دوستان گرامی آیا موافق جمهوری سکولار هستید یا پادشاهی مشروطه پارلمانی سکولار یا حکومتی دیگر؟
دوستان گرامی آیا موافق جمهوری سکولار هستید یا پادشاهی مشروطه پارلمانی سکولار یا حکومتی دیگر؟
در چند کتاب مختلف خواندم که برخی از روحیات مردم برگرفته نا خود آگاه یا خود آگاه از حکومتشان است.
عقیده بر این است که مثلا اینکه در ادارات باید چاپلوسی کنی و تملق کنی تا کارمند کاری که وظیفه اش هست انجام دهد، نشانه این است که نظام دیکتاتوری بر کارمندان تاثیر گذاشته آنان نیز به ارباب رجوع به دیده تحقیر نگریسته و نوعی خود را شاه میدانند و...
در مورد تبلیغ نظام پادشاهی پارلمانی چند سوال پیش می آید:
1) آیا رضا پهلوی شاه شود تمام خاندان پهلوی میخواهند لقب بگیرند و در کاخ ها زندگی کنن و معاف از مالیات و دارای رانت و امتیاز شوند؟
2) آیا وجود شاه حتی به عنوان سمبول حکومت را وادار به توجیه وتبلیغ فر ایزدی و شاه برتر از همه و از ما بهتران و ... نمی کند و این خودش همان فرهنگ ارباب رعیتی و تملق و خودبرتر بینی را گسترش نخواهد داد یا آن را ماندگار نخواهد کرد؟
3) آیا وقتی مردم رای به پادشاهی پارلمانی دادند شاه باید از میان کاندیدا ها انتخاب شود یا رضا پهلوی شاه میشود؟ چون حکومت پهلوی سرنگون شده رضا پهلوی با چه مجوزی می خواهد شاه شود؟
4) اگر به یک شخص بی طرف سمبول نیاز داریم تا در راس باشد چرا شبیه نظام آلمان عمل نکنیم. رئیس جمهور چندان کاره ای نیست بلکه سمبول و ناظر و عامل اتحاد است و نخست وزیر (صدراعظم) همه کاره است و هردو انتخابی و برای مدت محدودی قدرت دارند.
منظور اینکه اگر برفرض شاه خوبی داشته باشیم خود شاهنشاهی تحکیم بخش برخی ناپسندی ها در جامعه و فرهنگ ایران نیست؟
من طرفدار سوسیال دموکراسی یک چیزی مثل سوئد یا نروژ به صورت جمهوری آن هستم. من معتقد هستم که وجود قانون اساسی و دولت جهت اداره یک جامعه لازم است . آنارشیسم نیز میتواند در وجود co - operative ها یعنی مناطق اشتراکی ایجاد شود ، یک چیزی شبیه کیبوتزها در اسرائیل. مردم در کار شریک باشند و سود را مشترک استفاده کنند و ابزار تولید در اختیار کارگران باشد ، مردم خود معلمها و کادر پزشکی و امنیتی خود را انتخاب کنند ، همه چیز به صورت اشتراکی انجام شود. دولت نیز در بیرون این مناطق تنها ناظر هست که یک وقت گروهی پیدا نشوند از جایی حمله کنند همه چیز را نابود کنند ، مسائل دفاع از کشور ، واحد پول مشترک ، قوانین ملی مشترک ، مثلا یک گروه نمیتواند در یکی از این مناطق به ضّد gayها قوانین تصویب کند یا معلولین را مورد آزار قرار دهد قوانین جنایی و مدنی مرکزی خواهد بود.
"A Land without a People for a People without a Land"
بنظر من با اینکه امروز اونقدر وضع خراب شده که دوران شاه شده بهشت در نظر مردم ولی سلطنتی که پایین اومد رو با چسب نمیشه دوباره بند کرد سر جاش.
چیز ناممکنی هست.سلطنت هم کلا چیز بیخودیه بنظر من در همون انگلیس هم پول مفت خرج اینها میشه
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
من خواستار حذف دولت، و جایگزینی آن با همبودهای اجتماعی ِ گزینشی توسط مردم هستم.
تا آن زمان، از جمهوری سوسیال دموکرات مبتنی بر مشارکت حداکثری مردم، لائیسیته و حذف بلادرنگ «شخص اول مملکت» و جایگزینی آن با یک پارلمان دوم در کشور حمایت میکنم. تمام تصمیماتی که شخص «رئیس جمهور» یا «نخست وزیر» میگیرد(که اغلب با مشاوره و همکاری وزرا هم هست)میتواند در یک مجلس اجرایی ِ سیچهل نفره صورت بگیرد، و نیازی نیست یک نفر رئیس قوهی مجریه باشد.
زنده باد زندگی!
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هرچه که خواستند مهربد گرامی. میتوانند یک جامعهی کاپیتالیستی داشته باشند، که در آن اشخاص برای دسترسی به منابع و منافع با یکدیگر تحت قوانین مشخصی رقابت میکنند و گروهی به سلامت قانونی این رقابت نظارت دارند، یا جامعهای یکسره اشتراکی که در آن مالکیت برافتاده و همهچیز متعلق به همهکس است! با یک تبصرهی بسیار مهم: عضویت شما در این جامعه انتخابی باشد، و شخصا مستقیما به ادارهی امور نظارت داشته باشید. تمام جوامع امروزی، به محض بدنیا آمدن یکسری قوانین را به شما تحمیل میکنند که باید تا ابد آنها را اجرا بکنید، اگر از آنها خوشتان نیاید، یا باید سالها مبارزهی سیاسی و فعالیت اجتماعی و فرهنگسازی مدنی کرده بکوشید آنرا تغییر بدهید، یا اینکه فلاکت و بدبختی ِ نقل مکان به منطقهی جغرافیایی دیگری که آن قانون در آنجا نیست یا به نحو دیگری تنظیم شده را بپذیرید. من طرفدار انتخابی شدن جوامع هستم. اینکه شما بتوانید مجموعه هنجارهایی که میخواهید تحت آنها به زندگی بپردازید را انتخاب بکنید، نه آنکه از بدو تولد به شما تحمیل بشود. برای این کار باید مقدما دولت را حذف کرد، زیرا ارگانیست مستقل از تمام اقشار اجتماعی، که منافع خود را به عنوان برپاکنندهی قانون در جامعه دنبال میکند، و هیچ راهی برای نه گفتن به آن نیست. دولتها هرگز اجازه نخواهند داد مرزهای جغرافیایی، با مرزهای حقیقی عوض بشوند. اتفاق دیگری که باید بیافتد، بلوغ فکری و اعتلای بسیار بنیادین فردیت در میان انسانهاست. چنین سیستمی بدون رضایت اکثریتی مطلق(بالای ۹۵٪)ممکن نخواهد بود، و چنین اکثریتی بدون آموختن این حقیقت که در برابر هر یک واحد آزادی، ده واحد مسئولیت بر دوش شما خواهد بود میسر شدنی نیست. آزادیخواه راستین میداند که مسئولیتی سنگین دربرابر تمام آزادیهایی که مطالبه میکند دارد، برای مثال، آزادی ِ از شر نیروی سرکوبگری همچون «پلیس»، مستلزم پایبندی نفر به نفر ما به حقوق اجتماعی و آزادیهای فردی دیگر اعضای جامعهای که در آن زندگی میکنیم است. نقض این آزادیها و حقوق، برابر با محرومیت ِ شخص ناقض از چنان آزادیای خواهد بود و قص علی هذا.. آگاهی، تنها مسیر رسیدن به آزادیست، و تنها انقلابی که میتواند حقیقتا ما را از شر دگمهای باستانی برهاند، انقلابیست مبتنی بر فردیت، تفاوتهای اجتماعی و عدم اتحاد ِ طبقاتی، ملی، سیاسی، قومی، فرهنگی، دینی و ... اگر بناست ما انسانها بخشی از آزادیهای فردی خود را برای زیستن در کنار یک دیگر فدا بکنیم، بگذارید آن آزادیها فقط به حداکثر میزان ممکن ضروری باشند، و هرگز امکان سوء استفاده از آنها وجود نداشته باشد، و از همه مهمتر، رها کردن آنها در اختیار اشخاص بالغ، عاقل و مطلع قرار گرفته باشد، نه آنکه به صرف بدنیا آمدن در کشوری، خانوادهای و یا فرهنگی خاص از بدو میلاد به آنها تحمیل شده باشد.
مشکلی که این نظام احتمالی خواهد داشت برخورد جوامعیست که برمبنی ارزشهای متضاد بوجود آمدهاند. این مشکل به زعم من(از آنجاکه من به «حقیقت» باور دارم، و به درستی نوعی از جامعهی فردمحور ِ مبتنی بر همیاری و زوال تدریجی مالکیت معتقدم)با پیشرفت زمان، شکست خوردن پروژههای گوناگون و ترک جوامع ناجور حل خواهد شد.
زنده باد زندگی!
امیر گرامی امنیت و خشونت رو چطور میشه حل کرد؟
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
اگر منظور ایران باشد به نظر من پادشاهی منتفی است. اگر سلسله ای قدیمی بودند ممکن بود اما پادشاهی که از کشور فرار کرده به معنای باطل کردن سلسله پادشاهی اش است به خصوص با وضعی که در پی رفتنش ایجاد شد دیگر چیز ارزشمندی از پهلوی نمی ماند که به واسطه آن آنها را شاه بدانیم (هر چند نمادین)
اما مشکل اصلی در ایران فراتر از نوع و برچسب حکومت است. در ایران با توجه به گستردگی جغرافیایی و جمعیت و قومیتها و زبانها باید سیستمی دموکرات و غیر مرکز گرا طراحی شود که در عین حال به سوی فروپاشی و تجزیه پیش نرود بلکه منجر به اتحاد بیشتر بدون تاکید روی مرکز و ایجاد زمینه برای رشد همه استانها شود. ایجاد مجلسهای محلی و حکومتهای استانی و یک حکومت مرکزی که به امورات بین المللی و نظامی و امنیتی بپردازد ولی در مسایل محلی قدرت و دخالتی نداشته باشد. این سیستم باید در سطح شوراها ایجاد و دموکراسی از پایین رو به بالا باشد.
سوسیالیسم باید در این جکومت وارد شود تا همگان از امنیت در نیازهای اولیه همچون بهداشت و آموزش و ... برخوردار باشند.
Qui Tacet Consentire
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)