "هم" دارند، مانند correlation، correspondence، ...

      "هم‌پنداشتن" پس در این دیدگاه میتواند بردارنده برخی از این کمبودها باشد.
      بایستی نخست واژه را به گنجواژ ذهنی‌امان بیافزاییم، سپس در بافتار گوناگون ببینیم کجا بهتر کار میکند یا جانشین بهتریست.

      یکجا «سنجیدن» خوبتر کار میکند، یک جا «همپنداشتن»، تازه بماند که "همپنداشتن" پیشتر در چامه‌سرایی هم به کار رفته و برساخته‌ی همچین نویی هم نیست.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    12. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-21-2012),Pazhuhande (12-22-2012),sonixax (12-21-2012)

    13. #197
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ثبات = sabaat = پابرجایی
      2 = ملموس = malmus = پاسیده = Pâsideh
      چیزهایی که او می گفت برای من به هیچ روی پاسیده (ملموس) نبود.


      کلا = پاک
      هیچ کس برای او تره ای خورد نمی کند چونکه او پاک (کُلّأ) یک آدم دروغگوست.


      توجه کردن = روی آوردن = پیچیدن
      ببینی کنون زخم جنگی نهنگ
      کزان پس نپیچی عنان سوی جنگ

      با سر دردی که من داشتم نمی توانستم سخنان او را ببپچم (توجه کنم).

      سپهبد پشیمان شد از کار اوی
      بپیچید از آن راست گفتار اوی (فردوسی)


      توزیع = tozi'aکردن = پیختن = Pixtan
      ز بالا بریشان درم ریختند
      زمشک و زعنبر همی پیختند
      پیختن زاوری ها (توزیع کردن خدمات) در همه ی کشورها نادادگرانه (ناعادلانه) است.


      ظاهر = zaaher = پیدا = Peydâ
      آدمهای پیدابین (ظاهربین) هرگز پیچیدگی های هر دشواری را در نخواهند یافت.
      هر دو عالم یک فروغ روی اوست
      گفتمت پیدا و پنهان هم نیز (حافظ)


      متمایز بودن = اختلاف داشتن = پیدا بودن
      پسر زاد جفت تو در شب یکی
      که از ما پیدا نبود اندکی


      بغرنج = Boqranj = پیچ‌ در پیچ
      این کار بسیار پیچ‌ در پیچ است باید با آرامش با او بر خورد کرد.

      بهمن

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    14. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (01-03-2013),sonixax (01-03-2013),undead_knight (01-03-2013)

    15. #198
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭ یک‌آرِشان

      تعیین = ta'yin کردن = هَـکانیدن = Hakânidan
      نمایندگان با آرای مردم در گزینش‌ها (انتخابات) هکانیده شده (تعیین شده) و سپس به گزینستان راه می یابند.

      مبادله = mobaadeleh کردن = یوفانیدن = Yufânidan
      در گذشته میان کشورهای اروپای خاوری کالا را با کالا می‌یوفانیدند (مبادله می کردند) .

      تمنی = tamannaa کردن = فاریدن = Fâridan
      از شما می‌فارم (تمنی می کنم) که مرا در گفتگو با پانای (آقای) سرپرست همراهی کنید.

      انکارenkaarکردن = ورسوریدن = Varsuridan
      امروز او یک چیزی می گوید و فردا همان چیز را مانند آبخوردن می‌ورسورد (انکار می کند) .

      تخریب = takhrib کردن = رُمبانیدن = Rombânidan
      می گویند اینجا،این ساختمان های کهنه ایکه می بینی رُمبانیده می شوند (تخریب می شوند) و به جای چند آسمانخراش ساخته می شوند.

      مواظب movaazeb بودن = بوشیدن = Bušidan
      بِبُوش (مواظب باش) که بچه نیفتد.اگر تو بچه را نبوشی (مواظب نباشی) می تواند دسته گلی بآب دهد.

      اهلی کردن = فساییدن = Fasâyidan
      گاو چرانها پس از کوشش های فراوان اسبها و گاوهای بدرام را میفسایند (اهلی می کنند).

      بهمن

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    16. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (01-03-2013),sonixax (01-03-2013)

    17. #199
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      junk science
      چه برگردانی براش میشه داشت؟
      دیگه pseudoscience جواب نمیده برای اسم بردن از اینها:)
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    18. 2 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (01-07-2013),sonixax (01-07-2013)

    19. #200
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      junk science
      چه برگردانی براش میشه داشت؟

      junk = آشغال = آخال، شَلته
      pseudo = نَما

      pseudoscience = دانـشنما (dânešnamâ)
      junk science = آخـالدانش (âxâldâneš)، شَلـته‌دانش (šaltedâneš)


      آخال . (اِ) سقط. افکندنی . نابکار. حشو. فضول . بدترین چیزی . (فرهنگ اسدی ، خطی ). و این کلمه صورتی از آشغال متداول امروز است :
      از عمر نمانده ست برِ من مگر آمرغ
      در کیسه نمانده ست بمن بر مگر آخال .
      شلته . [ ش َ ت َ / ت ِ ] (اِ) جای مردار و ناپاک ، یعنی موضعی که در آن سرگین و پلیدی و خاکروبه و جز آن ریزند. مزبله . ۞ (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ).


      Junk Science - WiKi



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight
      دیگه pseudoscience جواب نمیده برای اسم بردن از اینها:)
      باید برای برسازی این واژگان خودمان پیشگام شویم تا کم کم برابرهای درخور جا بیافتند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    20. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (01-07-2013),undead_knight (01-07-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. جداییده: ساختارشناسی زبان پارسیک
      از سوی محمد در تالار ادبسار
      پاسخ: 34
      واپسین پیک: 08-11-2016, 08:11 PM
    2. پاسخ: 22
      واپسین پیک: 04-17-2014, 03:53 PM
    3. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    4. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •