صندلی داغ - sonixax

[kourosh_bikhoda]

زود ، تند ، سریع:

خودرو و ساعت مورد علاقه؟
اگر صاحبکار بود، حاضر میشدی به کارگرانت پورسانتی دستمزد بدی؟ اگر بله چقدر؟
قیافه این اجانب رو تشریح کن: @sonixax @Mehrbod @Russell @Anarchy @Theodor Herzl @undead_knight @Dariush @Alice @iranbanoo @Reactor @mosafer @یه نفر @razi @Nevermore @Philo @kourosh_bikhoda @مزدک بامداد

[sonixax]

خودرو و ساعت مورد علاقه؟

ساعت خیلی بدم میاد برای همین ساعت مورد علاقه ام همانیست روی گوشی ام هست !
خودرو همان طور که پیشتر هم گفتم Corvete هر مدلی ، هر رنگی ، هر سالی .

اگر صاحبکار بود، حاضر میشدی به کارگرانت پورسانتی دستمزد بدی؟ اگر بله چقدر؟

بله حاضر بودم.
نیمی از سودِ فروش.

قیافه این اجانب رو تشریح کن: @sonixax @Mehrbod @Russell @Anarchy @Theodor Herzl @undead_knight @Dariush @Alice @iranbanoo @Reactor @mosafer @یه نفر @razi @Nevermore @Philo @kourosh_bikhoda @مزدک بامداد

یه نفر : چون دیدمش نمیتونم تشریح کنم، فقط میتونم بگم دختر زیباییست.
مسافر : موهای مشکی و بلند و لخت ، پوست اندکی سبزه و قد کوتاه.
ریکتور : گنده منده ، سیاه از اینهایی که رفته سولاریوم ، شکم شش تکه.
ایرانبانو : صورت گرد تپلی و مهربان با یک مقدار کمی شکم !!!
آلیس : لاغر ، سفید ، دماغ عملی.
داریوش : جدی ، احتمالن عینکی قد متوسط!
شوالیه : دراز و لاغر از اینهایی که دخترها محلشون نمیذارند :))
کسرا : هیکلی ، سبزه ، صورت کشیده (این با تقلب بود)
آنارشی : موهای خیلی کوتاه با یک لبخند طوری که وقتی بهش نگاه میکنی فکر میکنی داره به حماقتت لبخند میزنه عینکی و در عین حال مهربان
مهربد : همش فکر میکنم شبیه این یارو امید توی شبکه منو تو هستش :))
میلاد : سفید ، قط متوسط ، موهای خرمایی تیره با رگه هایی بور در میانشان طوری که وقتی موهایش بُلند است دیده میشوند.
راسل : تصور من از راسل همون آواتار قدیمش هست! ریشو باریشهای احتمالن قهوه ای صورت گرد و یک پیپ به دست.
کوروش بیخدا : نمیتونم چیزی رو در موردت متصور بشم خودت میدونی چرا! ولی میدونم که موی بلند اصلن بهت نمیاد.
فیلو : راستش اصلن نمیتونم چیزی بگم در موردش! به نظرم شبیه رضا داوودنژاد باشد!
نورمور : متین ، خوش خنده ، قد بلند ، موهای چتری و البته روشن.
رازی : آشنایی زیادی باهاشون ندارم ولی به نظرم چهره ی خسته ای داشته باشند.
مزدک بامداد : پوست سبزه ، سیبیل های سفید که وسطش به خاطر دود سیگار زرد شده ، شکم گنده طوری که از این دوبنده ها میپوشد ، سر کچل ولی دور و برش رو موهای سفید بلند گرفته و یک کوچولو ژولی پولی و کاملن بیتوجه به زنان زیبا وقتی در حال توضیح دادن سخنان لنین هستش - این درست مشخصات یکی از دوستان به شدت کمونیستِ ماست، نمیدانم چرا جناب مزدک مرا ناخواسته یاد وی میندازد.

[مزدك بامداد]

[sonixax]

اصلا بهت نمیاد اهل اکستریم اسپورتس باشی:)))

بودیم! خرجش زیاد بود نه تنها مالی بلکه جیغی !!!!!! اون هم از نوع بنفش که مادرم میکشید که نکن.
خلاصه چند وقتیست ولش کردیم تا دوباره دست به کار شویم

من نه تنها سیگار نمیکشم، بساکه[١] از آن به ژرفی بیزار[٢] و
گریزان هستم. امیدوارم شما در جایی در بسته و گریزناپذیر
گیر نکنید که همگی سیگاری ، آنهم به سیگار اشنو ویژه باشند.
یک سبیل اندکی هم زمانی داستیم که ته مانده اش را پس از
یازده سپتامبر زدیم، چرا که هر جا میرفتیم ما را چپ چپ
نگاه میکردند ! با اینکه من به "چپ" نگاه شدن خوی داشتم
ولی خب، همه که کهرمان[٣] نیستند!!
پوست من هم سفید است و یک چهارم ! من هم به گرجستان
میرسد و سرم هم به یاری finasterid کچل نشده و ....

راستش را بخواهید مزک جان از کمونیستی چون شما من تصویری آنچنانی در ذهن دارم به خاطر اینکه شخصیتتان بسیار بسیار با یکی از دوستان بسیار فرهیخته و البته کمونیست ما اشتراک های زیادی دارد . دلخور نشوید.
در مورد گیر کردن در جمع سیگاریهای این بلا بر سرم آمده میدانم چه میگویید.

[مزدك بامداد]

دلخور نشوید.

من هنوز یک خورده خودنما هستم، بویژه آنچه به پیکر و چهره ام پیوند دارد.
بر این پایه هتّا این انگاره ی شما را هم نخواستم به خود وانهم !
Es soll ja keiner sich etwas hässliches über mich vorstellen!

•