Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Anarchy (11-05-2014),Rationalist (11-07-2014),Russell (11-05-2014),sonixax (11-06-2014),undead_knight (11-05-2014),کافر_مقدس (11-09-2014)
همین الان، در همین لحظه! برای اولین بار در عمرم! فتوشاپ رو از خود ادوبی خریدم :)))) (ماهی 9.99 یورو)
دیگه دیدم خیلی دارند التماس میکنند هی ارزون کردند! از 30 یورو در ماه رسوندند 10 یورو در ماه دلم سوخت :)) از شر نسخه رایگان Cs2 و مزخرفی به نام Gimp هم خلاص شدم.
درگیر برنامه های قدیمی و به درد نخور نشی صلوات :)))))
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
Anarchy (11-06-2014),kourosh_bikhoda (11-09-2014),Russell (11-06-2014),undead_knight (11-06-2014)
به سلامتی معلوم شد مهربد هم زنده و سالمه!
خبری ازت نبود! خوش میگذره ؟! ایمیلهات رو هم که دیگه چک نمیکنی!!!
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
Anarchy (11-06-2014),Mehrbod (11-06-2014),undead_knight (11-06-2014),کافر_مقدس (11-09-2014)
ویرایش از سوی Mehrbod : 11-06-2014 در ساعت 01:48 AM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
ویرایش از سوی Mehrbod : 11-06-2014 در ساعت 01:41 AM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Anarchy (11-06-2014),Mehrbod (11-06-2014),sonixax (11-06-2014),undead_knight (11-06-2014),کافر_مقدس (11-09-2014)
این محدود به فضای مجازی نیست، در جهان حقیقی هم ضریب نفوذ شما در مقام یک فرد محدود است مگر آنکه آقای یکی از همان نهادها بشوید. دلیلش کاملا واضح است، همه نمیتوانند به سخن زیبا تدوین شدهی همه گوش فرا بدهند، و تنها درپی حرف از دهان کسانی میروند که یا از منظری عینی صلاحیت خود برای به سخن درآمدن را اثبات کردهاند(CEO یک شرکت چندملیتی، رهبر یک حزب سیاسی و ...)، یا کسانی که «پیشگزینی» بالایی دارند وعدهای آدم ظاهرا یا باطنا برجسته برای حرفشان تره خرد میکنند. این استراتژی بسیار موفق و درستیست زیرا ۹۹.۹۹٪ کلام در حقیقت آشغالکلام است و هیچ ارزش حقیقی و قابل نقد کردن در جهان حقیقی را ندارد، اما یک صدم درصد گاهی «ناعادلانه» داوری میشود و در این میان با آنکه استحقاق شنیده شدن دارد، ناشنیده باقی میماند. جالب اما آنکه همهی باقی سخنرانان بیشنونده دوست دارند وانمود بکنند در این یک صدم درصد میگنجند، نه در آن ۹۹.۹۹٪ !
میتوان به هرکس از راه رسید و نیت خیر داشت تریبون داد، اما این به معنی شنیده شدن نخواهد بود. طبق معمول شما به جای آنکه بپذیرید صلاحیت شنیده شدن را ندارید و «به درون» بنگرید، بیرون از خودتان دنبال مشکل گشتهاید و ایراد را در ساختار جهان یافتهاید، که نا-اُمید کننده است. من جای دیگری گفتم که درخواست آزادی بیان اندکاندک از سوی سوژهی خودشیفتهی مدرن به «آزادی شنیده شدن» تعبیر میشود و اگر یک موجود فضایی امروز به زمین میآمد و از من میپرسید انسان معاصر را در یک جمله خلاصه کن، «به من نگاه کنید» میشد خلاصهی وضع امروز بشریت.
این مشکل بخشی از راهحل محبوب شما بوده، اگرنه وقتی ما به هیچکس بجز کسانی که از طریق روشهایی به قدمت تاریخ صلاحیت خود را برای سخنرانی اثبات کرده بودند(مثل آخوند بالای منبر!)تریبون برای وراجی نمیدادیم، این مکانیزمها و روشهای دفاع در برابر مزخرف هم این اندازه شدید نبود و کمتر پیش میآمد حرف حسابی میان هیاهوی گله به دوزخ سکوت و بیاعتنایی در بیافتد. وانگهی روشنگران آمدند و اثبات کردند و به گله نشان دادند که بیشتر آنچه این منبر نشینان به آنها میگفتند مهمل بوده، آنچه درپی آمد هرج و مرجی بیسابقه در اشغال منبرها از سوی آدمهای به شدت ناصالح و بعد از آن به مرور اول بیاعتمادی، سپس بیاعتنایی پامنبریها بود، تا جایی که دیگر هیچکس به مسجد نیاید بجز آخوند!
اسلاف ما اثبات کردهاند صلاحیت شنیده شدن ندارند، خود من چندین بار با اعلام مواضع به شدت غلط اثبات کردهام لیاقت ندارم مخاطبی داشته باشم که حرفم را جدی میگیرد، شما آنقدر برای مخاطب خود احترام قائل نیستید که برایش متن خود را هضمپذیرتر بکنید و داریوش دچار این توهم است که هر کتابی را خودش خوانده لابد دیگران هم خواندهاند و از موضوعی که صحبت میکند باید سر در بیاورند. بعد ما که چنین رسوا و بیآبرو هستیم توقع داریم آدمهای جدی و حسابی بیایند به حرفهای ما گوش بدهند هیچ، حرفهای ما تاثیری مثبت در زندگی آنها بگذارد. خودمانی، یک زمانی چنین سطوحی از قطع ارتباط با واقعیت برای بستری شدن در تیمارستان کافی بود.
نه، ما صلاحیت شنیده شدن نداریم و گله همیشه داور خوبیست برای آنچه به دردش میخورد و آنچه به کارش نمیآید. ما در گروه دوم جای میگیریم، و بر ماست که خودمان را به گروه اول بر بکشیم. بر ماست که اینجا «اندیشه»های خود را هزار، ده هزار، صد هزار بار بسنجیم و آنوقت هم با دستانی به آسمان برخاسته هر یک دانه خوانندهای که برایش پیدا شد را نشانهی فرج الهی تلقی بکنیم. این حداکثر موفقیت «بیرونی»ست که میتوانید در فضای آنلاین انتظار داشته باشید. من وانگهی مدتهاست خودم را از موفقیت بیرونی رها کردهام، اما با اینحال استفادهای قابل مشاهده و قابل اندازهگیری از نوشتن در این انجمن میبرم.
شگفتی ندارد که آخر مرد حسابی، اول اینکه مهربد و آنارشی به طور تلویحی گمانههای مرا تائید کردند، دوم: من اینرا در تکتک کاربران اینجا دیدهام، یک طلبکاری قبیح برای مهم بودن. ببینید اینها ایراد فراموشی خداست، مفهومی نامتناهی در شما این احساس به جا را پدید میآورد و تشدید میکرد که هیچ ارزش و اهمیتی ندارید و هیچکس نمیباید با شما چنان باشد که گویی خلاف این امر حقیقت دارد، اما منکر خدا با نفی امر نامتناهی و موجود ازلیابدی، و یک عدد «هفت میلیارد» روی آن گذاشتن، دچار این توهم شده که در شمای کلی چیزها جدی یا مهم است، حال آنکه فرقی نمیکند نامتناهی یا هفت میلیارد، هر دو دریا برای یک نفر به یک اندازه عمیق هستند.
منظور من از بازندگی ، بازندگی اجتماعی نیست. بدبختی اینست که من وقتی میگویم بازنده(البته نمیگویم بازنده، منظورم به طور تلویحی آنست!)، ذهن شما میرود سمت یک آدم کاملا متفاوت با آنچه من منظور دارم. فاصلهی بین دال و مدلول است دیگر، و نشان میدهد که زبان چه ابزار ناکارآمد و مبتنی بر ایمانیست. منظور من از بازنده خیلی ساده کسیست که توانایی بالقوهی بهرهبرداری از دیگران را دارد اما از عینی کردن آن عاجز میماند. دلیل این عاجز ماندن اغلب مکانیزمهای بسیار پیچیدهی ذهنی ما هستند که برای جلوگیری از ریسکهای کلان و باختن طراحی شدهاند، اما به جایی شناسایی این دلایل و تلاش برای برطرف کردنشان ما اغلب میرویم درپی تراشیدن دلایل والا و نمایشهای ریاآلود. این یک احساس بازندگی در شما پدید میآورد(فارغ از موفقیت بیرونی، که شاید در قیاس با اکثریت مطلق همسالانتان موفق هم باشید)، که حضور در این قبیل محیطها و نوازش ایگوی تحت هجمهی خودتان از طریق مهمنمایی آنرا آرامش میبخشد.
چرا آدمی که قادر به بهرهکشی از دیگران نیست احساس بازندگی میکند؟ چون همهی ما بدون حتی یک استثنا داریم به کسی یا نهادی بهره میدهیم. تقریبا همیشه به خیلی بیش از یک نفر و یک نهاد. و برخلاف آنچه در نظر اول به چشم میآید، در برابر بهایی که پرداخت میکنیم خدمات موعود دریافت نمیکنیم، نتیجتا تنها راه باقی مانده برای جبران کمبود پیوستن به زنجیرهی بهرهکشی متقابل است. وانگهی بازندهها کسانی هستند که توانایی پیوستن به این زنجیرهها را نداشتهاند، و اکنون میخواهند از طریق ساقط کردن آنها زنجیرهی متفاوتی پی بریزند.
شترنج آلت قمار است و در احادیث آمده نگریستن به صفحهی آن همچون...
داریوش جان فرصتی نیست، این یکی دو روز مرا مهم بشمرید و به افکارم اهمیت بدهید که فرصت کوتاه است.
ویرایش از سوی Ouroboros : 11-06-2014 در ساعت 10:08 AM
زنده باد زندگی!
Mehrbod (11-06-2014),Nikzad Mehrazmanesh (11-06-2014),Russell (11-06-2014),sonixax (11-06-2014),undead_knight (11-06-2014),کافر_مقدس (11-09-2014),viviyan (11-06-2014),ارتابان (11-08-2014)
اگر این فاروم فقط یک امیر داشت من به شوق خوندن مطالبش عضو میشدم
مردک با کلمات جادو میکنه
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Anarchy (11-07-2014),kourosh_bikhoda (11-09-2014),Nikzad Mehrazmanesh (11-06-2014),Soheil (11-07-2014),sonixax (11-06-2014),کافر_مقدس (11-09-2014)
sonixax (11-06-2014),undead_knight (11-06-2014)
من واژهنامه کوچکی در گذر زمان گردآوردهام که از اینجا در دسترس است: PN2 - کار
در این گروه هم خودتان را میتوانید هموند نمایید که ویژهیِ پارسیگویی میباشد: https://www.facebook.com/groups/278781458965232
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 3 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 3 مهمان)