مِهندترین فرنود اینکه گرفتاریهایِ زندگی شخصی ام سر به آسمان کشیدهاند.
although, the situation has its own merits, you kinda learn how to deal with the "undealable"
دیگر اینکه اینان نمیخورد ماندگار باشند شهریار جان, دفترچه بدبختانه بخواهیم نخواهیم نیاز
به پوستْ کلفتی دارد و کمتر کسانی چون @
امید هستند که میتوانند بآسانی در آن جای بگیرند.
بیشتر نامنوشتهها هم که دیدیم دختر هستند. همهیِ اینها به کنار, دخترانی که تاکنون ماندهاند هم
نیمبند و بگیر و نگیر داشته و هر کدام یکی دو سه باری قهر کردهاند و رویهمرفته آن دخترانی که
هنوز مینویسند از روی باهوشی و ابرکنجکاوی اشان هست که سختیهایِ اینجا را میتوانند برتابند. بهترین اشان @
iranbanoo که
من از همه بیشتر سرسختی هایش را دوست دارم و اینکه از رو نمیرود, ولی هتّا او هم با همهیِ این سرسختی یکباری میاندیشم پیشتر قهر کرده بوده است.
اینها رویهمرفته ما را به جایی نمیرسانند, من هم چندان بدم نمیاید میتوانستم همینجور آسوده و بی سُهش
هیچگونه فشاری تا
ابد اینجا بیایم و هر از گاهی چند ساعتی با دوستان دفترچه گپ بزنم, ولی خب
زمان اندک و راه دشوار و کار فراوان است, باید از خوشیِ یکجا زده تا جای دیگر دری گشوده شود.
وام ام را به ایرانزمین هم میاندیشم تا آیندهیِ پیش رو پس داده باشم.
پارسیگر