تصور سنتی فلسفه را باید دور بریزید ، فلسفه دیگر تنها در باره جوهر و عرض بحث نمی کند و فلسفه تاریخ ، فلسفه سیاسی ، فلسفه علم که
همه در واقع از بالا به این شاخه ها نگاه می کند . همانطور که می دونید واژه علم قبل از این به همان فلسفه می گفتند که بعد ار گسترش علوم
فلسفه را به معنای جستجو در معنای هستی و مابعدالطبیعه می دانند که درست نیست و در به اصطلاح علوم انسانی همه این مباحث به طور
پیچیده ای به هم وابسته و در آمیخته شدند و اینطور خط کشی سخت بین فلسفه و علم درست نیست هر چند که علم را به معنای پوزیتویستی
پرستش کردن به این دوره تاریخی فقط نیست ولی در این عصر بسیار شدت یافته و انسان را سرکش کرده و همانطور که جهانبگلو گفته برای چنین
تعصب هایی فلسفه که برای فلسفه است و نه چیز دیگری به میدان میاد در حالی که علم ( تکنولوژی ) برای هدفی است .
کسانی هم که منتظر خاموش شدن چراغ فلسفه اند و احساس می کنند به پایان تاریخ رسیده ایم , تعطیل کردن تامل و درون نگری و بازاندیشی
تاریخی را آرزو کردند و چه بسا ممکن است زود هنگام بفهمیم که لیبرالسیم و سرمایه داری هم آنچیزی نبود که می خواستیم .
در مورد هاوکینگ هم جدای از اینکه بسیار فیزیکدان های برجسته دیگری داریم ، من فکر میکنم هاوکینگ در حد یک سلبریتی پایین کشیده شده
و اظهار نظر هایی که می کند گاهی اوقات مانند این بازیگر ها و خواننده هاست و برنامه هایی که دعوت می شود طوری صحبت می کند که راز
جهان را در حال کشف کردن است و من هم عقیده دارم معمولا از چیز های پر سر و صدا اندیشه درستی در نمی آید . همانطور که چیزی از سارتر
در گذشته و از داوکین و ... در حال حاضر به دست نیامده . تاریخ همیشه محکمه خوبی بوده باید ببینیم که چه می شود .
* من حدس می زنم رشته کاری شما مهندسی است ، معمولا مهندس ها جواب کار را سریع و قطعی می خواهند و با فرمول بندی جهان هم
موافق هستند .