Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
کافه دومگو - برگ 99
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    جُستار: کافه دومگو

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      راسل این پاسخ پینکر به کمبود ژن کجای کتاب لوح سفیده؟
      فصل 5‌ام ،The Slate's Last Stand

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (05-05-2013),undead_knight (05-05-2013)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      داشتم دنبال چند مقاله در مورد جذابیت فیزیکی میگشتم که به چیز جالبی برخوردم:
      Psychology Uncovers Sex Appeal of Dark Personalities: Scientific American
      خود شیفته ها و ضد اجتماع ها ظاهرا در دیدار اولیه و بدون هیچ آشنایی هم نسبت به افراد عادی جذاب ترند :))
      البته به جز پوشش و آرایش که معمولا چیزهای منحصر به فردی دارند،زبان بدن و نحوه ارتباط برقرار کردنشون هم در این موضوع تاثیر میزاره(البته این دومی در مورد خودشیفته ها بیشتر صادقه)
      ویرایش از سوی undead_knight : 05-06-2013 در ساعت 06:40 PM
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    4. 3 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (05-16-2013),Russell (05-06-2013),sonixax (05-05-2013)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      دوستان، در مورد نوستالوژهای خود چه میکنید؟ داستانها عوام‌پسندانه و خنک را که کنار بگذاریم، به هر رو ، هر یک از ما در دوره‌هایی از زندگی خاطره‌های خوشایندی داریم که هر از گاهی یادآوری‌شان باعث و خوشی و دلتنگی‌مان میشود. من اگرچه چندان در شرایط آرامی رشد نکرده‌ام، اما خاطرات و نوستالوژی‌های ریز و درشت بسیاری دارم که گاه دلم برایشان بسیار تنگ میشود. از کوچه پس کوچه های خاکی و زانوهای همیشه زخمی در اثرِ زمین خوردن‌های پی‌درپی در هنگام دویدن و بازی کردن گرفته تا نوارهای کاست بنان و خوانساری پدر، از چرخ و فلک‌ تا تلوزیونِ سیاه سفیدِ همیشه خراب و دو کانالِ تلوزیونی «یک» و «دو» ، از آمپول‌بازی با دخترهای همسایه و دخترخاله تا ترس و هیجان تماشای اولین فیلمِ پورنو در نوارهای وی‌اچ‌اس، از سرمستی کودکانه در باغهای کیوی و آلوچه تا اولین شراب و عرق دست‌سازِ خودم در شانزده‌سالگی، از اولین تیغی که ریشهایم زدم تا اولین پکها بر سیگار ، از جاده‌های رامسر و چالوس تا خانه‌ی مادربزرگ و نیمروی نیمروزی، از فوتبال‌دستی تا آتاری و سگا و... من بسی خاطرات دارم که گهگاهی دلم برایشان تنگ میشود. گویی عمری دراز داشته ام !
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    6. 4 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (05-16-2013),Ouroboros (05-17-2013),Russell (05-17-2013),sonixax (05-17-2013)

    7. #4
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      نوارهای وی‌اچ‌اس
      yes!
      فیلم فارسی‌ها و فردینی‌ها را یادته داریوش؟ تازه حمل این وی‌اچ‌اسها
      هم جرم بالایی داشت سگ‌مصب!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      اولین پکها بر سیگار ، از جاده‌های رامسر و چالوس تا خانه‌ی مادربزرگ نیمروی نیمروزی، از فوتبال‌دستی تا آتاری و سگا و... من بسی خاطرات دارم که گهگاهی دلم برایشان تنگ میشود. و...



    8. 3 کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (05-16-2013),Russell (05-17-2013),sonixax (05-17-2013)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      yes!
      فیلم فارسی‌ها و فردینی‌ها را یادته داریوش؟ تازه حمل این وی‌اچ‌اسها
      هم جرم بالایی هم داشت سگ‌مصب!
      درود آلیسِ عزیز. حال و احوالت چون است؟
      آری. اولین بار در دورانِ دبیرستان بود که فیلم پورنو بر روی وی‌اچ‌اس فراهم کردم و با ترس و لرزِ فراوان به خانه آمدم. تا نصفه‌های شب بیدار ماندم تا همه‌ی اهلِ خانه بخسبند ، سپس تلویزیون و ویدئو را با سختی‌های فراوان به اتاقم بردم و با قلبی که به تندی میزد مشغول تماشایش شدم. براستی تنها چیزی که از آن فیلم به یاد دارم، ترس و هیجان است. چرا که اگر پدر یا مادرم مرا دستگیر میکردند، تنبیه سختی در انتظارم بود. بعدها که سی‌دی‌ها باب شدند، دیگر از بارِ مشقات کاسته شد . با اینحال حداقل 3 بار در دوره‌ی دبیرستان ، ناظم از من فیلم سوپر گرفت.

      فیلم‌های فردینی را هم آری. به خوبی به خاطر دارم. آنها هم دوره‌ای مد شده بودند. شخصی بود در شهرمان که فیلمهای وی‌اچ‌اس (گاهی ایرانی قدیمی) را از او کرایه میکردیم. مردک میگفت در ماه‌های رمضان و صفر و محرم کار نمیکنم. اما یادآوری آن دلهره‌ها و هیجان‌ها ، اکنون بس خوشایند است . یکی از حسهای اینچنینی که من داشتم دزدی میوه از درختهای آلوچه‌ی همسایه بود. لامصب آلوچه‌ای که میدزدیدم بسیار خوشمزه‌تر و لذیزتر از آنی بود که میخریدیم یا از باغِ خودمان میچیدیم! چقدر برایشان کتک خوردیم!
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    10. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (05-16-2013),Russell (05-17-2013),sonixax (05-17-2013)

    11. #6
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      درود آلیسِ عزیز. حال و احوالت چون است؟
      حال و احوال خوب است! درگیر امتحانات مشکلات زندگی...!
      تو خوبی؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      آری. اولین بار در دورانِ دبیرستان بود که فیلم پورنو بر روی وی‌اچ‌اس فراهم کردم و با ترس و لرزِ فراوان به خانه آمدم. تا نصفه‌های شب بیدار ماندم تا همه‌ی اهلِ خانه بخسبند ، سپس تلویزیون و ویدئو را با سختی‌های فراوان به اتاقم بردم و با قلبی که به تندی میزد مشغول تماشایش شدم.

      خب چه مرضی بود که با این فشار حتماً فیلم ببینی؟
      من نخستین بار 15 ساله بودم و از همکلاسی‌ام سی‌دی ِ
      سوپر (!) گرفته بودم! میگفت برای برادرش است و باید در اسرع
      وقت سی دی را بهش برگردانم! من هم پس از مدرسه شتابان
      به خانه آمدم، بی‌اینکه آبی بنوشم و حتی مانتوی مدرسه را هم
      عوض کنم در ِ اتاقم را قفل کرده بودم و بی هیچ هراسی از پدر و
      مادر به تماشای آن نشستم!

      اوه؛ فقط دوماه و اندی داشتم به صحنه‌هاش فکر میکردم...

    12. 5 کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Angela (05-17-2013),Dariush (05-17-2013),Ouroboros (05-17-2013),Russell (05-17-2013),sonixax (05-17-2013)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      تو خوبی؟
      خوبیم! بانویی اکنون در کنارم است که به رغمِ کسالتی که دارم، بودنش در اینجا مایه خوشی و و نشاط فراوان در من شده، چنانکه پس از سالها طبع چامه‌سرایی‌مان گل کرده و شور و حالی عجیب ما را دست داده!!!


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      خب چه مرضی بود که با این فشار حتماً فیلم ببینی؟
      مرضِ بدی بود آلیس جان! کله‌شقی‌های دورانِ نوجوانی را به خاطر نداری؟ نمیتوانستم تحمل کنم همکلاسی‌ها و دوستانِ کوچه از سکانس‌های مختلفِ فیلمهای سوپر تعریف کنند و من تنها شنونده باشم. آن فیلم را هم تنها یک شب توانستم قرضش کنم و اگر آن شب آنرا نمیدیدم، میرفت برای مدتها بعد. زمانِ ما سی‌دی و «تلویزیونِ درونِ اتاقِ بچه» وجود و معنا نداشتند. همان تلویزیونِ درب و داغان نیز دو شبکه بیشتر نداشت که در آنها هم شب تا صبح و صبح تا شب آخوندها زِر میزدند. نمیدانی با آن تنِ لاغر و ناتوان، با چه سختی‌ای تلویزیونِ حدودِ 10 کیلویی و 21 اینچ را در حالیکه پدرم درونِ حال خوابیده بود توانستم به درون اتاقم بیاورم!
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    14. 5 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (05-17-2013),Angela (05-17-2013),Ouroboros (05-17-2013),Russell (05-17-2013),sonixax (05-17-2013)

    15. #8
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      دوستان، در مورد نوستالوژهای خود چه میکنید؟
      برای مردمی که نه حال چشمگیری دارند و نه چشم اندازی در آینده، تنها چیز باقی مانده خاطرات گذشته های دور است که آنقدر در ذهن تکرار شده از آنچه به راستی بوده تبدیل به موقعیتی اساطیری و رویایی شده که حسرت و آرزوی بازتکرار آن مایه ی اندوه و دژمی دردناک در سینه ی فرد می شود. از عوارض زندگی در جهان مدرن، یکی همینست که «گذشته ها» همواره بهتر جلوه داده می شوند، با اینکه موقعیت امروز به مراتب بهتر و آسانتر و گیراتر است. شرط می بندم زندگی امروز شما بسیار آزادتر و مرفه تر از زندگی دیروز شماست، ولی با این وجود ساعت فراغت خود را به نگریستن اندوه آلود به آن دیروزها می کنید و دوست دارید می توانستید آنرا دوباره از نو تجربه بکنید..

      من کنار پنجره می نشینم، قطعه ای که برایم بسیار نوستالژیک است(و آنرا اینجا نمی گذارم چراکه بیش از حد شخصی ست)را لوپ می کنم، پیپم را می چاقم و خودم را به افکار می سپارم. خیلی زود افکار به احساسات غلبه می کنند و من خودم را فراموش می کنم، و به معنای واقعی کلمه در خودم غرق می شوم. جالب یکسری از بهترین افکارم را طی این مراقبه ها بدست آورده ام و شماری از مهمترین تصمیمها را در این احوال گرفته ام.. خلاصه برای من بهترین راه برای فکر نکردن به موضوعی مزاحم، میدان دادن هرچه بیشتر به آن و «فکر کردن با تمام وجود» است: بپا کردن چنان طوفانی که همه چیز در آن غرقه خواهد شد.

    16. 5 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (05-26-2013),Dariush (05-17-2013),Nevermore (05-18-2013),Russell (05-17-2013),sonixax (05-17-2013)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      برای مردمی که نه حال چشمگیری دارند و نه چشم اندازی در آینده، تنها چیز باقی مانده خاطرات گذشته های دور است که آنقدر در ذهن تکرار شده از آنچه به راستی بوده تبدیل به موقعیتی اساطیری و رویایی شده که حسرت و آرزوی بازتکرار آن مایه ی اندوه و دژمی دردناک در سینه ی فرد می شود. از عوارض زندگی در جهان مدرن، یکی همینست که «گذشته ها» همواره بهتر جلوه داده می شوند، با اینکه موقعیت امروز به مراتب بهتر و آسانتر و گیراتر است. شرط می بندم زندگی امروز شما بسیار آزادتر و مرفه تر از زندگی دیروز شماست، ولی با این وجود ساعت فراغت خود را به نگریستن اندوه آلود به آن دیروزها می کنید و دوست دارید می توانستید آنرا دوباره از نو تجربه بکنید..
      بله، زندگی امروزِ من از نظرِ کیفیت براستی چندبرابر بهتر است و هرگز آرزوی بازگشت به آن دوران را نمیکنم چنانکه آنرا شبیه به بازگشتِ جوجه به تخم مرغ میبینم. نوستالوژی‌های تاریخی-ملی برای من هیچ جذابیتی ندارند و آنها را صرفا نتیجه تحقیرها و سرشکستی‌های تاریخی میدانم که در نهایت نیز تنها موجبِ انحطاط و گیجی بیشتر میشوند. آنچه موضوعِ پستِ من بود خاطراتِ کودکی‌ای بود که ناشی از سادگی و جسارتِ آن دوره‌ی بخصوص است و به احتمال زیاد شما نیز از آن دوره چیزهایی شبیه به آنچه من ذکر کردم به خاطر می‌آورید. هراس و هیجانِ کاملا اورجینالی که در اثرِ شیطنتها و بازی‌گوشی‌های آن دوره‌ها در خاطرم هستند اکنون به سبب تمامِ گرفتاری‌ها ، مصلحت‌اندیشی‌های زندگیِ بزرگسالی، غیرفابل تکرار هستند، چنانکه گاهی برای شبیه‌سازیِ آن هیجانها به مخدرها و مشروبها متوسل میشویم. یادآوری‌شان مایه خوشی است و اگرچه گاهی دلتنگ‌شان میشوم اما مرا به هیچ وجه اندوهگین نمیکنند.به هیچ وجه چنین نیست که بخواهم در اوقاتِ فراغت ، اندوه‌آلود به آن دوره بنگرم بلکه گاهی مثلا با دیدن بازی کودکان یادی از کودکی‌های خود میکنم.
      That Old Scent Bottle.mp3 - 5.3 MB
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    18. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (05-18-2013),sonixax (05-17-2013),کافر_مقدس (05-18-2013)

    19. #10
      سرنویسنده سوم
      Points: 34,602, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 97.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کافر_مقدس آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2012
      ماندگاه
      خیابان پاستور ، کوچه ی اختر
      نوشته ها
      2,115
      جُستارها
      28
      امتیازها
      34,602
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,013
      از ایشان 4,643 بار در 1,681 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      5 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      دوستان، در مورد نوستالوژهای خود چه میکنید؟ از آمپول‌بازی با دخترهای همسایه و دخترخاله تا ترس و هیجان تماشای اولین فیلمِ پورنو در نوارهای وی‌اچ‌اس،گویی عمری دراز داشته ام !
      تو هم با دخترخاله، آره ؟؟؟!!

      از همون تماشای فیلم داخل ویدیو مشخص هست که چه عمر درازی داری! گمون کنم یه 5-6 سالی از من بزرگتر باشی، چون من فیلم پورنو رو داخل سی دی می دیدم! از vhs فقط کلیپ های خانندگان که اون زمان به شو معروف بودند رو می دیدم

      من نسبت به دو سه سال پیش خودم هم حس نوستالژی دارم، چه برسه به 20 سال پیش!!

      جدی یاد بازی های فوتبال و اون دریب دو گل هایی که بازی می کردیم می افتم و وقتی می بینم همبازی های اون دورانم الان هر کدوم پراکنده شدند و دیگه نیستند دلم خیلی می گیره و بغض گلوم رو می گیره

      کاش زندگی اینقدر بی وفا نبود. لااقل کاش ما انسان ها اینقدر احساساتی نبودیم
      یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!

      "فریدون فرخزاد"

    20. 4 کاربر برای این پست سودمند از کافر_مقدس گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (05-18-2013),iranbanoo (05-18-2013),Russell (05-18-2013),sonixax (05-18-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •