
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Mehrbod (02-28-2013)
آغازگر جُستار

من «آ» را بیشتر پسندیدم, خب دستکم جنبش اَزَلی و مادّیِ ماده را در واژهیِ «جهان» داریم!نوشته اصلی از سوی bahman
راستی این عکسه که گذاشتی چه ربطی به تاپیک داره!؟:))
شوخی بود, از این conspiracy theoryها که یک مشت پرت و بلا نشان را بزور بهم میپیوندانند, سرانجام هم یک !Coincidence? You decide به آدم میدهند ((:
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
undead_knight (03-01-2013)

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Mehrbod (03-01-2013)
آغازگر جُستار

راسل جان زمانیکه رنج «فرگشتیک» خواندن بجای "فرگشتی" را به خودمان دادیم, آنگاه راههایِ
پیش رویمان در واژه سازی نیز بسته نمیشوند و نمونهوار, میتوانیم اینگونه ساختار واژه را پیش ببریم:
فرگشت = نام
فرگشتیک = زاب
فرگشتیکی = نام: فرگشتیک بودن
درست همانندِ:
تار (زاب): این نگارهای تار است.
تاری (نام): تاریِ دید.
تاریک (زاب): خانه تاریک است.
تاریکی (نام): تاریکیِ اندیشه undead برستودنی است.
پس:
هنوز درباره فرگشتیکیِ آن و سازکار فرگشتش بحث است،ولی شدیدا جهانیست و تصور نافرگشتیکیِ آن شدیدا سخت است،یک نگره این است که این محصول جانبی توانایی تحلیل و مرتب کردن صدا در انسان است.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Alice(02-24-2013),Anarchy (02-24-2013),Ouroboros (02-24-2013),undead_knight (02-24-2013)
آغازگر جُستار

آری, همهیِ واژگانی که نرمافزار لینک میکند را من دستی یک به یک هایستهام[1].
«سُهیدن[2]» از واژهنامهیِ «مکنزی» میاید:
MacKenzie - A Concise Pahlavi Dictionary - p. 75
به چه چمی[3] دیده بودید؟ (:
----
1. ^ Hâyestan || هایستن: تایید کردن; هایسته کردن to confirm
2. ^ Sohidan || سهیدن: حس کردن MacKenzie to sense
3. ^ Cam || چم: معنی; چرایی Ϣiki-En, MacKenzie meaning
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد

اشتباه از نحوهی خواندنِ پستتان بود . به اشتباه فکر کردم سهش را با Relaxation قرینهی متردافی گرفتهاید . در حال که منظورتان سهشِ relaxation بوده . من هم همان حس را دیده بودم پیش از این.
آغازگر جُستار

یکی دیگر از دستآوردهایِ این دبیرهیِ تخمی پارسوتازیک[1].
برای relax یک کارواژهای[2] از حیدری ملایری داریم که وا+هلیدن[3] باشد:
----
1. ^ pârs+o+tâzik::Pârsotâzik || پارسوتازیک: perso-arabic
2. ^ kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
3. ^ Heštan || هشتن: گذاشتن; نهادن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En to pose; to put; to set
4. ^ vâ{pišvand}+heštan::Vâheštan || واهشتن: ریلکس کردن ⚕Heydari☉, Ϣiki-En to relax
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
مزدك بامداد (09-07-2013)

جناب مهربد. شما که اینهمه زحمت میکشید و همت دارید که اینچنین سخت و دشوار برای ما بنویسید و فارسی نویسی پیش گرفتید، حتمن باید در جریان باشید که تنها کاربری واژگان فارسی بجای بیگانه نمیتونه روش مناسبی باشه. من این اشکال رو که در ادامه خدمتتان عرض میکنم بارها از شما دیدم. خواهش میکنم مطالعه کنید و بکار ببرید.
اگر در پایان یک واژه "یی" بکار رفته باشه، برابر پیشنهاد فرهنگستان بهتره در هنگام نکره کردن اون واژه، بجای افزودن "ی" نکره به پایان آن، به روش های دیگه مانند افزودن "یک" یا کم و بیش کردن گروه اسمی اون و سپس نکرده کردنش اون رو تبدیل به نکرده کنید. برای نمونه بالا میشود گفت:
یک دگرسانی
دگرسانی ویژه ای
دگرسانی نویی
اینهمه زحمت و استعداد شما در بکارگیری واژگان پارسی میتونه والاتر جلوه کنه اگر چنانچه دستور زبان و عرف ها و پیشنهادهای زبان شناسان رو درباره چیدن واژگان نیز بکار گیرید.
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
sonixax (09-07-2013)

این شیوه در گروه وصفی کاربرد بیشتری دارد، ولی خب، در متون دیگر هم شایسته است نام های
مختوم به /ای/ را اندکی پس و پیش کرده و از کاربرد دو واج /ای/ پشت سر هم بپرهیزیم. هرآینه در
نگر بگیرید که ایشان تلاشی برای بلیغ نویسی و زیبایی سخن نمیکنند، آنطور که پیداست تنها زبان
محاوره را تحتالفظی پاکنویسی میکنند. (چون به باور ایشان زبان سره پرمایهتر و غنیتر میباشد)
پس کاربردهای بلاغی و تکلف کلام برای یک گفتمان و هماندیشی خودمانی در این سخنگاه بایسته
نیست و کار ایشان از این رو درخور نکوهش و سرزنش نمیباشد.
Nevermore (09-07-2013),sonixax (09-07-2013),مزدك بامداد (09-07-2013)

چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
sonixax (09-08-2013)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)